به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قدسی مشهدی

قدسی مشهدیغزل هاشمارهٔ ۱۲۰: مُردم ز بیخودی، بت خودکام من کجاست

1240عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

مُردم ز بیخودی، بت خودکام من کجاست
بی‌صبری‌ام ز حد بشد آرام من کجاست
دوران به سر رسید و دل من نیارمید
یاران خبر دهید دلارام من کجاست
بگداختم ز ناله بلبل درین بهار
ای باد صبح، سرو گل‌اندام من کجاست
زاهد تو فارغی، ز من اوضاع دین مپرس
من کافر محبتم اسلام من کجاست
دیگر دلم ز صحبت آسودگان گرفت
آشوب شهر و فتنه ایام من کجاست
قدسی اگر نه‌ای ز فراموش‌گشتگان
در نامه‌ای که کرده رقم، نام من کجاست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۱۹: پیغام وداع آمد و با گوش به جنگ اس ...2شمارهٔ ۱۲۰: مُردم ز بیخودی، بت خودکام من کجاس ...3شمارهٔ ۱۲۱: روح‌القدس ار دیده گشاید به جمالت 4شمارهٔ ۱۲۲: نیست نومیدی گر از حد انتظار ما گذ ...5شمارهٔ ۱۲۳: پیوسته فکر وصل بتان پیشه من است 6شمارهٔ ۱۲۴: بیگانه‌ای اگر نه به جانانه آشناست 7شمارهٔ ۱۲۵: جز خیال تو مرا در سر سودایی نیست 8شمارهٔ ۱۲۶: کس چه داند از چه در دل آه شبگیرم ...9شمارهٔ ۱۲۷: تبخاله خون بر لبم از سوز درون است 10شمارهٔ ۱۲۸: از شیشه نه می در دل مخمور فرو ریخ ...11شمارهٔ ۱۲۹: با شمع چو پروانه به محفل نتوان رف ...12شمارهٔ ۱۳۰: هرگهم در دل خیال آن قد موزون نشست 13شمارهٔ ۱۳۱: منم که نور خرد در چراغ من غلط است 14شمارهٔ ۱۳۲: بر جرعه‌نوش عشق، بجز خون حلال نیس ...15شمارهٔ ۱۳۳: گرم قتلم آمد آن شوخ و به استغنا گ ...16شمارهٔ ۱۳۴: می دید رویت آینه و دیده برنداشت 17شمارهٔ ۱۳۵: از ضعف، ناله‌ام به سراغ اثر نرفت 18شمارهٔ ۱۳۶: هرچند در میانه اخوان تمیز نیست 19شمارهٔ ۱۳۷: صوت بلبل را شنیدم ناله زاری نداشت 20شمارهٔ ۱۳۸: ما را ز دست جور تو پای گریز نیست 21شمارهٔ ۱۳۹: ره‌زدن درخانه کار چشم فتّان بوده ...22شمارهٔ ۱۴۰: کرده بیهوشم خیال آن دو چشم می‌پرس ...23شمارهٔ ۱۴۱: دستم ز جام عکس می لاله‌گون گرفت 24شمارهٔ ۱۴۲: مرا به ناله شد آن سرو سیم‌تن باعث 25شمارهٔ ۱۴۳: خواهد دل من شربت دیدار و دگر هیچ 26شمارهٔ ۱۴۴: نظر بر آینه خوبان چو بی‌نقاب کنند 27شمارهٔ ۱۴۵: لب عاشق به حرف شکوه بیداد نگشاید 28شمارهٔ ۱۴۶: بی روی تو کارم همه با دیده تر بود 29شمارهٔ ۱۴۷: آنان که مرا جورکش یار نوشتند 30شمارهٔ ۱۴۸: هر لحظه نظر بر دگری دوخته دارد 31شمارهٔ ۱۴۹: باز ناخن سر پرسیدن داغم دارد 32شمارهٔ ۱۵۰: فکنده زخم دلم را به حالت بهبود 33شمارهٔ ۱۵۱: قضا ز خانه چو رختم بر آستانه نهاد 34شمارهٔ ۱۵۲: خلاصی‌ام ز کمند تو در ضمیر مباد 35شمارهٔ ۱۵۳: از چشمه‌سار چشمم از بس که نم برآی ...36شمارهٔ ۱۵۴: نگاهم از فروغ عارضت در چشم تر سوز ...37شمارهٔ ۱۵۵: باز از مرغان دلم حرف سمندر می‌زند 38شمارهٔ ۱۵۶: جوش می‌ام چو خم به خروش آشنا نکرد 39شمارهٔ ۱۵۷: به هیچ، ناخن ما را کی اعتبار کند 40شمارهٔ ۱۵۸: از کینه هیچ‌کس گر هم بر جبین ندید 41شمارهٔ ۱۵۹: فلک ز کین به مه فتنه‌جوی من ماند 42شمارهٔ ۱۶۰: کنعانی ما را غم یعقوب نباشد 43شمارهٔ ۱۶۱: تا لبت را میل سوی باده و پیمانه ش ...44شمارهٔ ۱۶۲: در جلوه‌گری چون تو کسی یاد ندارد 45شمارهٔ ۱۶۳: به کف عاشق چو گل، خون دل خود را ن ...46شمارهٔ ۱۶۴: دگر چراغ که در طور حسن روشن شد 47شمارهٔ ۱۶۵: مرا عشق تو گاهی پرورد دل، گاه جان ...48شمارهٔ ۱۶۶: دل داشت ز بخت سیه امید، غلط کرد 49شمارهٔ ۱۶۷: غنچه بی لعل تو زندانی گلشن باشد 50شمارهٔ ۱۶۸: کی غم دهر خراب می نابم دارد 51شمارهٔ ۱۶۹: شمع وصلت هرکه را شب خانه روشن می‌ ...52شمارهٔ ۱۷۰: چون غنچه دلم از نم خون زنگ برآورد 53شمارهٔ ۱۷۱: نشاط ما اسیران از دل اندوهگین باش ...54شمارهٔ ۱۷۲: نه هرکه مرد ازو در جهان اثر ماند 55شمارهٔ ۱۷۳: طایر عشقم و از شعله پرم ساخته‌اند 56شمارهٔ ۱۷۴: کی بی توام نظاره به چشم آشنا شود 57شمارهٔ ۱۷۵: باز تیر ستمت رخنه‌گر جان که شد 58شمارهٔ ۱۷۶: مرا چو کار بدان زلف تابدار افتاد 59شمارهٔ ۱۷۷: چشم ترم گهی که به آن خاک پا رسد 60شمارهٔ ۱۷۸: کسی چگونه دلم را پی سراغ شود 61شمارهٔ ۱۷۹: هرگزم دیده چنین مایل دیدار نبود 62شمارهٔ ۱۸۰: نام تو بردم آتش شوقم به جان فتاد 63شمارهٔ ۱۸۱: چه باشد جان که عاشق در ره جانان ب ...64شمارهٔ ۱۸۲: محفل دردی طلب، از سیر شهر و کو چه ...65شمارهٔ ۱۸۳: هر لحظه‌ام بتان به غمی آشنا کنند 66شمارهٔ ۱۸۴: دل خواست که برخیزد ازان کو، بتر ا ...67شمارهٔ ۱۸۵: تا عشق مرا بر سر بازار نیاورد 68شمارهٔ ۱۸۶: بر سر پیمانه غم هرگز این صحبت نبو ...69شمارهٔ ۱۸۷: کس چرا بیهده با مردم عالم باشد 70شمارهٔ ۱۸۸: در دل بوالهوس ار ذوق محبت می‌بود 71شمارهٔ ۱۸۹: سزد چو جلوه حسنت نظاره‌خواه شود 72شمارهٔ ۱۹۰: با لبت عمر ابد عیش نهانی می‌کند 73شمارهٔ ۱۹۱: موسم گل چون حریفان جای در بستان ک ...74شمارهٔ ۱۹۲: ز مژگان بوالهوس را در غمت کی خون ...75شمارهٔ ۱۹۳: آیینه ما تا ز رخت عکس نما بود 76شمارهٔ ۱۹۴: از خمار زخم دل تا چند درد سر کشد 77شمارهٔ ۱۹۵: کسی کو عشق‌بازی پیشه دارد 78شمارهٔ ۱۹۶: گر به صحرا بگذرم از اشک من گلشن ش ...79شمارهٔ ۱۹۷: رشک نام او زبانم را ز غیرت لال کر ...80شمارهٔ ۱۹۸: به بزم دوش حدیث تو در میان افتاد 81شمارهٔ ۱۹۹: ز آب چشم من هر قطره طوفان دگر باش ...82شمارهٔ ۲۰۰: میرم ار خوی ستمکاری ز سر بیرون کن ...83شمارهٔ ۲۰۱: در مجلسی که احباب شرب مدام کردند 84شمارهٔ ۲۰۲: گفتم از عشقت کشم دامن گریبان‌گیر ...85شمارهٔ ۲۰۳: رسد گر بر لبم جان، چون رسی، ناچار ...86شمارهٔ ۲۰۴: شکیب عاشقان، معشوق را دیوانه می‌س ...87شمارهٔ ۲۰۵: سنبل زلف تو خط بر سنبل تر می‌کشد 88شمارهٔ ۲۰۶: مرده بودم از خمار می، شرابم زنده ...89شمارهٔ ۲۰۷: ای خوشدلی برو که غمینم سرشته‌اند 90شمارهٔ ۲۰۸: عجب قیدی‌ست عشق سخت بنیاد 91شمارهٔ ۲۰۹: دلم پروای این و آن ندارد 92شمارهٔ ۲۱۰: باده گر فردا خورم، عالم کنون پر م ...93شمارهٔ ۲۱۱: آسودگی نصیب دل زار کس مباد 94شمارهٔ ۲۱۲: دگر به وسوسه توبه‌ام دماغ نماند 95شمارهٔ ۲۱۳: بیا که بی تو مرا نور در چراغ نمان ...96شمارهٔ ۲۱۴: هرگز مرا به کعبه ز دیر التجا نشد 97شمارهٔ ۲۱۵: آن غنچه‌ام که راز دلم بر ملا نشد 98شمارهٔ ۲۱۶: در چمن کی دلم از فیض هوا بگشاید 99شمارهٔ ۲۱۷: هرکجا زنده‌دلان شست دعا بگشایند 100شمارهٔ ۲۱۸: یا رب چرا به درد دلم دیروا رسید 101شمارهٔ ۲۱۹: آهم از پیچیدگی، چون رشته، تن را ت ...102شمارهٔ ۲۲۰: رنجیدن تو باعث نومیدی من شد 103شمارهٔ ۲۲۱: به عزم جلوه چو آن گلعذار برخیزد 104شمارهٔ ۲۲۲: چون کشته نگاه تو سوی کفن رود 105شمارهٔ ۲۲۳: لبت به خنده شیرین چو همنفس گردد 106شمارهٔ ۲۲۴: ز چشمم بی تو شب چندان سرشک لاله‌گ ...107شمارهٔ ۲۲۵: می را چو آب، لعل تو بر خود حلال ک ...108شمارهٔ ۲۲۶: نشاه می‌خواستم از باده، خمارم داد ...109شمارهٔ ۲۲۷: من و آیینه حسنی که تابش را بسوزان ...110شمارهٔ ۲۲۸: نوک مژگان چه حیرت گر ز دلها بگذرد 111شمارهٔ ۲۲۹: ناله‌ای کردم، خروش اهل شیون تازه ...112شمارهٔ ۲۳۰: در هجرت، از شکست، دلم را اثر نمان ...113شمارهٔ ۲۳۱: اسیر عشق تو از ننگ کفر و دین میرد 114شمارهٔ ۲۳۲: مسیح دید لبت، رنگ او دگرگون شد 115شمارهٔ ۲۳۳: گر گشایم لب دمی، عالم پر افغان می ...116شمارهٔ ۲۳۴: کی دواجو بود آن دل که ز دردش دم ز ...117شمارهٔ ۲۳۵: ز دلها درد دل برداشتن هم عالمی دا ...118شمارهٔ ۲۳۶: بهر هر دیوانه گر ویرانه‌ای پیدا ش ...119شمارهٔ ۲۳۷: زورم به یک اشاره ابرو نمی‌رسد 120شمارهٔ ۲۳۸: عالمی بر خویش بالیدم چو از من یاد ...121شمارهٔ ۲۳۹: هرگزم چون لاله دل بی داغ ته بر ته ...122شمارهٔ ۲۴۰: هنوز از ناله‌ای صد شعله در جان می ...123شمارهٔ ۲۴۱: دو روزه هجر تو با جان دوستان آن ک ...124شمارهٔ ۲۴۲: یاد روی تو هم‌آغوش گلستانم کرد 125شمارهٔ ۲۴۳: بس که دود آه عاشق پرده افلاک شد 126شمارهٔ ۲۴۴: چشمی که با غبار درت آشنا شود 127شمارهٔ ۲۴۵: مبادا کام جان از عیش، تا کام از ا ...128شمارهٔ ۲۴۶: ما اسیران چه کسانیم، گرفتاری چند 129شمارهٔ ۲۴۷: دگر بر آتش می، توبه سوختن دارد 130شمارهٔ ۲۴۸: هیچ دورانی چو عهد بی‌سرانجامی نبو ...131شمارهٔ ۲۴۹: ...132شمارهٔ ۲۵۰: وجودم را نه از آتش، نه از گل پرور ...133شمارهٔ ۲۵۱: تا پرده از رخت به کشیدن نمی‌رسد 134شمارهٔ ۲۵۲: مرا هر قطره‌ای کز دیده در دامن فر ...135شمارهٔ ۲۵۳: در طرب ز ازل بر من حزین بستند 136شمارهٔ ۲۵۴: سوای تو در سینه هر خام نگنجد 137شمارهٔ ۲۵۵: کی به بزم عشق، هر لب پی به جام می ...138شمارهٔ ۲۵۶: نو نیاز خواهشم، لیک از حجابم ساخت ...139شمارهٔ ۲۵۷: ذوق غمت ز سینه محزون نمی‌رود 140شمارهٔ ۲۵۸: چه رنجش است کزان تندخو نمی‌آید 141شمارهٔ ۲۵۹: دلم ز کعبه نه محمل نشسته می‌آید 142شمارهٔ ۲۶۰: میگساران را لبت یاد از می گلگون د ...143شمارهٔ ۲۶۱: ز من ترسم عنان آن نرگس جادو بگردا ...144شمارهٔ ۲۶۲: کشد صد طعنه از دشمن چو با من همنش ...145شمارهٔ ۲۶۳: گر دل به المهای تو منسوب نباشد 146شمارهٔ ۲۶۴: در آتشم از چهره برافروخته‌ای چند 147شمارهٔ ۲۶۵: دامنم چند ز خون مژه دریا باشد 148شمارهٔ ۲۶۶: زخم خار آرزوی آبله پا باشد 149شمارهٔ ۲۶۷: کی اسیران غمت را غم دنیا باشد 150شمارهٔ ۲۶۸: هنوزم از مژه، کار سحاب می‌آید 151شمارهٔ ۲۶۹: ز عقده‌ها که فلک نذر کار من دارد 152شمارهٔ ۲۷۰: عشقت اقرار به دل آرد و انکار برد 153شمارهٔ ۲۷۱: با من، غمت ز مهر، دویی در میان ند ...154شمارهٔ ۲۷۲: رفتم به بوستان که دلم وا شود، نشد 155شمارهٔ ۲۷۳: دلم به عشق فسونساز برنمی‌آید 156شمارهٔ ۲۷۴: کس کار تنک حوصله را تنگ نگیرد 157شمارهٔ ۲۷۵: عشاق چه جمعند؟ پریشان شده‌ای چند 158شمارهٔ ۲۷۶: دل پر حسرتم از سادگی در بزم تنهای ...159شمارهٔ ۲۷۷: جز محبت، سینه‌ام علم دگر پیدا نکر ...160شمارهٔ ۲۷۸: ازان دل از غم ایام برنمی‌آید 161شمارهٔ ۲۷۹: خامه در وصف لبت کار مسیحا می‌کند 162شمارهٔ ۲۸۰: آسیب واعظان به ایاغم نمی‌رسد 163شمارهٔ ۲۸۱: عاشق چو شدی، ناله جانکاه نگه دار 164شمارهٔ ۲۸۲: سینه تنگ و من هلاک زخم پنهان دگر 165شمارهٔ ۲۸۳: ای دست تو به کینه ز دوران درازتر 166شمارهٔ ۲۸۴: بی درد عشق، شادی و غم را چه اعتبا ...167شمارهٔ ۲۸۵: جایی که داغ نیست، ز مرهم چه اعتبا ...168شمارهٔ ۲۸۶: یک نامه چو نگشوده‌ام از بال کبوتر 169شمارهٔ ۲۸۷: کام جانم با من و من در پی کامم هن ...170شمارهٔ ۲۸۸: نگهت فتنه‌گر و عربده‌سازست هنوز 171شمارهٔ ۲۸۹: به سرو سیم‌تنی راه برده‌ام که مپر ...172شمارهٔ ۲۹۰: راست رو نیست بر آماج اثر، تیر نفس 173شمارهٔ ۲۹۱: در کوی تو فردوس تمنی نکند کس 174شمارهٔ ۲۹۲: شد تیره روز خلق، ز عارض نقاب کش 175شمارهٔ ۲۹۳: گر کنم گریه به اندازه چشم تر خویش 176شمارهٔ ۲۹۴: بیگانه گشته‌ام ز همه مدعای خویش 177شمارهٔ ۲۹۵: تو و گشت چمن ای گل، من و کاشانه خ ...178شمارهٔ ۲۹۶: دزدم ز بس حدیث ترا از زبان خویش 179شمارهٔ ۲۹۷: کی کنم هرگز شکایت سر ز جور یار خو ...180شمارهٔ ۲۹۸: دلم خون شد چو دیدم حلقه‌حلقه گشته ...181شمارهٔ ۲۹۹: آغشته‌ام چو پنبه ز خوناب داغ خویش 182شمارهٔ ۳۰۰: عشقم آتش زد به دل، در دیده مسکن ک ...183شمارهٔ ۳۰۱: تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خو ...184شمارهٔ ۳۰۲: عشق خواهی، خنده را بر لب کش و دلت ...185شمارهٔ ۳۰۳: هستیم با تو بر سر عهد قدیم خویش 186شمارهٔ ۳۰۴: غم کجا شد که به جان آمدم از شادی ...187شمارهٔ ۳۰۵: مرده را زنده کند چون سخن‌آراست لب ...188شمارهٔ ۳۰۶: کرد آه من از اثر فراموش 189شمارهٔ ۳۰۷: دیدم به چشم آینه بسیار سوی خویش 190شمارهٔ ۳۰۸: گیرم ز دل به بادیه غم، سراغ خویش 191شمارهٔ ۳۰۹: نگار من که بود ترک و غمزه چندانش 192شمارهٔ ۳۱۰: مردم از غیرت، جدا از صحبت اغیار ب ...193شمارهٔ ۳۱۱: دوش آمد ز سفر مژده که یار آمد پیش 194شمارهٔ ۳۱۲: عشق، هرکس را ز باغی کرده گل در دا ...195شمارهٔ ۳۱۳: سوزم همیشه از نفس آتشین خویش 196شمارهٔ ۳۱۴: هرکسی شاد به سال نو و نوروزی خویش 197شمارهٔ ۳۱۵: کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش 198شمارهٔ ۳۱۶: بسی چون سایه افتادم به پای سرو آز ...199شمارهٔ ۳۱۷: روشن شود ز دود دماغم چراغ فیض 200شمارهٔ ۳۱۸: تازه شد با شعله در بزم تو پیمانم ...201شمارهٔ ۳۱۹: نیافت منصب پروانه چراغم شمع 202شمارهٔ ۳۲۰: غیر آه و اشک حسرت نیست در بارم چو ...203شمارهٔ ۳۲۱: فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع 204شمارهٔ ۳۲۲: دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان ...205شمارهٔ ۳۲۳: دامان عشقِ سلسله مویی گرفته دل 206شمارهٔ ۳۲۴: تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل 207شمارهٔ ۳۲۵: می‌آیم از طوف حرم، بتخانه پنهان د ...208شمارهٔ ۳۲۶: تماشای گلی کرد آنچنان محو گلستانم 209شمارهٔ ۳۲۷: چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم 210شمارهٔ ۳۲۸: به گلشن تنگدل چون غنچه زادم، شادم ...211شمارهٔ ۳۲۹: دلم بهر قفس پرواز می‌کرد، از چمن ...212شمارهٔ ۳۳۰: بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ا ...213شمارهٔ ۳۳۱: تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم 214شمارهٔ ۳۳۲: آن بلبلم که ناله بهر قفس کشم 215شمارهٔ ۳۳۳: نپیماید کسی راه حرم، گر من ز پا ا ...216شمارهٔ ۳۳۴: یاد باد آن کز گلی در سینه خاری دا ...217شمارهٔ ۳۳۵: تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان ...218شمارهٔ ۳۳۶: چه شعله‌ها زده سر ز آتشی که من دا ...219شمارهٔ ۳۳۷: گر شرم وصالت نبود قفل زبانم 220شمارهٔ ۳۳۸: ما شکست دل خود را ز خدا خواسته‌ای ...221شمارهٔ ۳۳۹: در قیدم و گمان که گرفتار نیستم 222شمارهٔ ۳۴۰: بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کر ...223شمارهٔ ۳۴۱: چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم 224شمارهٔ ۳۴۲: ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر ...225شمارهٔ ۳۴۳: چه حیرت، گر به چشم محرمانش در نمی ...226شمارهٔ ۳۴۴: شمعیم و تن ز اشک دمادم گداختیم 227شمارهٔ ۳۴۵: همه جانب قدم مرحله‌پیما دارم 228شمارهٔ ۳۴۶: ما چشم سیه بر شجر طور نداریم 229شمارهٔ ۳۴۷: لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم 230شمارهٔ ۳۴۸: شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغا ...231شمارهٔ ۳۴۹: سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم 232شمارهٔ ۳۵۰: از لعل لبت جز طمع خام ندارم 233شمارهٔ ۳۵۱: شب که بی روی تو از اشک دمادم سوخت ...234شمارهٔ ۳۵۲: عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سو ...235شمارهٔ ۳۵۳: شکل گردابی به گرد خود ز مژگان می‌ ...236شمارهٔ ۳۵۴: داغ سودایم، به سوی سینه‌ریشان می‌ ...237شمارهٔ ۳۵۵: دایم چو غنچه سر به گریبان گریستم 238شمارهٔ ۳۵۶: روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم 239شمارهٔ ۳۵۷: تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم 240شمارهٔ ۳۵۸: به آشنایی چشم تو ناتوان شده‌ام 241شمارهٔ ۳۵۹: ما در صبح طرب، ز آب و گل غم بسته‌ ...242شمارهٔ ۳۶۰: در بزم طرب، باده نابی نکشیدیم 243شمارهٔ ۳۶۱: ما رخت دل ز کعبه به بتخانه برده‌ا ...244شمارهٔ ۳۶۲: زخم ناخن کی برآرد مدعای سینه‌ام 245شمارهٔ ۳۶۳: اگر نه صید کسی گشته مرغ نامه‌برم 246شمارهٔ ۳۶۴: چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم 247شمارهٔ ۳۶۵: چون به سوی تو گشایم در کاشانه چشم 248شمارهٔ ۳۶۶: قسمت نگر که نوشم، می از ایاغ مردم 249شمارهٔ ۳۶۷: تا دل بر آتش غم جانانه سوختیم 250شمارهٔ ۳۶۸: امشب ز دیده از قدح افزون گریستم 251شمارهٔ ۳۶۹: خضر اگر آب حیات آورد، خون دانسته‌ ...252شمارهٔ ۳۷۰: بر سر کوی تو عمری شد که ما افتاده ...253شمارهٔ ۳۷۱: دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌ ...254شمارهٔ ۳۷۲: اگر دور از دلارای خود افتم 255شمارهٔ ۳۷۳: من تیره‌دل و نورفشان شعله آهم 256شمارهٔ ۳۷۴: من صید زخم‌خورده از پا فتاده‌ام 257شمارهٔ ۳۷۵: گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم 258شمارهٔ ۳۷۶: با یارم و در دفع غم اسباب ندارم 259شمارهٔ ۳۷۷: کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم 260شمارهٔ ۳۷۸: کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کن ...261شمارهٔ ۳۷۹: خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم 262شمارهٔ ۳۸۰: دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ا ...263شمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ ...264شمارهٔ ۳۸۲: از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم 265شمارهٔ ۳۸۳: تا آفرین شست تو گوید زبان زخم 266شمارهٔ ۳۸۴: هرگز به بزم وصل، شبی جا نکرده‌ام 267شمارهٔ ۳۸۵: ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شسته ...268شمارهٔ ۳۸۶: به خون خوردن جدا زان لعل شکربار م ...269شمارهٔ ۳۸۷: من لذت درد تو به درمان نفروشم 270شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم 271شمارهٔ ۳۸۹: دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خ ...272شمارهٔ ۳۹۰: سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم 273شمارهٔ ۳۹۱: زبان گداختم و راز عشق سر کردم 274شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم 275شمارهٔ ۳۹۳: در انتظار تو شد عمرها که چشم به ر ...276شمارهٔ ۳۹۴: رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم 277شمارهٔ ۳۹۵: دردت به دل رسیده و از دل به داغ ه ...278شمارهٔ ۳۹۶: گر ز چنگ شحنه هجران امان می‌یافتم 279شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زد ...280شمارهٔ ۳۹۸: نهال دوستی را ریشه در خون پرورش د ...281شمارهٔ ۳۹۹: ما حرف سود خویش برای زیان زدیم 282شمارهٔ ۴۰۰: دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم 283شمارهٔ ۴۰۱: در خون دل از دیده خونبار نشستیم 284شمارهٔ ۴۰۲: ...285شمارهٔ ۴۰۳: در میان بیخودی، آرامش دل یافتم 286شمارهٔ ۴۰۴: ز بس که دشمن نظّاره پریشانم 287شمارهٔ ۴۰۵: اگر به عشق نباشد درست، پیمانم 288شمارهٔ ۴۰۶: از وصل هر گل در چمن، چون غنچه دام ...289شمارهٔ ۴۰۷: چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم 290شمارهٔ ۴۰۸: کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم 291شمارهٔ ۴۰۹: ...292شمارهٔ ۴۱۰: حیرانم از افسردگی، در کار و بار خ ...293شمارهٔ ۴۱۱: مباش غره به عهد قدیم و یار کهن 294شمارهٔ ۴۱۲: شرط بود کفر و دین، هر دو به هم دا ...295شمارهٔ ۴۱۳: توان غم تو ز جان خراب دزدیدن 296شمارهٔ ۴۱۴: بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا ک ...297شمارهٔ ۴۱۵: در کوه و دشت، پهن شود تا نشان من 298شمارهٔ ۴۱۶: سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن 299شمارهٔ ۴۱۷: تا به کی چون ماه در مشکین نقاب اف ...300شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم ...301شمارهٔ ۴۱۹: خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من 302شمارهٔ ۴۲۰: من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر ...303شمارهٔ ۴۲۱: می‌شود هر دم پریشان زلف بر رخسار ...304شمارهٔ ۴۲۲: مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو 305شمارهٔ ۴۲۳: جان چیست کش فدا نکنم از برای تو 306شمارهٔ ۴۲۴: فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگا ...307شمارهٔ ۴۲۵: ...308شمارهٔ ۴۲۶: به دل غمی چو نداری، به سینه داغ م ...309شمارهٔ ۴۲۷: خوی تو در جفا شکسته 310شمارهٔ ۴۲۸: در سینه دل غمین فتاده 311شمارهٔ ۴۲۹: عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه 312شمارهٔ ۴۳۰: شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا ...313شمارهٔ ۴۳۱: از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد ...314شمارهٔ ۴۳۲: کشته‌ای اول به نازم، باز خندان کر ...315شمارهٔ ۴۳۳: یار بی‌پروا و ما را آرزوی دل بسی 316شمارهٔ ۴۳۴: به نومیدی خوشم، ناکامی‌ام کام است ...317شمارهٔ ۴۳۵: ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی 318شمارهٔ ۴۳۶: بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی 319شمارهٔ ۴۳۷: ز مو ضعیف‌ترم از غم میان کسی 320شمارهٔ ۴۳۸: هزار حیف که در بوستان رعنایی 321شمارهٔ ۴۳۹: چو شمع امشب مرا در محفلش بار است ...322شمارهٔ ۴۴۰: به هوای صید یک ره، به گذار ما نیا ...323شمارهٔ ۴۴۱: ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی 324شمارهٔ ۴۴۲: از ره به خواهش دل شیدا چه می‌روی 325شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی 326شمارهٔ ۴۴۴: نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی 327شمارهٔ ۴۴۵: تا چند از پی دل شیدا رود کسی 328شمارهٔ ۴۴۶: تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی 329شمارهٔ ۴۴۷: سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودا ...330شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم می ...331شمارهٔ ۴۴۹: نوشم ز بس چو باده، ز پیمانه، دوست ...332شمارهٔ ۴۵۰: چند جفا شیوه و عادت کنی 333شمارهٔ ۴۵۱: آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی 334شمارهٔ ۴۵۲: نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی 335شمارهٔ ۴۵۳: چنان افتاده‌ام از کار، بهر لاله ر ...336شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی 337شمارهٔ ۴۵۵: دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی 338شمارهٔ ۴۵۶: می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیون ...339شمارهٔ ۴۵۷: چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی 340شمارهٔ ۴۵۸: هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی 341شمارهٔ ۴۵۹: چون سراپا همه را هست به سوداش سری 342شمارهٔ ۴۶۰: به دل نمی‌گذری، تا کجا گذر داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ