به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قدسی مشهدی

قدسی مشهدیغزل هاشمارهٔ ۳۹: پرهیز ده ز هجر گرفتار خویش را

670عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

پرهیز ده ز هجر گرفتار خویش را
بنگر شکسته‌رنگی بیمار خویش را
بهر ذخیره شب هجر تو روز وصل
کم کرد دیده گریه بسیار خویش را
بیداد دوست چون ستم چرخ عام نیست
دانسته‌ام غرور ستمکار خویش را
جز شغل دوستی نبود کار دیگرم
شکر خدا که یافته‌ام کار خویش را
قدسی هوای باغ و لب جو چه می‌کنی
دریاب فیض سایه دیوار خویش را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۸: به هر طرف که تو جولان دهی سمند آنج ...2شمارهٔ ۳۹: پرهیز ده ز هجر گرفتار خویش را 3شمارهٔ ۴۰: سخن ز غیر مپرسید بینوایی را 4شمارهٔ ۴۱: رغیرتم پوشیده از چشم بدان، خوب مرا 5شمارهٔ ۴۲: بود ز روی تو روشن به صد دلیل مرا 6شمارهٔ ۴۳: آه سحر نتیجه شرر می‌دهد مرا 7شمارهٔ ۴۴: دارد نشان ز طینت مجنون، سرشت ما 8شمارهٔ ۴۵: گر به خیال در نظر جلوه دهد جیب را 9شمارهٔ ۴۶: چیزی نشد معلوم من از صحبت فرزانه‌ه ...10شمارهٔ ۴۷: چو شخص سایه ندیده کسی هلاک مرا 11شمارهٔ ۴۸: نهادی بر سر شوریدگان داغ 12شمارهٔ ۴۹: گشته چون آینه روشن دل بی‌کینه ما 13شمارهٔ ۵۰: داد گلبن در چمن یاد از گل‌افشانی م ...14شمارهٔ ۵۱: دل دیوانه کی در گوش گیرد پند دانا ...15شمارهٔ ۵۲: شب شود روز از خیال عارض جانان ما 16شمارهٔ ۵۳: غمش فشانده ز دامن غبار ننگ ترا 17شمارهٔ ۵۴: بی‌درد خسته‌ای که به درمان شد آشنا 18شمارهٔ ۵۵: ز ایمان همتی چون آن نگار چین شود پ ...19شمارهٔ ۵۶: کجا در غربتم یک همدم دیرین شود پید ...20شمارهٔ ۵۷: منشور خدمت تو رقم شد به نام ما 21شمارهٔ ۵۸: چند باشد دل ز وصل دل‌ربایی بی‌نصیب 22شمارهٔ ۵۹: شد بهار از توبه‌کردن بایدم اکنون گ ...23شمارهٔ ۶۰: هرکه امشب می نمی‌نوشد به ما منسوب ...24شمارهٔ ۶۱: طبعم ز باده چون گل سیراب روشن است 25شمارهٔ ۶۲: دلی که عشق نکردش چو لاله داغ کجاست 26شمارهٔ ۶۳: دل یکی وز هر طرف بر سینه داغ دیگری ...27شمارهٔ ۶۴: بی تو شب تا روز چون شمعم به چشم تر ...28شمارهٔ ۶۵: گذشت فصل گل و رغبت چمن باقی‌ست 29شمارهٔ ۶۶: گشته پنهان از نظر آن‌کس که صیاد من ...30شمارهٔ ۶۷: عافیت سینه‌خراش جگر ریش من است 31شمارهٔ ۶۸: آسمان پوشیده نیلی جان من غمناک چیس ...32شمارهٔ ۶۹: زاهد ز منع تو دل صد بینوا شکست 33شمارهٔ ۷۰: چشم عیبت چو نباشد گل و خاشاک یکی‌س ...34شمارهٔ ۷۱: از خارخار وصل گلم دل فگار نیست 35شمارهٔ ۷۲: ای دل می امید دگر بر تو حرام است 36شمارهٔ ۷۳: فتنه‌جویی ز بت خویش مرا باور نیست 37شمارهٔ ۷۴: مرو ز دیده که جام جهان‌نما اینجاست 38شمارهٔ ۷۵: از زبان من غرض گو گرنه حرفی تازه ب ...39شمارهٔ ۷۶: به گریه سحر و آه شب دلم شادست 40شمارهٔ ۷۷: عشق را چون شعله غیر از سوختن دربار ...41شمارهٔ ۷۸: لیلی‌اش در دل و گوشش به صدای جرس ا ...42شمارهٔ ۷۹: آنکه دایم می‌خراشد سینه ما ناخن اس ...43شمارهٔ ۸۰: بازم نشسته تا مژه در دل نگاه کیست 44شمارهٔ ۸۱: از غم نمی‌خورد دل اهل جنون شکست 45شمارهٔ ۸۲: نوای من چو ز صد پرده بر یک آهنگ اس ...46شمارهٔ ۸۳: خطش را کس به جز من مبتلا نیست 47شمارهٔ ۸۴: شب دل ناشکر من آرام با خنجر نداشت 48شمارهٔ ۸۵: از پریشانی اگر حاصل شود کامم رواست 49شمارهٔ ۸۶: هر روز به من یار ز نو بر سر نازست 50شمارهٔ ۸۷: باغی که گلش بو ندهد عشق مجازست 51شمارهٔ ۸۸: گشادی طره و مشک ختن سوخت 52شمارهٔ ۸۹: نشسته بر سر کویی و فتنه بر پا نیست 53شمارهٔ ۹۰: تا آفت غم لازمه طبع شراب است 54شمارهٔ ۹۱: زلفت بود به کام، دلی را که داغ نیس ...55شمارهٔ ۹۲: جز وصال او دلم هرگز تمنایی نداشت 56شمارهٔ ۹۳: دوران نگر که سینه‌اش از کینه صاف ن ...57شمارهٔ ۹۴: مرا چو لاله ز بخت سیه رهایی نیست 58شمارهٔ ۹۵: ز بوی او به دل غنچه ارمغانی هست 59شمارهٔ ۹۶: غیر از شکن طره به جایی گذرم نیست 60شمارهٔ ۹۷: بازآی که سینه‌ام کباب است 61شمارهٔ ۹۸: آنکه در هر چین زلفش صدمه کنعان گم ...62شمارهٔ ۹۹: هنوز چشم امیدم به رهگذاری هست 63شمارهٔ ۱۰۰: خانه‌ام نیمی خراب از گریه نیمی پر ...64شمارهٔ ۱۰۱: وعده وصل ار دهد، صبر تقاضا بس است 65شمارهٔ ۱۰۲: خرم دلی که در خم زلف تو جا گرفت 66شمارهٔ ۱۰۳: تا صبا با آن سر زلف پریشان آشناست 67شمارهٔ ۱۰۴: تا به نظّاره بت، چشم برهمن بازست 68شمارهٔ ۱۰۵: هر سر موی من از دود تو در فریاد ا ...69شمارهٔ ۱۰۶: لذت شادی نداند جان چو با غم خو گر ...70شمارهٔ ۱۰۷: هرگزم عشق چنین در رگ جان چنگ نداش ...71شمارهٔ ۱۰۸: رسید یار و ز من بر سر عتاب گذشت 72شمارهٔ ۱۰۹: چه گهرها به عوض بر سر دریا افشاند 73شمارهٔ ۱۱۰: طبیب من چه شد گر مهربان نیست 74شمارهٔ ۱۱۱: نیست باکی گر به دستم غنچه سیراب ن ...75شمارهٔ ۱۱۲: داغ دلم گلی ز گلستان آتش است 76شمارهٔ ۱۱۳: من لبالب آروز، لیک آرزوی دل یکی‌س ...77شمارهٔ ۱۱۴: دل در برم ز ناله پنهان لبالب است 78شمارهٔ ۱۱۵: چنان دلم شب هجران بر آتش غم سوخت 79شمارهٔ ۱۱۶: شب نیست کز فراق توام سینه داغ نیس ...80شمارهٔ ۱۱۷: ایام بهارست و هوای چمنم نیست 81شمارهٔ ۱۱۸: کعبه عشق است کانجا هیچ محمل ره نی ...82شمارهٔ ۱۱۹: پیغام وداع آمد و با گوش به جنگ اس ...83شمارهٔ ۱۲۰: مُردم ز بیخودی، بت خودکام من کجاس ...84شمارهٔ ۱۲۱: روح‌القدس ار دیده گشاید به جمالت 85شمارهٔ ۱۲۲: نیست نومیدی گر از حد انتظار ما گذ ...86شمارهٔ ۱۲۳: پیوسته فکر وصل بتان پیشه من است 87شمارهٔ ۱۲۴: بیگانه‌ای اگر نه به جانانه آشناست 88شمارهٔ ۱۲۵: جز خیال تو مرا در سر سودایی نیست 89شمارهٔ ۱۲۶: کس چه داند از چه در دل آه شبگیرم ...90شمارهٔ ۱۲۷: تبخاله خون بر لبم از سوز درون است 91شمارهٔ ۱۲۸: از شیشه نه می در دل مخمور فرو ریخ ...92شمارهٔ ۱۲۹: با شمع چو پروانه به محفل نتوان رف ...93شمارهٔ ۱۳۰: هرگهم در دل خیال آن قد موزون نشست 94شمارهٔ ۱۳۱: منم که نور خرد در چراغ من غلط است 95شمارهٔ ۱۳۲: بر جرعه‌نوش عشق، بجز خون حلال نیس ...96شمارهٔ ۱۳۳: گرم قتلم آمد آن شوخ و به استغنا گ ...97شمارهٔ ۱۳۴: می دید رویت آینه و دیده برنداشت 98شمارهٔ ۱۳۵: از ضعف، ناله‌ام به سراغ اثر نرفت 99شمارهٔ ۱۳۶: هرچند در میانه اخوان تمیز نیست 100شمارهٔ ۱۳۷: صوت بلبل را شنیدم ناله زاری نداشت 101شمارهٔ ۱۳۸: ما را ز دست جور تو پای گریز نیست 102شمارهٔ ۱۳۹: ره‌زدن درخانه کار چشم فتّان بوده ...103شمارهٔ ۱۴۰: کرده بیهوشم خیال آن دو چشم می‌پرس ...104شمارهٔ ۱۴۱: دستم ز جام عکس می لاله‌گون گرفت 105شمارهٔ ۱۴۲: مرا به ناله شد آن سرو سیم‌تن باعث 106شمارهٔ ۱۴۳: خواهد دل من شربت دیدار و دگر هیچ 107شمارهٔ ۱۴۴: نظر بر آینه خوبان چو بی‌نقاب کنند 108شمارهٔ ۱۴۵: لب عاشق به حرف شکوه بیداد نگشاید 109شمارهٔ ۱۴۶: بی روی تو کارم همه با دیده تر بود 110شمارهٔ ۱۴۷: آنان که مرا جورکش یار نوشتند 111شمارهٔ ۱۴۸: هر لحظه نظر بر دگری دوخته دارد 112شمارهٔ ۱۴۹: باز ناخن سر پرسیدن داغم دارد 113شمارهٔ ۱۵۰: فکنده زخم دلم را به حالت بهبود 114شمارهٔ ۱۵۱: قضا ز خانه چو رختم بر آستانه نهاد 115شمارهٔ ۱۵۲: خلاصی‌ام ز کمند تو در ضمیر مباد 116شمارهٔ ۱۵۳: از چشمه‌سار چشمم از بس که نم برآی ...117شمارهٔ ۱۵۴: نگاهم از فروغ عارضت در چشم تر سوز ...118شمارهٔ ۱۵۵: باز از مرغان دلم حرف سمندر می‌زند 119شمارهٔ ۱۵۶: جوش می‌ام چو خم به خروش آشنا نکرد 120شمارهٔ ۱۵۷: به هیچ، ناخن ما را کی اعتبار کند 121شمارهٔ ۱۵۸: از کینه هیچ‌کس گر هم بر جبین ندید 122شمارهٔ ۱۵۹: فلک ز کین به مه فتنه‌جوی من ماند 123شمارهٔ ۱۶۰: کنعانی ما را غم یعقوب نباشد 124شمارهٔ ۱۶۱: تا لبت را میل سوی باده و پیمانه ش ...125شمارهٔ ۱۶۲: در جلوه‌گری چون تو کسی یاد ندارد 126شمارهٔ ۱۶۳: به کف عاشق چو گل، خون دل خود را ن ...127شمارهٔ ۱۶۴: دگر چراغ که در طور حسن روشن شد 128شمارهٔ ۱۶۵: مرا عشق تو گاهی پرورد دل، گاه جان ...129شمارهٔ ۱۶۶: دل داشت ز بخت سیه امید، غلط کرد 130شمارهٔ ۱۶۷: غنچه بی لعل تو زندانی گلشن باشد 131شمارهٔ ۱۶۸: کی غم دهر خراب می نابم دارد 132شمارهٔ ۱۶۹: شمع وصلت هرکه را شب خانه روشن می‌ ...133شمارهٔ ۱۷۰: چون غنچه دلم از نم خون زنگ برآورد 134شمارهٔ ۱۷۱: نشاط ما اسیران از دل اندوهگین باش ...135شمارهٔ ۱۷۲: نه هرکه مرد ازو در جهان اثر ماند 136شمارهٔ ۱۷۳: طایر عشقم و از شعله پرم ساخته‌اند 137شمارهٔ ۱۷۴: کی بی توام نظاره به چشم آشنا شود 138شمارهٔ ۱۷۵: باز تیر ستمت رخنه‌گر جان که شد 139شمارهٔ ۱۷۶: مرا چو کار بدان زلف تابدار افتاد 140شمارهٔ ۱۷۷: چشم ترم گهی که به آن خاک پا رسد 141شمارهٔ ۱۷۸: کسی چگونه دلم را پی سراغ شود 142شمارهٔ ۱۷۹: هرگزم دیده چنین مایل دیدار نبود 143شمارهٔ ۱۸۰: نام تو بردم آتش شوقم به جان فتاد 144شمارهٔ ۱۸۱: چه باشد جان که عاشق در ره جانان ب ...145شمارهٔ ۱۸۲: محفل دردی طلب، از سیر شهر و کو چه ...146شمارهٔ ۱۸۳: هر لحظه‌ام بتان به غمی آشنا کنند 147شمارهٔ ۱۸۴: دل خواست که برخیزد ازان کو، بتر ا ...148شمارهٔ ۱۸۵: تا عشق مرا بر سر بازار نیاورد 149شمارهٔ ۱۸۶: بر سر پیمانه غم هرگز این صحبت نبو ...150شمارهٔ ۱۸۷: کس چرا بیهده با مردم عالم باشد 151شمارهٔ ۱۸۸: در دل بوالهوس ار ذوق محبت می‌بود 152شمارهٔ ۱۸۹: سزد چو جلوه حسنت نظاره‌خواه شود 153شمارهٔ ۱۹۰: با لبت عمر ابد عیش نهانی می‌کند 154شمارهٔ ۱۹۱: موسم گل چون حریفان جای در بستان ک ...155شمارهٔ ۱۹۲: ز مژگان بوالهوس را در غمت کی خون ...156شمارهٔ ۱۹۳: آیینه ما تا ز رخت عکس نما بود 157شمارهٔ ۱۹۴: از خمار زخم دل تا چند درد سر کشد 158شمارهٔ ۱۹۵: کسی کو عشق‌بازی پیشه دارد 159شمارهٔ ۱۹۶: گر به صحرا بگذرم از اشک من گلشن ش ...160شمارهٔ ۱۹۷: رشک نام او زبانم را ز غیرت لال کر ...161شمارهٔ ۱۹۸: به بزم دوش حدیث تو در میان افتاد 162شمارهٔ ۱۹۹: ز آب چشم من هر قطره طوفان دگر باش ...163شمارهٔ ۲۰۰: میرم ار خوی ستمکاری ز سر بیرون کن ...164شمارهٔ ۲۰۱: در مجلسی که احباب شرب مدام کردند 165شمارهٔ ۲۰۲: گفتم از عشقت کشم دامن گریبان‌گیر ...166شمارهٔ ۲۰۳: رسد گر بر لبم جان، چون رسی، ناچار ...167شمارهٔ ۲۰۴: شکیب عاشقان، معشوق را دیوانه می‌س ...168شمارهٔ ۲۰۵: سنبل زلف تو خط بر سنبل تر می‌کشد 169شمارهٔ ۲۰۶: مرده بودم از خمار می، شرابم زنده ...170شمارهٔ ۲۰۷: ای خوشدلی برو که غمینم سرشته‌اند 171شمارهٔ ۲۰۸: عجب قیدی‌ست عشق سخت بنیاد 172شمارهٔ ۲۰۹: دلم پروای این و آن ندارد 173شمارهٔ ۲۱۰: باده گر فردا خورم، عالم کنون پر م ...174شمارهٔ ۲۱۱: آسودگی نصیب دل زار کس مباد 175شمارهٔ ۲۱۲: دگر به وسوسه توبه‌ام دماغ نماند 176شمارهٔ ۲۱۳: بیا که بی تو مرا نور در چراغ نمان ...177شمارهٔ ۲۱۴: هرگز مرا به کعبه ز دیر التجا نشد 178شمارهٔ ۲۱۵: آن غنچه‌ام که راز دلم بر ملا نشد 179شمارهٔ ۲۱۶: در چمن کی دلم از فیض هوا بگشاید 180شمارهٔ ۲۱۷: هرکجا زنده‌دلان شست دعا بگشایند 181شمارهٔ ۲۱۸: یا رب چرا به درد دلم دیروا رسید 182شمارهٔ ۲۱۹: آهم از پیچیدگی، چون رشته، تن را ت ...183شمارهٔ ۲۲۰: رنجیدن تو باعث نومیدی من شد 184شمارهٔ ۲۲۱: به عزم جلوه چو آن گلعذار برخیزد 185شمارهٔ ۲۲۲: چون کشته نگاه تو سوی کفن رود 186شمارهٔ ۲۲۳: لبت به خنده شیرین چو همنفس گردد 187شمارهٔ ۲۲۴: ز چشمم بی تو شب چندان سرشک لاله‌گ ...188شمارهٔ ۲۲۵: می را چو آب، لعل تو بر خود حلال ک ...189شمارهٔ ۲۲۶: نشاه می‌خواستم از باده، خمارم داد ...190شمارهٔ ۲۲۷: من و آیینه حسنی که تابش را بسوزان ...191شمارهٔ ۲۲۸: نوک مژگان چه حیرت گر ز دلها بگذرد 192شمارهٔ ۲۲۹: ناله‌ای کردم، خروش اهل شیون تازه ...193شمارهٔ ۲۳۰: در هجرت، از شکست، دلم را اثر نمان ...194شمارهٔ ۲۳۱: اسیر عشق تو از ننگ کفر و دین میرد 195شمارهٔ ۲۳۲: مسیح دید لبت، رنگ او دگرگون شد 196شمارهٔ ۲۳۳: گر گشایم لب دمی، عالم پر افغان می ...197شمارهٔ ۲۳۴: کی دواجو بود آن دل که ز دردش دم ز ...198شمارهٔ ۲۳۵: ز دلها درد دل برداشتن هم عالمی دا ...199شمارهٔ ۲۳۶: بهر هر دیوانه گر ویرانه‌ای پیدا ش ...200شمارهٔ ۲۳۷: زورم به یک اشاره ابرو نمی‌رسد 201شمارهٔ ۲۳۸: عالمی بر خویش بالیدم چو از من یاد ...202شمارهٔ ۲۳۹: هرگزم چون لاله دل بی داغ ته بر ته ...203شمارهٔ ۲۴۰: هنوز از ناله‌ای صد شعله در جان می ...204شمارهٔ ۲۴۱: دو روزه هجر تو با جان دوستان آن ک ...205شمارهٔ ۲۴۲: یاد روی تو هم‌آغوش گلستانم کرد 206شمارهٔ ۲۴۳: بس که دود آه عاشق پرده افلاک شد 207شمارهٔ ۲۴۴: چشمی که با غبار درت آشنا شود 208شمارهٔ ۲۴۵: مبادا کام جان از عیش، تا کام از ا ...209شمارهٔ ۲۴۶: ما اسیران چه کسانیم، گرفتاری چند 210شمارهٔ ۲۴۷: دگر بر آتش می، توبه سوختن دارد 211شمارهٔ ۲۴۸: هیچ دورانی چو عهد بی‌سرانجامی نبو ...212شمارهٔ ۲۴۹: ...213شمارهٔ ۲۵۰: وجودم را نه از آتش، نه از گل پرور ...214شمارهٔ ۲۵۱: تا پرده از رخت به کشیدن نمی‌رسد 215شمارهٔ ۲۵۲: مرا هر قطره‌ای کز دیده در دامن فر ...216شمارهٔ ۲۵۳: در طرب ز ازل بر من حزین بستند 217شمارهٔ ۲۵۴: سوای تو در سینه هر خام نگنجد 218شمارهٔ ۲۵۵: کی به بزم عشق، هر لب پی به جام می ...219شمارهٔ ۲۵۶: نو نیاز خواهشم، لیک از حجابم ساخت ...220شمارهٔ ۲۵۷: ذوق غمت ز سینه محزون نمی‌رود 221شمارهٔ ۲۵۸: چه رنجش است کزان تندخو نمی‌آید 222شمارهٔ ۲۵۹: دلم ز کعبه نه محمل نشسته می‌آید 223شمارهٔ ۲۶۰: میگساران را لبت یاد از می گلگون د ...224شمارهٔ ۲۶۱: ز من ترسم عنان آن نرگس جادو بگردا ...225شمارهٔ ۲۶۲: کشد صد طعنه از دشمن چو با من همنش ...226شمارهٔ ۲۶۳: گر دل به المهای تو منسوب نباشد 227شمارهٔ ۲۶۴: در آتشم از چهره برافروخته‌ای چند 228شمارهٔ ۲۶۵: دامنم چند ز خون مژه دریا باشد 229شمارهٔ ۲۶۶: زخم خار آرزوی آبله پا باشد 230شمارهٔ ۲۶۷: کی اسیران غمت را غم دنیا باشد 231شمارهٔ ۲۶۸: هنوزم از مژه، کار سحاب می‌آید 232شمارهٔ ۲۶۹: ز عقده‌ها که فلک نذر کار من دارد 233شمارهٔ ۲۷۰: عشقت اقرار به دل آرد و انکار برد 234شمارهٔ ۲۷۱: با من، غمت ز مهر، دویی در میان ند ...235شمارهٔ ۲۷۲: رفتم به بوستان که دلم وا شود، نشد 236شمارهٔ ۲۷۳: دلم به عشق فسونساز برنمی‌آید 237شمارهٔ ۲۷۴: کس کار تنک حوصله را تنگ نگیرد 238شمارهٔ ۲۷۵: عشاق چه جمعند؟ پریشان شده‌ای چند 239شمارهٔ ۲۷۶: دل پر حسرتم از سادگی در بزم تنهای ...240شمارهٔ ۲۷۷: جز محبت، سینه‌ام علم دگر پیدا نکر ...241شمارهٔ ۲۷۸: ازان دل از غم ایام برنمی‌آید 242شمارهٔ ۲۷۹: خامه در وصف لبت کار مسیحا می‌کند 243شمارهٔ ۲۸۰: آسیب واعظان به ایاغم نمی‌رسد 244شمارهٔ ۲۸۱: عاشق چو شدی، ناله جانکاه نگه دار 245شمارهٔ ۲۸۲: سینه تنگ و من هلاک زخم پنهان دگر 246شمارهٔ ۲۸۳: ای دست تو به کینه ز دوران درازتر 247شمارهٔ ۲۸۴: بی درد عشق، شادی و غم را چه اعتبا ...248شمارهٔ ۲۸۵: جایی که داغ نیست، ز مرهم چه اعتبا ...249شمارهٔ ۲۸۶: یک نامه چو نگشوده‌ام از بال کبوتر 250شمارهٔ ۲۸۷: کام جانم با من و من در پی کامم هن ...251شمارهٔ ۲۸۸: نگهت فتنه‌گر و عربده‌سازست هنوز 252شمارهٔ ۲۸۹: به سرو سیم‌تنی راه برده‌ام که مپر ...253شمارهٔ ۲۹۰: راست رو نیست بر آماج اثر، تیر نفس 254شمارهٔ ۲۹۱: در کوی تو فردوس تمنی نکند کس 255شمارهٔ ۲۹۲: شد تیره روز خلق، ز عارض نقاب کش 256شمارهٔ ۲۹۳: گر کنم گریه به اندازه چشم تر خویش 257شمارهٔ ۲۹۴: بیگانه گشته‌ام ز همه مدعای خویش 258شمارهٔ ۲۹۵: تو و گشت چمن ای گل، من و کاشانه خ ...259شمارهٔ ۲۹۶: دزدم ز بس حدیث ترا از زبان خویش 260شمارهٔ ۲۹۷: کی کنم هرگز شکایت سر ز جور یار خو ...261شمارهٔ ۲۹۸: دلم خون شد چو دیدم حلقه‌حلقه گشته ...262شمارهٔ ۲۹۹: آغشته‌ام چو پنبه ز خوناب داغ خویش 263شمارهٔ ۳۰۰: عشقم آتش زد به دل، در دیده مسکن ک ...264شمارهٔ ۳۰۱: تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خو ...265شمارهٔ ۳۰۲: عشق خواهی، خنده را بر لب کش و دلت ...266شمارهٔ ۳۰۳: هستیم با تو بر سر عهد قدیم خویش 267شمارهٔ ۳۰۴: غم کجا شد که به جان آمدم از شادی ...268شمارهٔ ۳۰۵: مرده را زنده کند چون سخن‌آراست لب ...269شمارهٔ ۳۰۶: کرد آه من از اثر فراموش 270شمارهٔ ۳۰۷: دیدم به چشم آینه بسیار سوی خویش 271شمارهٔ ۳۰۸: گیرم ز دل به بادیه غم، سراغ خویش 272شمارهٔ ۳۰۹: نگار من که بود ترک و غمزه چندانش 273شمارهٔ ۳۱۰: مردم از غیرت، جدا از صحبت اغیار ب ...274شمارهٔ ۳۱۱: دوش آمد ز سفر مژده که یار آمد پیش 275شمارهٔ ۳۱۲: عشق، هرکس را ز باغی کرده گل در دا ...276شمارهٔ ۳۱۳: سوزم همیشه از نفس آتشین خویش 277شمارهٔ ۳۱۴: هرکسی شاد به سال نو و نوروزی خویش 278شمارهٔ ۳۱۵: کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش 279شمارهٔ ۳۱۶: بسی چون سایه افتادم به پای سرو آز ...280شمارهٔ ۳۱۷: روشن شود ز دود دماغم چراغ فیض 281شمارهٔ ۳۱۸: تازه شد با شعله در بزم تو پیمانم ...282شمارهٔ ۳۱۹: نیافت منصب پروانه چراغم شمع 283شمارهٔ ۳۲۰: غیر آه و اشک حسرت نیست در بارم چو ...284شمارهٔ ۳۲۱: فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع 285شمارهٔ ۳۲۲: دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان ...286شمارهٔ ۳۲۳: دامان عشقِ سلسله مویی گرفته دل 287شمارهٔ ۳۲۴: تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل 288شمارهٔ ۳۲۵: می‌آیم از طوف حرم، بتخانه پنهان د ...289شمارهٔ ۳۲۶: تماشای گلی کرد آنچنان محو گلستانم 290شمارهٔ ۳۲۷: چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم 291شمارهٔ ۳۲۸: به گلشن تنگدل چون غنچه زادم، شادم ...292شمارهٔ ۳۲۹: دلم بهر قفس پرواز می‌کرد، از چمن ...293شمارهٔ ۳۳۰: بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ا ...294شمارهٔ ۳۳۱: تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم 295شمارهٔ ۳۳۲: آن بلبلم که ناله بهر قفس کشم 296شمارهٔ ۳۳۳: نپیماید کسی راه حرم، گر من ز پا ا ...297شمارهٔ ۳۳۴: یاد باد آن کز گلی در سینه خاری دا ...298شمارهٔ ۳۳۵: تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان ...299شمارهٔ ۳۳۶: چه شعله‌ها زده سر ز آتشی که من دا ...300شمارهٔ ۳۳۷: گر شرم وصالت نبود قفل زبانم 301شمارهٔ ۳۳۸: ما شکست دل خود را ز خدا خواسته‌ای ...302شمارهٔ ۳۳۹: در قیدم و گمان که گرفتار نیستم 303شمارهٔ ۳۴۰: بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کر ...304شمارهٔ ۳۴۱: چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم 305شمارهٔ ۳۴۲: ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر ...306شمارهٔ ۳۴۳: چه حیرت، گر به چشم محرمانش در نمی ...307شمارهٔ ۳۴۴: شمعیم و تن ز اشک دمادم گداختیم 308شمارهٔ ۳۴۵: همه جانب قدم مرحله‌پیما دارم 309شمارهٔ ۳۴۶: ما چشم سیه بر شجر طور نداریم 310شمارهٔ ۳۴۷: لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم 311شمارهٔ ۳۴۸: شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغا ...312شمارهٔ ۳۴۹: سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم 313شمارهٔ ۳۵۰: از لعل لبت جز طمع خام ندارم 314شمارهٔ ۳۵۱: شب که بی روی تو از اشک دمادم سوخت ...315شمارهٔ ۳۵۲: عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سو ...316شمارهٔ ۳۵۳: شکل گردابی به گرد خود ز مژگان می‌ ...317شمارهٔ ۳۵۴: داغ سودایم، به سوی سینه‌ریشان می‌ ...318شمارهٔ ۳۵۵: دایم چو غنچه سر به گریبان گریستم 319شمارهٔ ۳۵۶: روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم 320شمارهٔ ۳۵۷: تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم 321شمارهٔ ۳۵۸: به آشنایی چشم تو ناتوان شده‌ام 322شمارهٔ ۳۵۹: ما در صبح طرب، ز آب و گل غم بسته‌ ...323شمارهٔ ۳۶۰: در بزم طرب، باده نابی نکشیدیم 324شمارهٔ ۳۶۱: ما رخت دل ز کعبه به بتخانه برده‌ا ...325شمارهٔ ۳۶۲: زخم ناخن کی برآرد مدعای سینه‌ام 326شمارهٔ ۳۶۳: اگر نه صید کسی گشته مرغ نامه‌برم 327شمارهٔ ۳۶۴: چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم 328شمارهٔ ۳۶۵: چون به سوی تو گشایم در کاشانه چشم 329شمارهٔ ۳۶۶: قسمت نگر که نوشم، می از ایاغ مردم 330شمارهٔ ۳۶۷: تا دل بر آتش غم جانانه سوختیم 331شمارهٔ ۳۶۸: امشب ز دیده از قدح افزون گریستم 332شمارهٔ ۳۶۹: خضر اگر آب حیات آورد، خون دانسته‌ ...333شمارهٔ ۳۷۰: بر سر کوی تو عمری شد که ما افتاده ...334شمارهٔ ۳۷۱: دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌ ...335شمارهٔ ۳۷۲: اگر دور از دلارای خود افتم 336شمارهٔ ۳۷۳: من تیره‌دل و نورفشان شعله آهم 337شمارهٔ ۳۷۴: من صید زخم‌خورده از پا فتاده‌ام 338شمارهٔ ۳۷۵: گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم 339شمارهٔ ۳۷۶: با یارم و در دفع غم اسباب ندارم 340شمارهٔ ۳۷۷: کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم 341شمارهٔ ۳۷۸: کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کن ...342شمارهٔ ۳۷۹: خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم 343شمارهٔ ۳۸۰: دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ا ...344شمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ ...345شمارهٔ ۳۸۲: از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم 346شمارهٔ ۳۸۳: تا آفرین شست تو گوید زبان زخم 347شمارهٔ ۳۸۴: هرگز به بزم وصل، شبی جا نکرده‌ام 348شمارهٔ ۳۸۵: ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شسته ...349شمارهٔ ۳۸۶: به خون خوردن جدا زان لعل شکربار م ...350شمارهٔ ۳۸۷: من لذت درد تو به درمان نفروشم 351شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم 352شمارهٔ ۳۸۹: دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خ ...353شمارهٔ ۳۹۰: سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم 354شمارهٔ ۳۹۱: زبان گداختم و راز عشق سر کردم 355شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم 356شمارهٔ ۳۹۳: در انتظار تو شد عمرها که چشم به ر ...357شمارهٔ ۳۹۴: رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم 358شمارهٔ ۳۹۵: دردت به دل رسیده و از دل به داغ ه ...359شمارهٔ ۳۹۶: گر ز چنگ شحنه هجران امان می‌یافتم 360شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زد ...361شمارهٔ ۳۹۸: نهال دوستی را ریشه در خون پرورش د ...362شمارهٔ ۳۹۹: ما حرف سود خویش برای زیان زدیم 363شمارهٔ ۴۰۰: دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم 364شمارهٔ ۴۰۱: در خون دل از دیده خونبار نشستیم 365شمارهٔ ۴۰۲: ...366شمارهٔ ۴۰۳: در میان بیخودی، آرامش دل یافتم 367شمارهٔ ۴۰۴: ز بس که دشمن نظّاره پریشانم 368شمارهٔ ۴۰۵: اگر به عشق نباشد درست، پیمانم 369شمارهٔ ۴۰۶: از وصل هر گل در چمن، چون غنچه دام ...370شمارهٔ ۴۰۷: چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم 371شمارهٔ ۴۰۸: کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم 372شمارهٔ ۴۰۹: ...373شمارهٔ ۴۱۰: حیرانم از افسردگی، در کار و بار خ ...374شمارهٔ ۴۱۱: مباش غره به عهد قدیم و یار کهن 375شمارهٔ ۴۱۲: شرط بود کفر و دین، هر دو به هم دا ...376شمارهٔ ۴۱۳: توان غم تو ز جان خراب دزدیدن 377شمارهٔ ۴۱۴: بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا ک ...378شمارهٔ ۴۱۵: در کوه و دشت، پهن شود تا نشان من 379شمارهٔ ۴۱۶: سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن 380شمارهٔ ۴۱۷: تا به کی چون ماه در مشکین نقاب اف ...381شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم ...382شمارهٔ ۴۱۹: خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من 383شمارهٔ ۴۲۰: من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر ...384شمارهٔ ۴۲۱: می‌شود هر دم پریشان زلف بر رخسار ...385شمارهٔ ۴۲۲: مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو 386شمارهٔ ۴۲۳: جان چیست کش فدا نکنم از برای تو 387شمارهٔ ۴۲۴: فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگا ...388شمارهٔ ۴۲۵: ...389شمارهٔ ۴۲۶: به دل غمی چو نداری، به سینه داغ م ...390شمارهٔ ۴۲۷: خوی تو در جفا شکسته 391شمارهٔ ۴۲۸: در سینه دل غمین فتاده 392شمارهٔ ۴۲۹: عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه 393شمارهٔ ۴۳۰: شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا ...394شمارهٔ ۴۳۱: از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد ...395شمارهٔ ۴۳۲: کشته‌ای اول به نازم، باز خندان کر ...396شمارهٔ ۴۳۳: یار بی‌پروا و ما را آرزوی دل بسی 397شمارهٔ ۴۳۴: به نومیدی خوشم، ناکامی‌ام کام است ...398شمارهٔ ۴۳۵: ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی 399شمارهٔ ۴۳۶: بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی 400شمارهٔ ۴۳۷: ز مو ضعیف‌ترم از غم میان کسی 401شمارهٔ ۴۳۸: هزار حیف که در بوستان رعنایی 402شمارهٔ ۴۳۹: چو شمع امشب مرا در محفلش بار است ...403شمارهٔ ۴۴۰: به هوای صید یک ره، به گذار ما نیا ...404شمارهٔ ۴۴۱: ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی 405شمارهٔ ۴۴۲: از ره به خواهش دل شیدا چه می‌روی 406شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی 407شمارهٔ ۴۴۴: نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی 408شمارهٔ ۴۴۵: تا چند از پی دل شیدا رود کسی 409شمارهٔ ۴۴۶: تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی 410شمارهٔ ۴۴۷: سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودا ...411شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم می ...412شمارهٔ ۴۴۹: نوشم ز بس چو باده، ز پیمانه، دوست ...413شمارهٔ ۴۵۰: چند جفا شیوه و عادت کنی 414شمارهٔ ۴۵۱: آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی 415شمارهٔ ۴۵۲: نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی 416شمارهٔ ۴۵۳: چنان افتاده‌ام از کار، بهر لاله ر ...417شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی 418شمارهٔ ۴۵۵: دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی 419شمارهٔ ۴۵۶: می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیون ...420شمارهٔ ۴۵۷: چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی 421شمارهٔ ۴۵۸: هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی 422شمارهٔ ۴۵۹: چون سراپا همه را هست به سوداش سری 423شمارهٔ ۴۶۰: به دل نمی‌گذری، تا کجا گذر داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ