به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قدسی مشهدی

قدسی مشهدیغزل هاشمارهٔ ۷۳: فتنه‌جویی ز بت خویش مرا باور نیست

1300عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

فتنه‌جویی ز بت خویش مرا باور نیست
گر دمی بر سر نازست دمی دیگر نیست
شکوه از خامی عاشق نکند معشوقی
حسن از عشق در آیین وفا کمتر نیست
بهر ظرفی که ندارم چه کشم رنج خمار
شیشه را بر لب خود گیرم اگر ساغر نیست
سینه سوراخ شد از گرمی خونم گویا
که ز خونابه حسرت مژه امشب تر نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۲: ای دل می امید دگر بر تو حرام است 2شمارهٔ ۷۳: فتنه‌جویی ز بت خویش مرا باور نیست 3شمارهٔ ۷۴: مرو ز دیده که جام جهان‌نما اینجاست 4شمارهٔ ۷۵: از زبان من غرض گو گرنه حرفی تازه ب ...5شمارهٔ ۷۶: به گریه سحر و آه شب دلم شادست 6شمارهٔ ۷۷: عشق را چون شعله غیر از سوختن دربار ...7شمارهٔ ۷۸: لیلی‌اش در دل و گوشش به صدای جرس ا ...8شمارهٔ ۷۹: آنکه دایم می‌خراشد سینه ما ناخن اس ...9شمارهٔ ۸۰: بازم نشسته تا مژه در دل نگاه کیست 10شمارهٔ ۸۱: از غم نمی‌خورد دل اهل جنون شکست 11شمارهٔ ۸۲: نوای من چو ز صد پرده بر یک آهنگ اس ...12شمارهٔ ۸۳: خطش را کس به جز من مبتلا نیست 13شمارهٔ ۸۴: شب دل ناشکر من آرام با خنجر نداشت 14شمارهٔ ۸۵: از پریشانی اگر حاصل شود کامم رواست 15شمارهٔ ۸۶: هر روز به من یار ز نو بر سر نازست 16شمارهٔ ۸۷: باغی که گلش بو ندهد عشق مجازست 17شمارهٔ ۸۸: گشادی طره و مشک ختن سوخت 18شمارهٔ ۸۹: نشسته بر سر کویی و فتنه بر پا نیست 19شمارهٔ ۹۰: تا آفت غم لازمه طبع شراب است 20شمارهٔ ۹۱: زلفت بود به کام، دلی را که داغ نیس ...21شمارهٔ ۹۲: جز وصال او دلم هرگز تمنایی نداشت 22شمارهٔ ۹۳: دوران نگر که سینه‌اش از کینه صاف ن ...23شمارهٔ ۹۴: مرا چو لاله ز بخت سیه رهایی نیست 24شمارهٔ ۹۵: ز بوی او به دل غنچه ارمغانی هست 25شمارهٔ ۹۶: غیر از شکن طره به جایی گذرم نیست 26شمارهٔ ۹۷: بازآی که سینه‌ام کباب است 27شمارهٔ ۹۸: آنکه در هر چین زلفش صدمه کنعان گم ...28شمارهٔ ۹۹: هنوز چشم امیدم به رهگذاری هست 29شمارهٔ ۱۰۰: خانه‌ام نیمی خراب از گریه نیمی پر ...30شمارهٔ ۱۰۱: وعده وصل ار دهد، صبر تقاضا بس است 31شمارهٔ ۱۰۲: خرم دلی که در خم زلف تو جا گرفت 32شمارهٔ ۱۰۳: تا صبا با آن سر زلف پریشان آشناست 33شمارهٔ ۱۰۴: تا به نظّاره بت، چشم برهمن بازست 34شمارهٔ ۱۰۵: هر سر موی من از دود تو در فریاد ا ...35شمارهٔ ۱۰۶: لذت شادی نداند جان چو با غم خو گر ...36شمارهٔ ۱۰۷: هرگزم عشق چنین در رگ جان چنگ نداش ...37شمارهٔ ۱۰۸: رسید یار و ز من بر سر عتاب گذشت 38شمارهٔ ۱۰۹: چه گهرها به عوض بر سر دریا افشاند 39شمارهٔ ۱۱۰: طبیب من چه شد گر مهربان نیست 40شمارهٔ ۱۱۱: نیست باکی گر به دستم غنچه سیراب ن ...41شمارهٔ ۱۱۲: داغ دلم گلی ز گلستان آتش است 42شمارهٔ ۱۱۳: من لبالب آروز، لیک آرزوی دل یکی‌س ...43شمارهٔ ۱۱۴: دل در برم ز ناله پنهان لبالب است 44شمارهٔ ۱۱۵: چنان دلم شب هجران بر آتش غم سوخت 45شمارهٔ ۱۱۶: شب نیست کز فراق توام سینه داغ نیس ...46شمارهٔ ۱۱۷: ایام بهارست و هوای چمنم نیست 47شمارهٔ ۱۱۸: کعبه عشق است کانجا هیچ محمل ره نی ...48شمارهٔ ۱۱۹: پیغام وداع آمد و با گوش به جنگ اس ...49شمارهٔ ۱۲۰: مُردم ز بیخودی، بت خودکام من کجاس ...50شمارهٔ ۱۲۱: روح‌القدس ار دیده گشاید به جمالت 51شمارهٔ ۱۲۲: نیست نومیدی گر از حد انتظار ما گذ ...52شمارهٔ ۱۲۳: پیوسته فکر وصل بتان پیشه من است 53شمارهٔ ۱۲۴: بیگانه‌ای اگر نه به جانانه آشناست 54شمارهٔ ۱۲۵: جز خیال تو مرا در سر سودایی نیست 55شمارهٔ ۱۲۶: کس چه داند از چه در دل آه شبگیرم ...56شمارهٔ ۱۲۷: تبخاله خون بر لبم از سوز درون است 57شمارهٔ ۱۲۸: از شیشه نه می در دل مخمور فرو ریخ ...58شمارهٔ ۱۲۹: با شمع چو پروانه به محفل نتوان رف ...59شمارهٔ ۱۳۰: هرگهم در دل خیال آن قد موزون نشست 60شمارهٔ ۱۳۱: منم که نور خرد در چراغ من غلط است 61شمارهٔ ۱۳۲: بر جرعه‌نوش عشق، بجز خون حلال نیس ...62شمارهٔ ۱۳۳: گرم قتلم آمد آن شوخ و به استغنا گ ...63شمارهٔ ۱۳۴: می دید رویت آینه و دیده برنداشت 64شمارهٔ ۱۳۵: از ضعف، ناله‌ام به سراغ اثر نرفت 65شمارهٔ ۱۳۶: هرچند در میانه اخوان تمیز نیست 66شمارهٔ ۱۳۷: صوت بلبل را شنیدم ناله زاری نداشت 67شمارهٔ ۱۳۸: ما را ز دست جور تو پای گریز نیست 68شمارهٔ ۱۳۹: ره‌زدن درخانه کار چشم فتّان بوده ...69شمارهٔ ۱۴۰: کرده بیهوشم خیال آن دو چشم می‌پرس ...70شمارهٔ ۱۴۱: دستم ز جام عکس می لاله‌گون گرفت 71شمارهٔ ۱۴۲: مرا به ناله شد آن سرو سیم‌تن باعث 72شمارهٔ ۱۴۳: خواهد دل من شربت دیدار و دگر هیچ 73شمارهٔ ۱۴۴: نظر بر آینه خوبان چو بی‌نقاب کنند 74شمارهٔ ۱۴۵: لب عاشق به حرف شکوه بیداد نگشاید 75شمارهٔ ۱۴۶: بی روی تو کارم همه با دیده تر بود 76شمارهٔ ۱۴۷: آنان که مرا جورکش یار نوشتند 77شمارهٔ ۱۴۸: هر لحظه نظر بر دگری دوخته دارد 78شمارهٔ ۱۴۹: باز ناخن سر پرسیدن داغم دارد 79شمارهٔ ۱۵۰: فکنده زخم دلم را به حالت بهبود 80شمارهٔ ۱۵۱: قضا ز خانه چو رختم بر آستانه نهاد 81شمارهٔ ۱۵۲: خلاصی‌ام ز کمند تو در ضمیر مباد 82شمارهٔ ۱۵۳: از چشمه‌سار چشمم از بس که نم برآی ...83شمارهٔ ۱۵۴: نگاهم از فروغ عارضت در چشم تر سوز ...84شمارهٔ ۱۵۵: باز از مرغان دلم حرف سمندر می‌زند 85شمارهٔ ۱۵۶: جوش می‌ام چو خم به خروش آشنا نکرد 86شمارهٔ ۱۵۷: به هیچ، ناخن ما را کی اعتبار کند 87شمارهٔ ۱۵۸: از کینه هیچ‌کس گر هم بر جبین ندید 88شمارهٔ ۱۵۹: فلک ز کین به مه فتنه‌جوی من ماند 89شمارهٔ ۱۶۰: کنعانی ما را غم یعقوب نباشد 90شمارهٔ ۱۶۱: تا لبت را میل سوی باده و پیمانه ش ...91شمارهٔ ۱۶۲: در جلوه‌گری چون تو کسی یاد ندارد 92شمارهٔ ۱۶۳: به کف عاشق چو گل، خون دل خود را ن ...93شمارهٔ ۱۶۴: دگر چراغ که در طور حسن روشن شد 94شمارهٔ ۱۶۵: مرا عشق تو گاهی پرورد دل، گاه جان ...95شمارهٔ ۱۶۶: دل داشت ز بخت سیه امید، غلط کرد 96شمارهٔ ۱۶۷: غنچه بی لعل تو زندانی گلشن باشد 97شمارهٔ ۱۶۸: کی غم دهر خراب می نابم دارد 98شمارهٔ ۱۶۹: شمع وصلت هرکه را شب خانه روشن می‌ ...99شمارهٔ ۱۷۰: چون غنچه دلم از نم خون زنگ برآورد 100شمارهٔ ۱۷۱: نشاط ما اسیران از دل اندوهگین باش ...101شمارهٔ ۱۷۲: نه هرکه مرد ازو در جهان اثر ماند 102شمارهٔ ۱۷۳: طایر عشقم و از شعله پرم ساخته‌اند 103شمارهٔ ۱۷۴: کی بی توام نظاره به چشم آشنا شود 104شمارهٔ ۱۷۵: باز تیر ستمت رخنه‌گر جان که شد 105شمارهٔ ۱۷۶: مرا چو کار بدان زلف تابدار افتاد 106شمارهٔ ۱۷۷: چشم ترم گهی که به آن خاک پا رسد 107شمارهٔ ۱۷۸: کسی چگونه دلم را پی سراغ شود 108شمارهٔ ۱۷۹: هرگزم دیده چنین مایل دیدار نبود 109شمارهٔ ۱۸۰: نام تو بردم آتش شوقم به جان فتاد 110شمارهٔ ۱۸۱: چه باشد جان که عاشق در ره جانان ب ...111شمارهٔ ۱۸۲: محفل دردی طلب، از سیر شهر و کو چه ...112شمارهٔ ۱۸۳: هر لحظه‌ام بتان به غمی آشنا کنند 113شمارهٔ ۱۸۴: دل خواست که برخیزد ازان کو، بتر ا ...114شمارهٔ ۱۸۵: تا عشق مرا بر سر بازار نیاورد 115شمارهٔ ۱۸۶: بر سر پیمانه غم هرگز این صحبت نبو ...116شمارهٔ ۱۸۷: کس چرا بیهده با مردم عالم باشد 117شمارهٔ ۱۸۸: در دل بوالهوس ار ذوق محبت می‌بود 118شمارهٔ ۱۸۹: سزد چو جلوه حسنت نظاره‌خواه شود 119شمارهٔ ۱۹۰: با لبت عمر ابد عیش نهانی می‌کند 120شمارهٔ ۱۹۱: موسم گل چون حریفان جای در بستان ک ...121شمارهٔ ۱۹۲: ز مژگان بوالهوس را در غمت کی خون ...122شمارهٔ ۱۹۳: آیینه ما تا ز رخت عکس نما بود 123شمارهٔ ۱۹۴: از خمار زخم دل تا چند درد سر کشد 124شمارهٔ ۱۹۵: کسی کو عشق‌بازی پیشه دارد 125شمارهٔ ۱۹۶: گر به صحرا بگذرم از اشک من گلشن ش ...126شمارهٔ ۱۹۷: رشک نام او زبانم را ز غیرت لال کر ...127شمارهٔ ۱۹۸: به بزم دوش حدیث تو در میان افتاد 128شمارهٔ ۱۹۹: ز آب چشم من هر قطره طوفان دگر باش ...129شمارهٔ ۲۰۰: میرم ار خوی ستمکاری ز سر بیرون کن ...130شمارهٔ ۲۰۱: در مجلسی که احباب شرب مدام کردند 131شمارهٔ ۲۰۲: گفتم از عشقت کشم دامن گریبان‌گیر ...132شمارهٔ ۲۰۳: رسد گر بر لبم جان، چون رسی، ناچار ...133شمارهٔ ۲۰۴: شکیب عاشقان، معشوق را دیوانه می‌س ...134شمارهٔ ۲۰۵: سنبل زلف تو خط بر سنبل تر می‌کشد 135شمارهٔ ۲۰۶: مرده بودم از خمار می، شرابم زنده ...136شمارهٔ ۲۰۷: ای خوشدلی برو که غمینم سرشته‌اند 137شمارهٔ ۲۰۸: عجب قیدی‌ست عشق سخت بنیاد 138شمارهٔ ۲۰۹: دلم پروای این و آن ندارد 139شمارهٔ ۲۱۰: باده گر فردا خورم، عالم کنون پر م ...140شمارهٔ ۲۱۱: آسودگی نصیب دل زار کس مباد 141شمارهٔ ۲۱۲: دگر به وسوسه توبه‌ام دماغ نماند 142شمارهٔ ۲۱۳: بیا که بی تو مرا نور در چراغ نمان ...143شمارهٔ ۲۱۴: هرگز مرا به کعبه ز دیر التجا نشد 144شمارهٔ ۲۱۵: آن غنچه‌ام که راز دلم بر ملا نشد 145شمارهٔ ۲۱۶: در چمن کی دلم از فیض هوا بگشاید 146شمارهٔ ۲۱۷: هرکجا زنده‌دلان شست دعا بگشایند 147شمارهٔ ۲۱۸: یا رب چرا به درد دلم دیروا رسید 148شمارهٔ ۲۱۹: آهم از پیچیدگی، چون رشته، تن را ت ...149شمارهٔ ۲۲۰: رنجیدن تو باعث نومیدی من شد 150شمارهٔ ۲۲۱: به عزم جلوه چو آن گلعذار برخیزد 151شمارهٔ ۲۲۲: چون کشته نگاه تو سوی کفن رود 152شمارهٔ ۲۲۳: لبت به خنده شیرین چو همنفس گردد 153شمارهٔ ۲۲۴: ز چشمم بی تو شب چندان سرشک لاله‌گ ...154شمارهٔ ۲۲۵: می را چو آب، لعل تو بر خود حلال ک ...155شمارهٔ ۲۲۶: نشاه می‌خواستم از باده، خمارم داد ...156شمارهٔ ۲۲۷: من و آیینه حسنی که تابش را بسوزان ...157شمارهٔ ۲۲۸: نوک مژگان چه حیرت گر ز دلها بگذرد 158شمارهٔ ۲۲۹: ناله‌ای کردم، خروش اهل شیون تازه ...159شمارهٔ ۲۳۰: در هجرت، از شکست، دلم را اثر نمان ...160شمارهٔ ۲۳۱: اسیر عشق تو از ننگ کفر و دین میرد 161شمارهٔ ۲۳۲: مسیح دید لبت، رنگ او دگرگون شد 162شمارهٔ ۲۳۳: گر گشایم لب دمی، عالم پر افغان می ...163شمارهٔ ۲۳۴: کی دواجو بود آن دل که ز دردش دم ز ...164شمارهٔ ۲۳۵: ز دلها درد دل برداشتن هم عالمی دا ...165شمارهٔ ۲۳۶: بهر هر دیوانه گر ویرانه‌ای پیدا ش ...166شمارهٔ ۲۳۷: زورم به یک اشاره ابرو نمی‌رسد 167شمارهٔ ۲۳۸: عالمی بر خویش بالیدم چو از من یاد ...168شمارهٔ ۲۳۹: هرگزم چون لاله دل بی داغ ته بر ته ...169شمارهٔ ۲۴۰: هنوز از ناله‌ای صد شعله در جان می ...170شمارهٔ ۲۴۱: دو روزه هجر تو با جان دوستان آن ک ...171شمارهٔ ۲۴۲: یاد روی تو هم‌آغوش گلستانم کرد 172شمارهٔ ۲۴۳: بس که دود آه عاشق پرده افلاک شد 173شمارهٔ ۲۴۴: چشمی که با غبار درت آشنا شود 174شمارهٔ ۲۴۵: مبادا کام جان از عیش، تا کام از ا ...175شمارهٔ ۲۴۶: ما اسیران چه کسانیم، گرفتاری چند 176شمارهٔ ۲۴۷: دگر بر آتش می، توبه سوختن دارد 177شمارهٔ ۲۴۸: هیچ دورانی چو عهد بی‌سرانجامی نبو ...178شمارهٔ ۲۴۹: ...179شمارهٔ ۲۵۰: وجودم را نه از آتش، نه از گل پرور ...180شمارهٔ ۲۵۱: تا پرده از رخت به کشیدن نمی‌رسد 181شمارهٔ ۲۵۲: مرا هر قطره‌ای کز دیده در دامن فر ...182شمارهٔ ۲۵۳: در طرب ز ازل بر من حزین بستند 183شمارهٔ ۲۵۴: سوای تو در سینه هر خام نگنجد 184شمارهٔ ۲۵۵: کی به بزم عشق، هر لب پی به جام می ...185شمارهٔ ۲۵۶: نو نیاز خواهشم، لیک از حجابم ساخت ...186شمارهٔ ۲۵۷: ذوق غمت ز سینه محزون نمی‌رود 187شمارهٔ ۲۵۸: چه رنجش است کزان تندخو نمی‌آید 188شمارهٔ ۲۵۹: دلم ز کعبه نه محمل نشسته می‌آید 189شمارهٔ ۲۶۰: میگساران را لبت یاد از می گلگون د ...190شمارهٔ ۲۶۱: ز من ترسم عنان آن نرگس جادو بگردا ...191شمارهٔ ۲۶۲: کشد صد طعنه از دشمن چو با من همنش ...192شمارهٔ ۲۶۳: گر دل به المهای تو منسوب نباشد 193شمارهٔ ۲۶۴: در آتشم از چهره برافروخته‌ای چند 194شمارهٔ ۲۶۵: دامنم چند ز خون مژه دریا باشد 195شمارهٔ ۲۶۶: زخم خار آرزوی آبله پا باشد 196شمارهٔ ۲۶۷: کی اسیران غمت را غم دنیا باشد 197شمارهٔ ۲۶۸: هنوزم از مژه، کار سحاب می‌آید 198شمارهٔ ۲۶۹: ز عقده‌ها که فلک نذر کار من دارد 199شمارهٔ ۲۷۰: عشقت اقرار به دل آرد و انکار برد 200شمارهٔ ۲۷۱: با من، غمت ز مهر، دویی در میان ند ...201شمارهٔ ۲۷۲: رفتم به بوستان که دلم وا شود، نشد 202شمارهٔ ۲۷۳: دلم به عشق فسونساز برنمی‌آید 203شمارهٔ ۲۷۴: کس کار تنک حوصله را تنگ نگیرد 204شمارهٔ ۲۷۵: عشاق چه جمعند؟ پریشان شده‌ای چند 205شمارهٔ ۲۷۶: دل پر حسرتم از سادگی در بزم تنهای ...206شمارهٔ ۲۷۷: جز محبت، سینه‌ام علم دگر پیدا نکر ...207شمارهٔ ۲۷۸: ازان دل از غم ایام برنمی‌آید 208شمارهٔ ۲۷۹: خامه در وصف لبت کار مسیحا می‌کند 209شمارهٔ ۲۸۰: آسیب واعظان به ایاغم نمی‌رسد 210شمارهٔ ۲۸۱: عاشق چو شدی، ناله جانکاه نگه دار 211شمارهٔ ۲۸۲: سینه تنگ و من هلاک زخم پنهان دگر 212شمارهٔ ۲۸۳: ای دست تو به کینه ز دوران درازتر 213شمارهٔ ۲۸۴: بی درد عشق، شادی و غم را چه اعتبا ...214شمارهٔ ۲۸۵: جایی که داغ نیست، ز مرهم چه اعتبا ...215شمارهٔ ۲۸۶: یک نامه چو نگشوده‌ام از بال کبوتر 216شمارهٔ ۲۸۷: کام جانم با من و من در پی کامم هن ...217شمارهٔ ۲۸۸: نگهت فتنه‌گر و عربده‌سازست هنوز 218شمارهٔ ۲۸۹: به سرو سیم‌تنی راه برده‌ام که مپر ...219شمارهٔ ۲۹۰: راست رو نیست بر آماج اثر، تیر نفس 220شمارهٔ ۲۹۱: در کوی تو فردوس تمنی نکند کس 221شمارهٔ ۲۹۲: شد تیره روز خلق، ز عارض نقاب کش 222شمارهٔ ۲۹۳: گر کنم گریه به اندازه چشم تر خویش 223شمارهٔ ۲۹۴: بیگانه گشته‌ام ز همه مدعای خویش 224شمارهٔ ۲۹۵: تو و گشت چمن ای گل، من و کاشانه خ ...225شمارهٔ ۲۹۶: دزدم ز بس حدیث ترا از زبان خویش 226شمارهٔ ۲۹۷: کی کنم هرگز شکایت سر ز جور یار خو ...227شمارهٔ ۲۹۸: دلم خون شد چو دیدم حلقه‌حلقه گشته ...228شمارهٔ ۲۹۹: آغشته‌ام چو پنبه ز خوناب داغ خویش 229شمارهٔ ۳۰۰: عشقم آتش زد به دل، در دیده مسکن ک ...230شمارهٔ ۳۰۱: تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خو ...231شمارهٔ ۳۰۲: عشق خواهی، خنده را بر لب کش و دلت ...232شمارهٔ ۳۰۳: هستیم با تو بر سر عهد قدیم خویش 233شمارهٔ ۳۰۴: غم کجا شد که به جان آمدم از شادی ...234شمارهٔ ۳۰۵: مرده را زنده کند چون سخن‌آراست لب ...235شمارهٔ ۳۰۶: کرد آه من از اثر فراموش 236شمارهٔ ۳۰۷: دیدم به چشم آینه بسیار سوی خویش 237شمارهٔ ۳۰۸: گیرم ز دل به بادیه غم، سراغ خویش 238شمارهٔ ۳۰۹: نگار من که بود ترک و غمزه چندانش 239شمارهٔ ۳۱۰: مردم از غیرت، جدا از صحبت اغیار ب ...240شمارهٔ ۳۱۱: دوش آمد ز سفر مژده که یار آمد پیش 241شمارهٔ ۳۱۲: عشق، هرکس را ز باغی کرده گل در دا ...242شمارهٔ ۳۱۳: سوزم همیشه از نفس آتشین خویش 243شمارهٔ ۳۱۴: هرکسی شاد به سال نو و نوروزی خویش 244شمارهٔ ۳۱۵: کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش 245شمارهٔ ۳۱۶: بسی چون سایه افتادم به پای سرو آز ...246شمارهٔ ۳۱۷: روشن شود ز دود دماغم چراغ فیض 247شمارهٔ ۳۱۸: تازه شد با شعله در بزم تو پیمانم ...248شمارهٔ ۳۱۹: نیافت منصب پروانه چراغم شمع 249شمارهٔ ۳۲۰: غیر آه و اشک حسرت نیست در بارم چو ...250شمارهٔ ۳۲۱: فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع 251شمارهٔ ۳۲۲: دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان ...252شمارهٔ ۳۲۳: دامان عشقِ سلسله مویی گرفته دل 253شمارهٔ ۳۲۴: تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل 254شمارهٔ ۳۲۵: می‌آیم از طوف حرم، بتخانه پنهان د ...255شمارهٔ ۳۲۶: تماشای گلی کرد آنچنان محو گلستانم 256شمارهٔ ۳۲۷: چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم 257شمارهٔ ۳۲۸: به گلشن تنگدل چون غنچه زادم، شادم ...258شمارهٔ ۳۲۹: دلم بهر قفس پرواز می‌کرد، از چمن ...259شمارهٔ ۳۳۰: بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ا ...260شمارهٔ ۳۳۱: تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم 261شمارهٔ ۳۳۲: آن بلبلم که ناله بهر قفس کشم 262شمارهٔ ۳۳۳: نپیماید کسی راه حرم، گر من ز پا ا ...263شمارهٔ ۳۳۴: یاد باد آن کز گلی در سینه خاری دا ...264شمارهٔ ۳۳۵: تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان ...265شمارهٔ ۳۳۶: چه شعله‌ها زده سر ز آتشی که من دا ...266شمارهٔ ۳۳۷: گر شرم وصالت نبود قفل زبانم 267شمارهٔ ۳۳۸: ما شکست دل خود را ز خدا خواسته‌ای ...268شمارهٔ ۳۳۹: در قیدم و گمان که گرفتار نیستم 269شمارهٔ ۳۴۰: بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کر ...270شمارهٔ ۳۴۱: چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم 271شمارهٔ ۳۴۲: ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر ...272شمارهٔ ۳۴۳: چه حیرت، گر به چشم محرمانش در نمی ...273شمارهٔ ۳۴۴: شمعیم و تن ز اشک دمادم گداختیم 274شمارهٔ ۳۴۵: همه جانب قدم مرحله‌پیما دارم 275شمارهٔ ۳۴۶: ما چشم سیه بر شجر طور نداریم 276شمارهٔ ۳۴۷: لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم 277شمارهٔ ۳۴۸: شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغا ...278شمارهٔ ۳۴۹: سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم 279شمارهٔ ۳۵۰: از لعل لبت جز طمع خام ندارم 280شمارهٔ ۳۵۱: شب که بی روی تو از اشک دمادم سوخت ...281شمارهٔ ۳۵۲: عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سو ...282شمارهٔ ۳۵۳: شکل گردابی به گرد خود ز مژگان می‌ ...283شمارهٔ ۳۵۴: داغ سودایم، به سوی سینه‌ریشان می‌ ...284شمارهٔ ۳۵۵: دایم چو غنچه سر به گریبان گریستم 285شمارهٔ ۳۵۶: روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم 286شمارهٔ ۳۵۷: تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم 287شمارهٔ ۳۵۸: به آشنایی چشم تو ناتوان شده‌ام 288شمارهٔ ۳۵۹: ما در صبح طرب، ز آب و گل غم بسته‌ ...289شمارهٔ ۳۶۰: در بزم طرب، باده نابی نکشیدیم 290شمارهٔ ۳۶۱: ما رخت دل ز کعبه به بتخانه برده‌ا ...291شمارهٔ ۳۶۲: زخم ناخن کی برآرد مدعای سینه‌ام 292شمارهٔ ۳۶۳: اگر نه صید کسی گشته مرغ نامه‌برم 293شمارهٔ ۳۶۴: چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم 294شمارهٔ ۳۶۵: چون به سوی تو گشایم در کاشانه چشم 295شمارهٔ ۳۶۶: قسمت نگر که نوشم، می از ایاغ مردم 296شمارهٔ ۳۶۷: تا دل بر آتش غم جانانه سوختیم 297شمارهٔ ۳۶۸: امشب ز دیده از قدح افزون گریستم 298شمارهٔ ۳۶۹: خضر اگر آب حیات آورد، خون دانسته‌ ...299شمارهٔ ۳۷۰: بر سر کوی تو عمری شد که ما افتاده ...300شمارهٔ ۳۷۱: دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌ ...301شمارهٔ ۳۷۲: اگر دور از دلارای خود افتم 302شمارهٔ ۳۷۳: من تیره‌دل و نورفشان شعله آهم 303شمارهٔ ۳۷۴: من صید زخم‌خورده از پا فتاده‌ام 304شمارهٔ ۳۷۵: گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم 305شمارهٔ ۳۷۶: با یارم و در دفع غم اسباب ندارم 306شمارهٔ ۳۷۷: کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم 307شمارهٔ ۳۷۸: کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کن ...308شمارهٔ ۳۷۹: خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم 309شمارهٔ ۳۸۰: دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ا ...310شمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ ...311شمارهٔ ۳۸۲: از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم 312شمارهٔ ۳۸۳: تا آفرین شست تو گوید زبان زخم 313شمارهٔ ۳۸۴: هرگز به بزم وصل، شبی جا نکرده‌ام 314شمارهٔ ۳۸۵: ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شسته ...315شمارهٔ ۳۸۶: به خون خوردن جدا زان لعل شکربار م ...316شمارهٔ ۳۸۷: من لذت درد تو به درمان نفروشم 317شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم 318شمارهٔ ۳۸۹: دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خ ...319شمارهٔ ۳۹۰: سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم 320شمارهٔ ۳۹۱: زبان گداختم و راز عشق سر کردم 321شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم 322شمارهٔ ۳۹۳: در انتظار تو شد عمرها که چشم به ر ...323شمارهٔ ۳۹۴: رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم 324شمارهٔ ۳۹۵: دردت به دل رسیده و از دل به داغ ه ...325شمارهٔ ۳۹۶: گر ز چنگ شحنه هجران امان می‌یافتم 326شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زد ...327شمارهٔ ۳۹۸: نهال دوستی را ریشه در خون پرورش د ...328شمارهٔ ۳۹۹: ما حرف سود خویش برای زیان زدیم 329شمارهٔ ۴۰۰: دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم 330شمارهٔ ۴۰۱: در خون دل از دیده خونبار نشستیم 331شمارهٔ ۴۰۲: ...332شمارهٔ ۴۰۳: در میان بیخودی، آرامش دل یافتم 333شمارهٔ ۴۰۴: ز بس که دشمن نظّاره پریشانم 334شمارهٔ ۴۰۵: اگر به عشق نباشد درست، پیمانم 335شمارهٔ ۴۰۶: از وصل هر گل در چمن، چون غنچه دام ...336شمارهٔ ۴۰۷: چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم 337شمارهٔ ۴۰۸: کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم 338شمارهٔ ۴۰۹: ...339شمارهٔ ۴۱۰: حیرانم از افسردگی، در کار و بار خ ...340شمارهٔ ۴۱۱: مباش غره به عهد قدیم و یار کهن 341شمارهٔ ۴۱۲: شرط بود کفر و دین، هر دو به هم دا ...342شمارهٔ ۴۱۳: توان غم تو ز جان خراب دزدیدن 343شمارهٔ ۴۱۴: بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا ک ...344شمارهٔ ۴۱۵: در کوه و دشت، پهن شود تا نشان من 345شمارهٔ ۴۱۶: سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن 346شمارهٔ ۴۱۷: تا به کی چون ماه در مشکین نقاب اف ...347شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم ...348شمارهٔ ۴۱۹: خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من 349شمارهٔ ۴۲۰: من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر ...350شمارهٔ ۴۲۱: می‌شود هر دم پریشان زلف بر رخسار ...351شمارهٔ ۴۲۲: مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو 352شمارهٔ ۴۲۳: جان چیست کش فدا نکنم از برای تو 353شمارهٔ ۴۲۴: فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگا ...354شمارهٔ ۴۲۵: ...355شمارهٔ ۴۲۶: به دل غمی چو نداری، به سینه داغ م ...356شمارهٔ ۴۲۷: خوی تو در جفا شکسته 357شمارهٔ ۴۲۸: در سینه دل غمین فتاده 358شمارهٔ ۴۲۹: عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه 359شمارهٔ ۴۳۰: شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا ...360شمارهٔ ۴۳۱: از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد ...361شمارهٔ ۴۳۲: کشته‌ای اول به نازم، باز خندان کر ...362شمارهٔ ۴۳۳: یار بی‌پروا و ما را آرزوی دل بسی 363شمارهٔ ۴۳۴: به نومیدی خوشم، ناکامی‌ام کام است ...364شمارهٔ ۴۳۵: ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی 365شمارهٔ ۴۳۶: بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی 366شمارهٔ ۴۳۷: ز مو ضعیف‌ترم از غم میان کسی 367شمارهٔ ۴۳۸: هزار حیف که در بوستان رعنایی 368شمارهٔ ۴۳۹: چو شمع امشب مرا در محفلش بار است ...369شمارهٔ ۴۴۰: به هوای صید یک ره، به گذار ما نیا ...370شمارهٔ ۴۴۱: ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی 371شمارهٔ ۴۴۲: از ره به خواهش دل شیدا چه می‌روی 372شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی 373شمارهٔ ۴۴۴: نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی 374شمارهٔ ۴۴۵: تا چند از پی دل شیدا رود کسی 375شمارهٔ ۴۴۶: تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی 376شمارهٔ ۴۴۷: سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودا ...377شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم می ...378شمارهٔ ۴۴۹: نوشم ز بس چو باده، ز پیمانه، دوست ...379شمارهٔ ۴۵۰: چند جفا شیوه و عادت کنی 380شمارهٔ ۴۵۱: آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی 381شمارهٔ ۴۵۲: نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی 382شمارهٔ ۴۵۳: چنان افتاده‌ام از کار، بهر لاله ر ...383شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی 384شمارهٔ ۴۵۵: دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی 385شمارهٔ ۴۵۶: می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیون ...386شمارهٔ ۴۵۷: چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی 387شمارهٔ ۴۵۸: هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی 388شمارهٔ ۴۵۹: چون سراپا همه را هست به سوداش سری 389شمارهٔ ۴۶۰: به دل نمی‌گذری، تا کجا گذر داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ