به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قدسی مشهدی

قدسی مشهدیغزل هاشمارهٔ ۱۱۸: کعبه عشق است کانجا هیچ محمل ره نیافت

1180عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

کعبه عشق است کانجا هیچ محمل ره نیافت
کس به جز عاشق در آن وادی و منزل ره نیافت
آفتاب آمد که بیند عارضش بی‌اختیار
از هجوم غمزه، از روزن به محفل ره نیافت
زان شب تارم نداند صبح کز خون دلم
سوی روزن هرگزم خورشید از گل ره نیافت
وه چه صید لاغری قدسی، که مُردی و ز ننگ
ذوق بسمل‌کردنت در طبع قاتل ره نیافت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۱۷: ایام بهارست و هوای چمنم نیست 2شمارهٔ ۱۱۸: کعبه عشق است کانجا هیچ محمل ره نی ...3شمارهٔ ۱۱۹: پیغام وداع آمد و با گوش به جنگ اس ...4شمارهٔ ۱۲۰: مُردم ز بیخودی، بت خودکام من کجاس ...5شمارهٔ ۱۲۱: روح‌القدس ار دیده گشاید به جمالت 6شمارهٔ ۱۲۲: نیست نومیدی گر از حد انتظار ما گذ ...7شمارهٔ ۱۲۳: پیوسته فکر وصل بتان پیشه من است 8شمارهٔ ۱۲۴: بیگانه‌ای اگر نه به جانانه آشناست 9شمارهٔ ۱۲۵: جز خیال تو مرا در سر سودایی نیست 10شمارهٔ ۱۲۶: کس چه داند از چه در دل آه شبگیرم ...11شمارهٔ ۱۲۷: تبخاله خون بر لبم از سوز درون است 12شمارهٔ ۱۲۸: از شیشه نه می در دل مخمور فرو ریخ ...13شمارهٔ ۱۲۹: با شمع چو پروانه به محفل نتوان رف ...14شمارهٔ ۱۳۰: هرگهم در دل خیال آن قد موزون نشست 15شمارهٔ ۱۳۱: منم که نور خرد در چراغ من غلط است 16شمارهٔ ۱۳۲: بر جرعه‌نوش عشق، بجز خون حلال نیس ...17شمارهٔ ۱۳۳: گرم قتلم آمد آن شوخ و به استغنا گ ...18شمارهٔ ۱۳۴: می دید رویت آینه و دیده برنداشت 19شمارهٔ ۱۳۵: از ضعف، ناله‌ام به سراغ اثر نرفت 20شمارهٔ ۱۳۶: هرچند در میانه اخوان تمیز نیست 21شمارهٔ ۱۳۷: صوت بلبل را شنیدم ناله زاری نداشت 22شمارهٔ ۱۳۸: ما را ز دست جور تو پای گریز نیست 23شمارهٔ ۱۳۹: ره‌زدن درخانه کار چشم فتّان بوده ...24شمارهٔ ۱۴۰: کرده بیهوشم خیال آن دو چشم می‌پرس ...25شمارهٔ ۱۴۱: دستم ز جام عکس می لاله‌گون گرفت 26شمارهٔ ۱۴۲: مرا به ناله شد آن سرو سیم‌تن باعث 27شمارهٔ ۱۴۳: خواهد دل من شربت دیدار و دگر هیچ 28شمارهٔ ۱۴۴: نظر بر آینه خوبان چو بی‌نقاب کنند 29شمارهٔ ۱۴۵: لب عاشق به حرف شکوه بیداد نگشاید 30شمارهٔ ۱۴۶: بی روی تو کارم همه با دیده تر بود 31شمارهٔ ۱۴۷: آنان که مرا جورکش یار نوشتند 32شمارهٔ ۱۴۸: هر لحظه نظر بر دگری دوخته دارد 33شمارهٔ ۱۴۹: باز ناخن سر پرسیدن داغم دارد 34شمارهٔ ۱۵۰: فکنده زخم دلم را به حالت بهبود 35شمارهٔ ۱۵۱: قضا ز خانه چو رختم بر آستانه نهاد 36شمارهٔ ۱۵۲: خلاصی‌ام ز کمند تو در ضمیر مباد 37شمارهٔ ۱۵۳: از چشمه‌سار چشمم از بس که نم برآی ...38شمارهٔ ۱۵۴: نگاهم از فروغ عارضت در چشم تر سوز ...39شمارهٔ ۱۵۵: باز از مرغان دلم حرف سمندر می‌زند 40شمارهٔ ۱۵۶: جوش می‌ام چو خم به خروش آشنا نکرد 41شمارهٔ ۱۵۷: به هیچ، ناخن ما را کی اعتبار کند 42شمارهٔ ۱۵۸: از کینه هیچ‌کس گر هم بر جبین ندید 43شمارهٔ ۱۵۹: فلک ز کین به مه فتنه‌جوی من ماند 44شمارهٔ ۱۶۰: کنعانی ما را غم یعقوب نباشد 45شمارهٔ ۱۶۱: تا لبت را میل سوی باده و پیمانه ش ...46شمارهٔ ۱۶۲: در جلوه‌گری چون تو کسی یاد ندارد 47شمارهٔ ۱۶۳: به کف عاشق چو گل، خون دل خود را ن ...48شمارهٔ ۱۶۴: دگر چراغ که در طور حسن روشن شد 49شمارهٔ ۱۶۵: مرا عشق تو گاهی پرورد دل، گاه جان ...50شمارهٔ ۱۶۶: دل داشت ز بخت سیه امید، غلط کرد 51شمارهٔ ۱۶۷: غنچه بی لعل تو زندانی گلشن باشد 52شمارهٔ ۱۶۸: کی غم دهر خراب می نابم دارد 53شمارهٔ ۱۶۹: شمع وصلت هرکه را شب خانه روشن می‌ ...54شمارهٔ ۱۷۰: چون غنچه دلم از نم خون زنگ برآورد 55شمارهٔ ۱۷۱: نشاط ما اسیران از دل اندوهگین باش ...56شمارهٔ ۱۷۲: نه هرکه مرد ازو در جهان اثر ماند 57شمارهٔ ۱۷۳: طایر عشقم و از شعله پرم ساخته‌اند 58شمارهٔ ۱۷۴: کی بی توام نظاره به چشم آشنا شود 59شمارهٔ ۱۷۵: باز تیر ستمت رخنه‌گر جان که شد 60شمارهٔ ۱۷۶: مرا چو کار بدان زلف تابدار افتاد 61شمارهٔ ۱۷۷: چشم ترم گهی که به آن خاک پا رسد 62شمارهٔ ۱۷۸: کسی چگونه دلم را پی سراغ شود 63شمارهٔ ۱۷۹: هرگزم دیده چنین مایل دیدار نبود 64شمارهٔ ۱۸۰: نام تو بردم آتش شوقم به جان فتاد 65شمارهٔ ۱۸۱: چه باشد جان که عاشق در ره جانان ب ...66شمارهٔ ۱۸۲: محفل دردی طلب، از سیر شهر و کو چه ...67شمارهٔ ۱۸۳: هر لحظه‌ام بتان به غمی آشنا کنند 68شمارهٔ ۱۸۴: دل خواست که برخیزد ازان کو، بتر ا ...69شمارهٔ ۱۸۵: تا عشق مرا بر سر بازار نیاورد 70شمارهٔ ۱۸۶: بر سر پیمانه غم هرگز این صحبت نبو ...71شمارهٔ ۱۸۷: کس چرا بیهده با مردم عالم باشد 72شمارهٔ ۱۸۸: در دل بوالهوس ار ذوق محبت می‌بود 73شمارهٔ ۱۸۹: سزد چو جلوه حسنت نظاره‌خواه شود 74شمارهٔ ۱۹۰: با لبت عمر ابد عیش نهانی می‌کند 75شمارهٔ ۱۹۱: موسم گل چون حریفان جای در بستان ک ...76شمارهٔ ۱۹۲: ز مژگان بوالهوس را در غمت کی خون ...77شمارهٔ ۱۹۳: آیینه ما تا ز رخت عکس نما بود 78شمارهٔ ۱۹۴: از خمار زخم دل تا چند درد سر کشد 79شمارهٔ ۱۹۵: کسی کو عشق‌بازی پیشه دارد 80شمارهٔ ۱۹۶: گر به صحرا بگذرم از اشک من گلشن ش ...81شمارهٔ ۱۹۷: رشک نام او زبانم را ز غیرت لال کر ...82شمارهٔ ۱۹۸: به بزم دوش حدیث تو در میان افتاد 83شمارهٔ ۱۹۹: ز آب چشم من هر قطره طوفان دگر باش ...84شمارهٔ ۲۰۰: میرم ار خوی ستمکاری ز سر بیرون کن ...85شمارهٔ ۲۰۱: در مجلسی که احباب شرب مدام کردند 86شمارهٔ ۲۰۲: گفتم از عشقت کشم دامن گریبان‌گیر ...87شمارهٔ ۲۰۳: رسد گر بر لبم جان، چون رسی، ناچار ...88شمارهٔ ۲۰۴: شکیب عاشقان، معشوق را دیوانه می‌س ...89شمارهٔ ۲۰۵: سنبل زلف تو خط بر سنبل تر می‌کشد 90شمارهٔ ۲۰۶: مرده بودم از خمار می، شرابم زنده ...91شمارهٔ ۲۰۷: ای خوشدلی برو که غمینم سرشته‌اند 92شمارهٔ ۲۰۸: عجب قیدی‌ست عشق سخت بنیاد 93شمارهٔ ۲۰۹: دلم پروای این و آن ندارد 94شمارهٔ ۲۱۰: باده گر فردا خورم، عالم کنون پر م ...95شمارهٔ ۲۱۱: آسودگی نصیب دل زار کس مباد 96شمارهٔ ۲۱۲: دگر به وسوسه توبه‌ام دماغ نماند 97شمارهٔ ۲۱۳: بیا که بی تو مرا نور در چراغ نمان ...98شمارهٔ ۲۱۴: هرگز مرا به کعبه ز دیر التجا نشد 99شمارهٔ ۲۱۵: آن غنچه‌ام که راز دلم بر ملا نشد 100شمارهٔ ۲۱۶: در چمن کی دلم از فیض هوا بگشاید 101شمارهٔ ۲۱۷: هرکجا زنده‌دلان شست دعا بگشایند 102شمارهٔ ۲۱۸: یا رب چرا به درد دلم دیروا رسید 103شمارهٔ ۲۱۹: آهم از پیچیدگی، چون رشته، تن را ت ...104شمارهٔ ۲۲۰: رنجیدن تو باعث نومیدی من شد 105شمارهٔ ۲۲۱: به عزم جلوه چو آن گلعذار برخیزد 106شمارهٔ ۲۲۲: چون کشته نگاه تو سوی کفن رود 107شمارهٔ ۲۲۳: لبت به خنده شیرین چو همنفس گردد 108شمارهٔ ۲۲۴: ز چشمم بی تو شب چندان سرشک لاله‌گ ...109شمارهٔ ۲۲۵: می را چو آب، لعل تو بر خود حلال ک ...110شمارهٔ ۲۲۶: نشاه می‌خواستم از باده، خمارم داد ...111شمارهٔ ۲۲۷: من و آیینه حسنی که تابش را بسوزان ...112شمارهٔ ۲۲۸: نوک مژگان چه حیرت گر ز دلها بگذرد 113شمارهٔ ۲۲۹: ناله‌ای کردم، خروش اهل شیون تازه ...114شمارهٔ ۲۳۰: در هجرت، از شکست، دلم را اثر نمان ...115شمارهٔ ۲۳۱: اسیر عشق تو از ننگ کفر و دین میرد 116شمارهٔ ۲۳۲: مسیح دید لبت، رنگ او دگرگون شد 117شمارهٔ ۲۳۳: گر گشایم لب دمی، عالم پر افغان می ...118شمارهٔ ۲۳۴: کی دواجو بود آن دل که ز دردش دم ز ...119شمارهٔ ۲۳۵: ز دلها درد دل برداشتن هم عالمی دا ...120شمارهٔ ۲۳۶: بهر هر دیوانه گر ویرانه‌ای پیدا ش ...121شمارهٔ ۲۳۷: زورم به یک اشاره ابرو نمی‌رسد 122شمارهٔ ۲۳۸: عالمی بر خویش بالیدم چو از من یاد ...123شمارهٔ ۲۳۹: هرگزم چون لاله دل بی داغ ته بر ته ...124شمارهٔ ۲۴۰: هنوز از ناله‌ای صد شعله در جان می ...125شمارهٔ ۲۴۱: دو روزه هجر تو با جان دوستان آن ک ...126شمارهٔ ۲۴۲: یاد روی تو هم‌آغوش گلستانم کرد 127شمارهٔ ۲۴۳: بس که دود آه عاشق پرده افلاک شد 128شمارهٔ ۲۴۴: چشمی که با غبار درت آشنا شود 129شمارهٔ ۲۴۵: مبادا کام جان از عیش، تا کام از ا ...130شمارهٔ ۲۴۶: ما اسیران چه کسانیم، گرفتاری چند 131شمارهٔ ۲۴۷: دگر بر آتش می، توبه سوختن دارد 132شمارهٔ ۲۴۸: هیچ دورانی چو عهد بی‌سرانجامی نبو ...133شمارهٔ ۲۴۹: ...134شمارهٔ ۲۵۰: وجودم را نه از آتش، نه از گل پرور ...135شمارهٔ ۲۵۱: تا پرده از رخت به کشیدن نمی‌رسد 136شمارهٔ ۲۵۲: مرا هر قطره‌ای کز دیده در دامن فر ...137شمارهٔ ۲۵۳: در طرب ز ازل بر من حزین بستند 138شمارهٔ ۲۵۴: سوای تو در سینه هر خام نگنجد 139شمارهٔ ۲۵۵: کی به بزم عشق، هر لب پی به جام می ...140شمارهٔ ۲۵۶: نو نیاز خواهشم، لیک از حجابم ساخت ...141شمارهٔ ۲۵۷: ذوق غمت ز سینه محزون نمی‌رود 142شمارهٔ ۲۵۸: چه رنجش است کزان تندخو نمی‌آید 143شمارهٔ ۲۵۹: دلم ز کعبه نه محمل نشسته می‌آید 144شمارهٔ ۲۶۰: میگساران را لبت یاد از می گلگون د ...145شمارهٔ ۲۶۱: ز من ترسم عنان آن نرگس جادو بگردا ...146شمارهٔ ۲۶۲: کشد صد طعنه از دشمن چو با من همنش ...147شمارهٔ ۲۶۳: گر دل به المهای تو منسوب نباشد 148شمارهٔ ۲۶۴: در آتشم از چهره برافروخته‌ای چند 149شمارهٔ ۲۶۵: دامنم چند ز خون مژه دریا باشد 150شمارهٔ ۲۶۶: زخم خار آرزوی آبله پا باشد 151شمارهٔ ۲۶۷: کی اسیران غمت را غم دنیا باشد 152شمارهٔ ۲۶۸: هنوزم از مژه، کار سحاب می‌آید 153شمارهٔ ۲۶۹: ز عقده‌ها که فلک نذر کار من دارد 154شمارهٔ ۲۷۰: عشقت اقرار به دل آرد و انکار برد 155شمارهٔ ۲۷۱: با من، غمت ز مهر، دویی در میان ند ...156شمارهٔ ۲۷۲: رفتم به بوستان که دلم وا شود، نشد 157شمارهٔ ۲۷۳: دلم به عشق فسونساز برنمی‌آید 158شمارهٔ ۲۷۴: کس کار تنک حوصله را تنگ نگیرد 159شمارهٔ ۲۷۵: عشاق چه جمعند؟ پریشان شده‌ای چند 160شمارهٔ ۲۷۶: دل پر حسرتم از سادگی در بزم تنهای ...161شمارهٔ ۲۷۷: جز محبت، سینه‌ام علم دگر پیدا نکر ...162شمارهٔ ۲۷۸: ازان دل از غم ایام برنمی‌آید 163شمارهٔ ۲۷۹: خامه در وصف لبت کار مسیحا می‌کند 164شمارهٔ ۲۸۰: آسیب واعظان به ایاغم نمی‌رسد 165شمارهٔ ۲۸۱: عاشق چو شدی، ناله جانکاه نگه دار 166شمارهٔ ۲۸۲: سینه تنگ و من هلاک زخم پنهان دگر 167شمارهٔ ۲۸۳: ای دست تو به کینه ز دوران درازتر 168شمارهٔ ۲۸۴: بی درد عشق، شادی و غم را چه اعتبا ...169شمارهٔ ۲۸۵: جایی که داغ نیست، ز مرهم چه اعتبا ...170شمارهٔ ۲۸۶: یک نامه چو نگشوده‌ام از بال کبوتر 171شمارهٔ ۲۸۷: کام جانم با من و من در پی کامم هن ...172شمارهٔ ۲۸۸: نگهت فتنه‌گر و عربده‌سازست هنوز 173شمارهٔ ۲۸۹: به سرو سیم‌تنی راه برده‌ام که مپر ...174شمارهٔ ۲۹۰: راست رو نیست بر آماج اثر، تیر نفس 175شمارهٔ ۲۹۱: در کوی تو فردوس تمنی نکند کس 176شمارهٔ ۲۹۲: شد تیره روز خلق، ز عارض نقاب کش 177شمارهٔ ۲۹۳: گر کنم گریه به اندازه چشم تر خویش 178شمارهٔ ۲۹۴: بیگانه گشته‌ام ز همه مدعای خویش 179شمارهٔ ۲۹۵: تو و گشت چمن ای گل، من و کاشانه خ ...180شمارهٔ ۲۹۶: دزدم ز بس حدیث ترا از زبان خویش 181شمارهٔ ۲۹۷: کی کنم هرگز شکایت سر ز جور یار خو ...182شمارهٔ ۲۹۸: دلم خون شد چو دیدم حلقه‌حلقه گشته ...183شمارهٔ ۲۹۹: آغشته‌ام چو پنبه ز خوناب داغ خویش 184شمارهٔ ۳۰۰: عشقم آتش زد به دل، در دیده مسکن ک ...185شمارهٔ ۳۰۱: تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خو ...186شمارهٔ ۳۰۲: عشق خواهی، خنده را بر لب کش و دلت ...187شمارهٔ ۳۰۳: هستیم با تو بر سر عهد قدیم خویش 188شمارهٔ ۳۰۴: غم کجا شد که به جان آمدم از شادی ...189شمارهٔ ۳۰۵: مرده را زنده کند چون سخن‌آراست لب ...190شمارهٔ ۳۰۶: کرد آه من از اثر فراموش 191شمارهٔ ۳۰۷: دیدم به چشم آینه بسیار سوی خویش 192شمارهٔ ۳۰۸: گیرم ز دل به بادیه غم، سراغ خویش 193شمارهٔ ۳۰۹: نگار من که بود ترک و غمزه چندانش 194شمارهٔ ۳۱۰: مردم از غیرت، جدا از صحبت اغیار ب ...195شمارهٔ ۳۱۱: دوش آمد ز سفر مژده که یار آمد پیش 196شمارهٔ ۳۱۲: عشق، هرکس را ز باغی کرده گل در دا ...197شمارهٔ ۳۱۳: سوزم همیشه از نفس آتشین خویش 198شمارهٔ ۳۱۴: هرکسی شاد به سال نو و نوروزی خویش 199شمارهٔ ۳۱۵: کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش 200شمارهٔ ۳۱۶: بسی چون سایه افتادم به پای سرو آز ...201شمارهٔ ۳۱۷: روشن شود ز دود دماغم چراغ فیض 202شمارهٔ ۳۱۸: تازه شد با شعله در بزم تو پیمانم ...203شمارهٔ ۳۱۹: نیافت منصب پروانه چراغم شمع 204شمارهٔ ۳۲۰: غیر آه و اشک حسرت نیست در بارم چو ...205شمارهٔ ۳۲۱: فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع 206شمارهٔ ۳۲۲: دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان ...207شمارهٔ ۳۲۳: دامان عشقِ سلسله مویی گرفته دل 208شمارهٔ ۳۲۴: تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل 209شمارهٔ ۳۲۵: می‌آیم از طوف حرم، بتخانه پنهان د ...210شمارهٔ ۳۲۶: تماشای گلی کرد آنچنان محو گلستانم 211شمارهٔ ۳۲۷: چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم 212شمارهٔ ۳۲۸: به گلشن تنگدل چون غنچه زادم، شادم ...213شمارهٔ ۳۲۹: دلم بهر قفس پرواز می‌کرد، از چمن ...214شمارهٔ ۳۳۰: بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ا ...215شمارهٔ ۳۳۱: تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم 216شمارهٔ ۳۳۲: آن بلبلم که ناله بهر قفس کشم 217شمارهٔ ۳۳۳: نپیماید کسی راه حرم، گر من ز پا ا ...218شمارهٔ ۳۳۴: یاد باد آن کز گلی در سینه خاری دا ...219شمارهٔ ۳۳۵: تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان ...220شمارهٔ ۳۳۶: چه شعله‌ها زده سر ز آتشی که من دا ...221شمارهٔ ۳۳۷: گر شرم وصالت نبود قفل زبانم 222شمارهٔ ۳۳۸: ما شکست دل خود را ز خدا خواسته‌ای ...223شمارهٔ ۳۳۹: در قیدم و گمان که گرفتار نیستم 224شمارهٔ ۳۴۰: بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کر ...225شمارهٔ ۳۴۱: چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم 226شمارهٔ ۳۴۲: ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر ...227شمارهٔ ۳۴۳: چه حیرت، گر به چشم محرمانش در نمی ...228شمارهٔ ۳۴۴: شمعیم و تن ز اشک دمادم گداختیم 229شمارهٔ ۳۴۵: همه جانب قدم مرحله‌پیما دارم 230شمارهٔ ۳۴۶: ما چشم سیه بر شجر طور نداریم 231شمارهٔ ۳۴۷: لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم 232شمارهٔ ۳۴۸: شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغا ...233شمارهٔ ۳۴۹: سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم 234شمارهٔ ۳۵۰: از لعل لبت جز طمع خام ندارم 235شمارهٔ ۳۵۱: شب که بی روی تو از اشک دمادم سوخت ...236شمارهٔ ۳۵۲: عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سو ...237شمارهٔ ۳۵۳: شکل گردابی به گرد خود ز مژگان می‌ ...238شمارهٔ ۳۵۴: داغ سودایم، به سوی سینه‌ریشان می‌ ...239شمارهٔ ۳۵۵: دایم چو غنچه سر به گریبان گریستم 240شمارهٔ ۳۵۶: روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم 241شمارهٔ ۳۵۷: تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم 242شمارهٔ ۳۵۸: به آشنایی چشم تو ناتوان شده‌ام 243شمارهٔ ۳۵۹: ما در صبح طرب، ز آب و گل غم بسته‌ ...244شمارهٔ ۳۶۰: در بزم طرب، باده نابی نکشیدیم 245شمارهٔ ۳۶۱: ما رخت دل ز کعبه به بتخانه برده‌ا ...246شمارهٔ ۳۶۲: زخم ناخن کی برآرد مدعای سینه‌ام 247شمارهٔ ۳۶۳: اگر نه صید کسی گشته مرغ نامه‌برم 248شمارهٔ ۳۶۴: چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم 249شمارهٔ ۳۶۵: چون به سوی تو گشایم در کاشانه چشم 250شمارهٔ ۳۶۶: قسمت نگر که نوشم، می از ایاغ مردم 251شمارهٔ ۳۶۷: تا دل بر آتش غم جانانه سوختیم 252شمارهٔ ۳۶۸: امشب ز دیده از قدح افزون گریستم 253شمارهٔ ۳۶۹: خضر اگر آب حیات آورد، خون دانسته‌ ...254شمارهٔ ۳۷۰: بر سر کوی تو عمری شد که ما افتاده ...255شمارهٔ ۳۷۱: دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌ ...256شمارهٔ ۳۷۲: اگر دور از دلارای خود افتم 257شمارهٔ ۳۷۳: من تیره‌دل و نورفشان شعله آهم 258شمارهٔ ۳۷۴: من صید زخم‌خورده از پا فتاده‌ام 259شمارهٔ ۳۷۵: گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم 260شمارهٔ ۳۷۶: با یارم و در دفع غم اسباب ندارم 261شمارهٔ ۳۷۷: کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم 262شمارهٔ ۳۷۸: کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کن ...263شمارهٔ ۳۷۹: خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم 264شمارهٔ ۳۸۰: دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ا ...265شمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ ...266شمارهٔ ۳۸۲: از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم 267شمارهٔ ۳۸۳: تا آفرین شست تو گوید زبان زخم 268شمارهٔ ۳۸۴: هرگز به بزم وصل، شبی جا نکرده‌ام 269شمارهٔ ۳۸۵: ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شسته ...270شمارهٔ ۳۸۶: به خون خوردن جدا زان لعل شکربار م ...271شمارهٔ ۳۸۷: من لذت درد تو به درمان نفروشم 272شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم 273شمارهٔ ۳۸۹: دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خ ...274شمارهٔ ۳۹۰: سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم 275شمارهٔ ۳۹۱: زبان گداختم و راز عشق سر کردم 276شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم 277شمارهٔ ۳۹۳: در انتظار تو شد عمرها که چشم به ر ...278شمارهٔ ۳۹۴: رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم 279شمارهٔ ۳۹۵: دردت به دل رسیده و از دل به داغ ه ...280شمارهٔ ۳۹۶: گر ز چنگ شحنه هجران امان می‌یافتم 281شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زد ...282شمارهٔ ۳۹۸: نهال دوستی را ریشه در خون پرورش د ...283شمارهٔ ۳۹۹: ما حرف سود خویش برای زیان زدیم 284شمارهٔ ۴۰۰: دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم 285شمارهٔ ۴۰۱: در خون دل از دیده خونبار نشستیم 286شمارهٔ ۴۰۲: ...287شمارهٔ ۴۰۳: در میان بیخودی، آرامش دل یافتم 288شمارهٔ ۴۰۴: ز بس که دشمن نظّاره پریشانم 289شمارهٔ ۴۰۵: اگر به عشق نباشد درست، پیمانم 290شمارهٔ ۴۰۶: از وصل هر گل در چمن، چون غنچه دام ...291شمارهٔ ۴۰۷: چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم 292شمارهٔ ۴۰۸: کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم 293شمارهٔ ۴۰۹: ...294شمارهٔ ۴۱۰: حیرانم از افسردگی، در کار و بار خ ...295شمارهٔ ۴۱۱: مباش غره به عهد قدیم و یار کهن 296شمارهٔ ۴۱۲: شرط بود کفر و دین، هر دو به هم دا ...297شمارهٔ ۴۱۳: توان غم تو ز جان خراب دزدیدن 298شمارهٔ ۴۱۴: بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا ک ...299شمارهٔ ۴۱۵: در کوه و دشت، پهن شود تا نشان من 300شمارهٔ ۴۱۶: سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن 301شمارهٔ ۴۱۷: تا به کی چون ماه در مشکین نقاب اف ...302شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم ...303شمارهٔ ۴۱۹: خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من 304شمارهٔ ۴۲۰: من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر ...305شمارهٔ ۴۲۱: می‌شود هر دم پریشان زلف بر رخسار ...306شمارهٔ ۴۲۲: مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو 307شمارهٔ ۴۲۳: جان چیست کش فدا نکنم از برای تو 308شمارهٔ ۴۲۴: فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگا ...309شمارهٔ ۴۲۵: ...310شمارهٔ ۴۲۶: به دل غمی چو نداری، به سینه داغ م ...311شمارهٔ ۴۲۷: خوی تو در جفا شکسته 312شمارهٔ ۴۲۸: در سینه دل غمین فتاده 313شمارهٔ ۴۲۹: عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه 314شمارهٔ ۴۳۰: شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا ...315شمارهٔ ۴۳۱: از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد ...316شمارهٔ ۴۳۲: کشته‌ای اول به نازم، باز خندان کر ...317شمارهٔ ۴۳۳: یار بی‌پروا و ما را آرزوی دل بسی 318شمارهٔ ۴۳۴: به نومیدی خوشم، ناکامی‌ام کام است ...319شمارهٔ ۴۳۵: ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی 320شمارهٔ ۴۳۶: بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی 321شمارهٔ ۴۳۷: ز مو ضعیف‌ترم از غم میان کسی 322شمارهٔ ۴۳۸: هزار حیف که در بوستان رعنایی 323شمارهٔ ۴۳۹: چو شمع امشب مرا در محفلش بار است ...324شمارهٔ ۴۴۰: به هوای صید یک ره، به گذار ما نیا ...325شمارهٔ ۴۴۱: ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی 326شمارهٔ ۴۴۲: از ره به خواهش دل شیدا چه می‌روی 327شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی 328شمارهٔ ۴۴۴: نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی 329شمارهٔ ۴۴۵: تا چند از پی دل شیدا رود کسی 330شمارهٔ ۴۴۶: تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی 331شمارهٔ ۴۴۷: سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودا ...332شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم می ...333شمارهٔ ۴۴۹: نوشم ز بس چو باده، ز پیمانه، دوست ...334شمارهٔ ۴۵۰: چند جفا شیوه و عادت کنی 335شمارهٔ ۴۵۱: آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی 336شمارهٔ ۴۵۲: نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی 337شمارهٔ ۴۵۳: چنان افتاده‌ام از کار، بهر لاله ر ...338شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی 339شمارهٔ ۴۵۵: دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی 340شمارهٔ ۴۵۶: می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیون ...341شمارهٔ ۴۵۷: چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی 342شمارهٔ ۴۵۸: هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی 343شمارهٔ ۴۵۹: چون سراپا همه را هست به سوداش سری 344شمارهٔ ۴۶۰: به دل نمی‌گذری، تا کجا گذر داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ