به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

قدسی مشهدی

قدسی مشهدیغزل هاشمارهٔ ۳۱: شبی هرکس به بزم دلستانی جا کند خود را

1310عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

شبی هرکس به بزم دلستانی جا کند خود را
دمی صدبار دل با دیده‌اش سودا کند خود را
شب وصل است و دل عهد خیالت تازه می‌سازد
که امشب فارغ از تنهایی فردا کند خود را
عنان دل به دست بیخودی افتاده می‌ترسم
که بی‌تابانه حرفی گوید و رسوا کند خود را
به دشت بی‌سرانجامی چنان گردیده قدسی گم
که عمری بایدش گردید تا پیدا کند خود را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۰: می‌زند نشتر تدبیر شب و روز مرا 2شمارهٔ ۳۱: شبی هرکس به بزم دلستانی جا کند خود ...3شمارهٔ ۳۲: برای سوختن یک شعله کافی نیست داغم ...4شمارهٔ ۳۳: لب شود ریش ار برد نام دل‌افگار ما 5شمارهٔ ۳۴: منم که داغ دلم دشمن است مرهم را 6شمارهٔ ۳۵: خط تو سرمه کشد دیده تمنا را 7شمارهٔ ۳۶: فسون ناله‌ام شب بسته خواب پاسبانش ...8شمارهٔ ۳۷: تهی ز می نتوان یافتن ایاغ مرا 9شمارهٔ ۳۸: به هر طرف که تو جولان دهی سمند آنج ...10شمارهٔ ۳۹: پرهیز ده ز هجر گرفتار خویش را 11شمارهٔ ۴۰: سخن ز غیر مپرسید بینوایی را 12شمارهٔ ۴۱: رغیرتم پوشیده از چشم بدان، خوب مرا 13شمارهٔ ۴۲: بود ز روی تو روشن به صد دلیل مرا 14شمارهٔ ۴۳: آه سحر نتیجه شرر می‌دهد مرا 15شمارهٔ ۴۴: دارد نشان ز طینت مجنون، سرشت ما 16شمارهٔ ۴۵: گر به خیال در نظر جلوه دهد جیب را 17شمارهٔ ۴۶: چیزی نشد معلوم من از صحبت فرزانه‌ه ...18شمارهٔ ۴۷: چو شخص سایه ندیده کسی هلاک مرا 19شمارهٔ ۴۸: نهادی بر سر شوریدگان داغ 20شمارهٔ ۴۹: گشته چون آینه روشن دل بی‌کینه ما 21شمارهٔ ۵۰: داد گلبن در چمن یاد از گل‌افشانی م ...22شمارهٔ ۵۱: دل دیوانه کی در گوش گیرد پند دانا ...23شمارهٔ ۵۲: شب شود روز از خیال عارض جانان ما 24شمارهٔ ۵۳: غمش فشانده ز دامن غبار ننگ ترا 25شمارهٔ ۵۴: بی‌درد خسته‌ای که به درمان شد آشنا 26شمارهٔ ۵۵: ز ایمان همتی چون آن نگار چین شود پ ...27شمارهٔ ۵۶: کجا در غربتم یک همدم دیرین شود پید ...28شمارهٔ ۵۷: منشور خدمت تو رقم شد به نام ما 29شمارهٔ ۵۸: چند باشد دل ز وصل دل‌ربایی بی‌نصیب 30شمارهٔ ۵۹: شد بهار از توبه‌کردن بایدم اکنون گ ...31شمارهٔ ۶۰: هرکه امشب می نمی‌نوشد به ما منسوب ...32شمارهٔ ۶۱: طبعم ز باده چون گل سیراب روشن است 33شمارهٔ ۶۲: دلی که عشق نکردش چو لاله داغ کجاست 34شمارهٔ ۶۳: دل یکی وز هر طرف بر سینه داغ دیگری ...35شمارهٔ ۶۴: بی تو شب تا روز چون شمعم به چشم تر ...36شمارهٔ ۶۵: گذشت فصل گل و رغبت چمن باقی‌ست 37شمارهٔ ۶۶: گشته پنهان از نظر آن‌کس که صیاد من ...38شمارهٔ ۶۷: عافیت سینه‌خراش جگر ریش من است 39شمارهٔ ۶۸: آسمان پوشیده نیلی جان من غمناک چیس ...40شمارهٔ ۶۹: زاهد ز منع تو دل صد بینوا شکست 41شمارهٔ ۷۰: چشم عیبت چو نباشد گل و خاشاک یکی‌س ...42شمارهٔ ۷۱: از خارخار وصل گلم دل فگار نیست 43شمارهٔ ۷۲: ای دل می امید دگر بر تو حرام است 44شمارهٔ ۷۳: فتنه‌جویی ز بت خویش مرا باور نیست 45شمارهٔ ۷۴: مرو ز دیده که جام جهان‌نما اینجاست 46شمارهٔ ۷۵: از زبان من غرض گو گرنه حرفی تازه ب ...47شمارهٔ ۷۶: به گریه سحر و آه شب دلم شادست 48شمارهٔ ۷۷: عشق را چون شعله غیر از سوختن دربار ...49شمارهٔ ۷۸: لیلی‌اش در دل و گوشش به صدای جرس ا ...50شمارهٔ ۷۹: آنکه دایم می‌خراشد سینه ما ناخن اس ...51شمارهٔ ۸۰: بازم نشسته تا مژه در دل نگاه کیست 52شمارهٔ ۸۱: از غم نمی‌خورد دل اهل جنون شکست 53شمارهٔ ۸۲: نوای من چو ز صد پرده بر یک آهنگ اس ...54شمارهٔ ۸۳: خطش را کس به جز من مبتلا نیست 55شمارهٔ ۸۴: شب دل ناشکر من آرام با خنجر نداشت 56شمارهٔ ۸۵: از پریشانی اگر حاصل شود کامم رواست 57شمارهٔ ۸۶: هر روز به من یار ز نو بر سر نازست 58شمارهٔ ۸۷: باغی که گلش بو ندهد عشق مجازست 59شمارهٔ ۸۸: گشادی طره و مشک ختن سوخت 60شمارهٔ ۸۹: نشسته بر سر کویی و فتنه بر پا نیست 61شمارهٔ ۹۰: تا آفت غم لازمه طبع شراب است 62شمارهٔ ۹۱: زلفت بود به کام، دلی را که داغ نیس ...63شمارهٔ ۹۲: جز وصال او دلم هرگز تمنایی نداشت 64شمارهٔ ۹۳: دوران نگر که سینه‌اش از کینه صاف ن ...65شمارهٔ ۹۴: مرا چو لاله ز بخت سیه رهایی نیست 66شمارهٔ ۹۵: ز بوی او به دل غنچه ارمغانی هست 67شمارهٔ ۹۶: غیر از شکن طره به جایی گذرم نیست 68شمارهٔ ۹۷: بازآی که سینه‌ام کباب است 69شمارهٔ ۹۸: آنکه در هر چین زلفش صدمه کنعان گم ...70شمارهٔ ۹۹: هنوز چشم امیدم به رهگذاری هست 71شمارهٔ ۱۰۰: خانه‌ام نیمی خراب از گریه نیمی پر ...72شمارهٔ ۱۰۱: وعده وصل ار دهد، صبر تقاضا بس است 73شمارهٔ ۱۰۲: خرم دلی که در خم زلف تو جا گرفت 74شمارهٔ ۱۰۳: تا صبا با آن سر زلف پریشان آشناست 75شمارهٔ ۱۰۴: تا به نظّاره بت، چشم برهمن بازست 76شمارهٔ ۱۰۵: هر سر موی من از دود تو در فریاد ا ...77شمارهٔ ۱۰۶: لذت شادی نداند جان چو با غم خو گر ...78شمارهٔ ۱۰۷: هرگزم عشق چنین در رگ جان چنگ نداش ...79شمارهٔ ۱۰۸: رسید یار و ز من بر سر عتاب گذشت 80شمارهٔ ۱۰۹: چه گهرها به عوض بر سر دریا افشاند 81شمارهٔ ۱۱۰: طبیب من چه شد گر مهربان نیست 82شمارهٔ ۱۱۱: نیست باکی گر به دستم غنچه سیراب ن ...83شمارهٔ ۱۱۲: داغ دلم گلی ز گلستان آتش است 84شمارهٔ ۱۱۳: من لبالب آروز، لیک آرزوی دل یکی‌س ...85شمارهٔ ۱۱۴: دل در برم ز ناله پنهان لبالب است 86شمارهٔ ۱۱۵: چنان دلم شب هجران بر آتش غم سوخت 87شمارهٔ ۱۱۶: شب نیست کز فراق توام سینه داغ نیس ...88شمارهٔ ۱۱۷: ایام بهارست و هوای چمنم نیست 89شمارهٔ ۱۱۸: کعبه عشق است کانجا هیچ محمل ره نی ...90شمارهٔ ۱۱۹: پیغام وداع آمد و با گوش به جنگ اس ...91شمارهٔ ۱۲۰: مُردم ز بیخودی، بت خودکام من کجاس ...92شمارهٔ ۱۲۱: روح‌القدس ار دیده گشاید به جمالت 93شمارهٔ ۱۲۲: نیست نومیدی گر از حد انتظار ما گذ ...94شمارهٔ ۱۲۳: پیوسته فکر وصل بتان پیشه من است 95شمارهٔ ۱۲۴: بیگانه‌ای اگر نه به جانانه آشناست 96شمارهٔ ۱۲۵: جز خیال تو مرا در سر سودایی نیست 97شمارهٔ ۱۲۶: کس چه داند از چه در دل آه شبگیرم ...98شمارهٔ ۱۲۷: تبخاله خون بر لبم از سوز درون است 99شمارهٔ ۱۲۸: از شیشه نه می در دل مخمور فرو ریخ ...100شمارهٔ ۱۲۹: با شمع چو پروانه به محفل نتوان رف ...101شمارهٔ ۱۳۰: هرگهم در دل خیال آن قد موزون نشست 102شمارهٔ ۱۳۱: منم که نور خرد در چراغ من غلط است 103شمارهٔ ۱۳۲: بر جرعه‌نوش عشق، بجز خون حلال نیس ...104شمارهٔ ۱۳۳: گرم قتلم آمد آن شوخ و به استغنا گ ...105شمارهٔ ۱۳۴: می دید رویت آینه و دیده برنداشت 106شمارهٔ ۱۳۵: از ضعف، ناله‌ام به سراغ اثر نرفت 107شمارهٔ ۱۳۶: هرچند در میانه اخوان تمیز نیست 108شمارهٔ ۱۳۷: صوت بلبل را شنیدم ناله زاری نداشت 109شمارهٔ ۱۳۸: ما را ز دست جور تو پای گریز نیست 110شمارهٔ ۱۳۹: ره‌زدن درخانه کار چشم فتّان بوده ...111شمارهٔ ۱۴۰: کرده بیهوشم خیال آن دو چشم می‌پرس ...112شمارهٔ ۱۴۱: دستم ز جام عکس می لاله‌گون گرفت 113شمارهٔ ۱۴۲: مرا به ناله شد آن سرو سیم‌تن باعث 114شمارهٔ ۱۴۳: خواهد دل من شربت دیدار و دگر هیچ 115شمارهٔ ۱۴۴: نظر بر آینه خوبان چو بی‌نقاب کنند 116شمارهٔ ۱۴۵: لب عاشق به حرف شکوه بیداد نگشاید 117شمارهٔ ۱۴۶: بی روی تو کارم همه با دیده تر بود 118شمارهٔ ۱۴۷: آنان که مرا جورکش یار نوشتند 119شمارهٔ ۱۴۸: هر لحظه نظر بر دگری دوخته دارد 120شمارهٔ ۱۴۹: باز ناخن سر پرسیدن داغم دارد 121شمارهٔ ۱۵۰: فکنده زخم دلم را به حالت بهبود 122شمارهٔ ۱۵۱: قضا ز خانه چو رختم بر آستانه نهاد 123شمارهٔ ۱۵۲: خلاصی‌ام ز کمند تو در ضمیر مباد 124شمارهٔ ۱۵۳: از چشمه‌سار چشمم از بس که نم برآی ...125شمارهٔ ۱۵۴: نگاهم از فروغ عارضت در چشم تر سوز ...126شمارهٔ ۱۵۵: باز از مرغان دلم حرف سمندر می‌زند 127شمارهٔ ۱۵۶: جوش می‌ام چو خم به خروش آشنا نکرد 128شمارهٔ ۱۵۷: به هیچ، ناخن ما را کی اعتبار کند 129شمارهٔ ۱۵۸: از کینه هیچ‌کس گر هم بر جبین ندید 130شمارهٔ ۱۵۹: فلک ز کین به مه فتنه‌جوی من ماند 131شمارهٔ ۱۶۰: کنعانی ما را غم یعقوب نباشد 132شمارهٔ ۱۶۱: تا لبت را میل سوی باده و پیمانه ش ...133شمارهٔ ۱۶۲: در جلوه‌گری چون تو کسی یاد ندارد 134شمارهٔ ۱۶۳: به کف عاشق چو گل، خون دل خود را ن ...135شمارهٔ ۱۶۴: دگر چراغ که در طور حسن روشن شد 136شمارهٔ ۱۶۵: مرا عشق تو گاهی پرورد دل، گاه جان ...137شمارهٔ ۱۶۶: دل داشت ز بخت سیه امید، غلط کرد 138شمارهٔ ۱۶۷: غنچه بی لعل تو زندانی گلشن باشد 139شمارهٔ ۱۶۸: کی غم دهر خراب می نابم دارد 140شمارهٔ ۱۶۹: شمع وصلت هرکه را شب خانه روشن می‌ ...141شمارهٔ ۱۷۰: چون غنچه دلم از نم خون زنگ برآورد 142شمارهٔ ۱۷۱: نشاط ما اسیران از دل اندوهگین باش ...143شمارهٔ ۱۷۲: نه هرکه مرد ازو در جهان اثر ماند 144شمارهٔ ۱۷۳: طایر عشقم و از شعله پرم ساخته‌اند 145شمارهٔ ۱۷۴: کی بی توام نظاره به چشم آشنا شود 146شمارهٔ ۱۷۵: باز تیر ستمت رخنه‌گر جان که شد 147شمارهٔ ۱۷۶: مرا چو کار بدان زلف تابدار افتاد 148شمارهٔ ۱۷۷: چشم ترم گهی که به آن خاک پا رسد 149شمارهٔ ۱۷۸: کسی چگونه دلم را پی سراغ شود 150شمارهٔ ۱۷۹: هرگزم دیده چنین مایل دیدار نبود 151شمارهٔ ۱۸۰: نام تو بردم آتش شوقم به جان فتاد 152شمارهٔ ۱۸۱: چه باشد جان که عاشق در ره جانان ب ...153شمارهٔ ۱۸۲: محفل دردی طلب، از سیر شهر و کو چه ...154شمارهٔ ۱۸۳: هر لحظه‌ام بتان به غمی آشنا کنند 155شمارهٔ ۱۸۴: دل خواست که برخیزد ازان کو، بتر ا ...156شمارهٔ ۱۸۵: تا عشق مرا بر سر بازار نیاورد 157شمارهٔ ۱۸۶: بر سر پیمانه غم هرگز این صحبت نبو ...158شمارهٔ ۱۸۷: کس چرا بیهده با مردم عالم باشد 159شمارهٔ ۱۸۸: در دل بوالهوس ار ذوق محبت می‌بود 160شمارهٔ ۱۸۹: سزد چو جلوه حسنت نظاره‌خواه شود 161شمارهٔ ۱۹۰: با لبت عمر ابد عیش نهانی می‌کند 162شمارهٔ ۱۹۱: موسم گل چون حریفان جای در بستان ک ...163شمارهٔ ۱۹۲: ز مژگان بوالهوس را در غمت کی خون ...164شمارهٔ ۱۹۳: آیینه ما تا ز رخت عکس نما بود 165شمارهٔ ۱۹۴: از خمار زخم دل تا چند درد سر کشد 166شمارهٔ ۱۹۵: کسی کو عشق‌بازی پیشه دارد 167شمارهٔ ۱۹۶: گر به صحرا بگذرم از اشک من گلشن ش ...168شمارهٔ ۱۹۷: رشک نام او زبانم را ز غیرت لال کر ...169شمارهٔ ۱۹۸: به بزم دوش حدیث تو در میان افتاد 170شمارهٔ ۱۹۹: ز آب چشم من هر قطره طوفان دگر باش ...171شمارهٔ ۲۰۰: میرم ار خوی ستمکاری ز سر بیرون کن ...172شمارهٔ ۲۰۱: در مجلسی که احباب شرب مدام کردند 173شمارهٔ ۲۰۲: گفتم از عشقت کشم دامن گریبان‌گیر ...174شمارهٔ ۲۰۳: رسد گر بر لبم جان، چون رسی، ناچار ...175شمارهٔ ۲۰۴: شکیب عاشقان، معشوق را دیوانه می‌س ...176شمارهٔ ۲۰۵: سنبل زلف تو خط بر سنبل تر می‌کشد 177شمارهٔ ۲۰۶: مرده بودم از خمار می، شرابم زنده ...178شمارهٔ ۲۰۷: ای خوشدلی برو که غمینم سرشته‌اند 179شمارهٔ ۲۰۸: عجب قیدی‌ست عشق سخت بنیاد 180شمارهٔ ۲۰۹: دلم پروای این و آن ندارد 181شمارهٔ ۲۱۰: باده گر فردا خورم، عالم کنون پر م ...182شمارهٔ ۲۱۱: آسودگی نصیب دل زار کس مباد 183شمارهٔ ۲۱۲: دگر به وسوسه توبه‌ام دماغ نماند 184شمارهٔ ۲۱۳: بیا که بی تو مرا نور در چراغ نمان ...185شمارهٔ ۲۱۴: هرگز مرا به کعبه ز دیر التجا نشد 186شمارهٔ ۲۱۵: آن غنچه‌ام که راز دلم بر ملا نشد 187شمارهٔ ۲۱۶: در چمن کی دلم از فیض هوا بگشاید 188شمارهٔ ۲۱۷: هرکجا زنده‌دلان شست دعا بگشایند 189شمارهٔ ۲۱۸: یا رب چرا به درد دلم دیروا رسید 190شمارهٔ ۲۱۹: آهم از پیچیدگی، چون رشته، تن را ت ...191شمارهٔ ۲۲۰: رنجیدن تو باعث نومیدی من شد 192شمارهٔ ۲۲۱: به عزم جلوه چو آن گلعذار برخیزد 193شمارهٔ ۲۲۲: چون کشته نگاه تو سوی کفن رود 194شمارهٔ ۲۲۳: لبت به خنده شیرین چو همنفس گردد 195شمارهٔ ۲۲۴: ز چشمم بی تو شب چندان سرشک لاله‌گ ...196شمارهٔ ۲۲۵: می را چو آب، لعل تو بر خود حلال ک ...197شمارهٔ ۲۲۶: نشاه می‌خواستم از باده، خمارم داد ...198شمارهٔ ۲۲۷: من و آیینه حسنی که تابش را بسوزان ...199شمارهٔ ۲۲۸: نوک مژگان چه حیرت گر ز دلها بگذرد 200شمارهٔ ۲۲۹: ناله‌ای کردم، خروش اهل شیون تازه ...201شمارهٔ ۲۳۰: در هجرت، از شکست، دلم را اثر نمان ...202شمارهٔ ۲۳۱: اسیر عشق تو از ننگ کفر و دین میرد 203شمارهٔ ۲۳۲: مسیح دید لبت، رنگ او دگرگون شد 204شمارهٔ ۲۳۳: گر گشایم لب دمی، عالم پر افغان می ...205شمارهٔ ۲۳۴: کی دواجو بود آن دل که ز دردش دم ز ...206شمارهٔ ۲۳۵: ز دلها درد دل برداشتن هم عالمی دا ...207شمارهٔ ۲۳۶: بهر هر دیوانه گر ویرانه‌ای پیدا ش ...208شمارهٔ ۲۳۷: زورم به یک اشاره ابرو نمی‌رسد 209شمارهٔ ۲۳۸: عالمی بر خویش بالیدم چو از من یاد ...210شمارهٔ ۲۳۹: هرگزم چون لاله دل بی داغ ته بر ته ...211شمارهٔ ۲۴۰: هنوز از ناله‌ای صد شعله در جان می ...212شمارهٔ ۲۴۱: دو روزه هجر تو با جان دوستان آن ک ...213شمارهٔ ۲۴۲: یاد روی تو هم‌آغوش گلستانم کرد 214شمارهٔ ۲۴۳: بس که دود آه عاشق پرده افلاک شد 215شمارهٔ ۲۴۴: چشمی که با غبار درت آشنا شود 216شمارهٔ ۲۴۵: مبادا کام جان از عیش، تا کام از ا ...217شمارهٔ ۲۴۶: ما اسیران چه کسانیم، گرفتاری چند 218شمارهٔ ۲۴۷: دگر بر آتش می، توبه سوختن دارد 219شمارهٔ ۲۴۸: هیچ دورانی چو عهد بی‌سرانجامی نبو ...220شمارهٔ ۲۴۹: ...221شمارهٔ ۲۵۰: وجودم را نه از آتش، نه از گل پرور ...222شمارهٔ ۲۵۱: تا پرده از رخت به کشیدن نمی‌رسد 223شمارهٔ ۲۵۲: مرا هر قطره‌ای کز دیده در دامن فر ...224شمارهٔ ۲۵۳: در طرب ز ازل بر من حزین بستند 225شمارهٔ ۲۵۴: سوای تو در سینه هر خام نگنجد 226شمارهٔ ۲۵۵: کی به بزم عشق، هر لب پی به جام می ...227شمارهٔ ۲۵۶: نو نیاز خواهشم، لیک از حجابم ساخت ...228شمارهٔ ۲۵۷: ذوق غمت ز سینه محزون نمی‌رود 229شمارهٔ ۲۵۸: چه رنجش است کزان تندخو نمی‌آید 230شمارهٔ ۲۵۹: دلم ز کعبه نه محمل نشسته می‌آید 231شمارهٔ ۲۶۰: میگساران را لبت یاد از می گلگون د ...232شمارهٔ ۲۶۱: ز من ترسم عنان آن نرگس جادو بگردا ...233شمارهٔ ۲۶۲: کشد صد طعنه از دشمن چو با من همنش ...234شمارهٔ ۲۶۳: گر دل به المهای تو منسوب نباشد 235شمارهٔ ۲۶۴: در آتشم از چهره برافروخته‌ای چند 236شمارهٔ ۲۶۵: دامنم چند ز خون مژه دریا باشد 237شمارهٔ ۲۶۶: زخم خار آرزوی آبله پا باشد 238شمارهٔ ۲۶۷: کی اسیران غمت را غم دنیا باشد 239شمارهٔ ۲۶۸: هنوزم از مژه، کار سحاب می‌آید 240شمارهٔ ۲۶۹: ز عقده‌ها که فلک نذر کار من دارد 241شمارهٔ ۲۷۰: عشقت اقرار به دل آرد و انکار برد 242شمارهٔ ۲۷۱: با من، غمت ز مهر، دویی در میان ند ...243شمارهٔ ۲۷۲: رفتم به بوستان که دلم وا شود، نشد 244شمارهٔ ۲۷۳: دلم به عشق فسونساز برنمی‌آید 245شمارهٔ ۲۷۴: کس کار تنک حوصله را تنگ نگیرد 246شمارهٔ ۲۷۵: عشاق چه جمعند؟ پریشان شده‌ای چند 247شمارهٔ ۲۷۶: دل پر حسرتم از سادگی در بزم تنهای ...248شمارهٔ ۲۷۷: جز محبت، سینه‌ام علم دگر پیدا نکر ...249شمارهٔ ۲۷۸: ازان دل از غم ایام برنمی‌آید 250شمارهٔ ۲۷۹: خامه در وصف لبت کار مسیحا می‌کند 251شمارهٔ ۲۸۰: آسیب واعظان به ایاغم نمی‌رسد 252شمارهٔ ۲۸۱: عاشق چو شدی، ناله جانکاه نگه دار 253شمارهٔ ۲۸۲: سینه تنگ و من هلاک زخم پنهان دگر 254شمارهٔ ۲۸۳: ای دست تو به کینه ز دوران درازتر 255شمارهٔ ۲۸۴: بی درد عشق، شادی و غم را چه اعتبا ...256شمارهٔ ۲۸۵: جایی که داغ نیست، ز مرهم چه اعتبا ...257شمارهٔ ۲۸۶: یک نامه چو نگشوده‌ام از بال کبوتر 258شمارهٔ ۲۸۷: کام جانم با من و من در پی کامم هن ...259شمارهٔ ۲۸۸: نگهت فتنه‌گر و عربده‌سازست هنوز 260شمارهٔ ۲۸۹: به سرو سیم‌تنی راه برده‌ام که مپر ...261شمارهٔ ۲۹۰: راست رو نیست بر آماج اثر، تیر نفس 262شمارهٔ ۲۹۱: در کوی تو فردوس تمنی نکند کس 263شمارهٔ ۲۹۲: شد تیره روز خلق، ز عارض نقاب کش 264شمارهٔ ۲۹۳: گر کنم گریه به اندازه چشم تر خویش 265شمارهٔ ۲۹۴: بیگانه گشته‌ام ز همه مدعای خویش 266شمارهٔ ۲۹۵: تو و گشت چمن ای گل، من و کاشانه خ ...267شمارهٔ ۲۹۶: دزدم ز بس حدیث ترا از زبان خویش 268شمارهٔ ۲۹۷: کی کنم هرگز شکایت سر ز جور یار خو ...269شمارهٔ ۲۹۸: دلم خون شد چو دیدم حلقه‌حلقه گشته ...270شمارهٔ ۲۹۹: آغشته‌ام چو پنبه ز خوناب داغ خویش 271شمارهٔ ۳۰۰: عشقم آتش زد به دل، در دیده مسکن ک ...272شمارهٔ ۳۰۱: تا کی چو عاقلان غم ناموس و نام خو ...273شمارهٔ ۳۰۲: عشق خواهی، خنده را بر لب کش و دلت ...274شمارهٔ ۳۰۳: هستیم با تو بر سر عهد قدیم خویش 275شمارهٔ ۳۰۴: غم کجا شد که به جان آمدم از شادی ...276شمارهٔ ۳۰۵: مرده را زنده کند چون سخن‌آراست لب ...277شمارهٔ ۳۰۶: کرد آه من از اثر فراموش 278شمارهٔ ۳۰۷: دیدم به چشم آینه بسیار سوی خویش 279شمارهٔ ۳۰۸: گیرم ز دل به بادیه غم، سراغ خویش 280شمارهٔ ۳۰۹: نگار من که بود ترک و غمزه چندانش 281شمارهٔ ۳۱۰: مردم از غیرت، جدا از صحبت اغیار ب ...282شمارهٔ ۳۱۱: دوش آمد ز سفر مژده که یار آمد پیش 283شمارهٔ ۳۱۲: عشق، هرکس را ز باغی کرده گل در دا ...284شمارهٔ ۳۱۳: سوزم همیشه از نفس آتشین خویش 285شمارهٔ ۳۱۴: هرکسی شاد به سال نو و نوروزی خویش 286شمارهٔ ۳۱۵: کَنم به ناخن حسرت، بدن من درویش 287شمارهٔ ۳۱۶: بسی چون سایه افتادم به پای سرو آز ...288شمارهٔ ۳۱۷: روشن شود ز دود دماغم چراغ فیض 289شمارهٔ ۳۱۸: تازه شد با شعله در بزم تو پیمانم ...290شمارهٔ ۳۱۹: نیافت منصب پروانه چراغم شمع 291شمارهٔ ۳۲۰: غیر آه و اشک حسرت نیست در بارم چو ...292شمارهٔ ۳۲۱: فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع 293شمارهٔ ۳۲۲: دارم دلی، اما چه دل، صدگونه حرمان ...294شمارهٔ ۳۲۳: دامان عشقِ سلسله مویی گرفته دل 295شمارهٔ ۳۲۴: تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل 296شمارهٔ ۳۲۵: می‌آیم از طوف حرم، بتخانه پنهان د ...297شمارهٔ ۳۲۶: تماشای گلی کرد آنچنان محو گلستانم 298شمارهٔ ۳۲۷: چو سایه در ره عشق از قفای خویشتنم 299شمارهٔ ۳۲۸: به گلشن تنگدل چون غنچه زادم، شادم ...300شمارهٔ ۳۲۹: دلم بهر قفس پرواز می‌کرد، از چمن ...301شمارهٔ ۳۳۰: بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ا ...302شمارهٔ ۳۳۱: تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم 303شمارهٔ ۳۳۲: آن بلبلم که ناله بهر قفس کشم 304شمارهٔ ۳۳۳: نپیماید کسی راه حرم، گر من ز پا ا ...305شمارهٔ ۳۳۴: یاد باد آن کز گلی در سینه خاری دا ...306شمارهٔ ۳۳۵: تو گر بر من کشیدی تیغ، من هم جان ...307شمارهٔ ۳۳۶: چه شعله‌ها زده سر ز آتشی که من دا ...308شمارهٔ ۳۳۷: گر شرم وصالت نبود قفل زبانم 309شمارهٔ ۳۳۸: ما شکست دل خود را ز خدا خواسته‌ای ...310شمارهٔ ۳۳۹: در قیدم و گمان که گرفتار نیستم 311شمارهٔ ۳۴۰: بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کر ...312شمارهٔ ۳۴۱: چون غنچه بجز پرده دل نیست پناهم 313شمارهٔ ۳۴۲: ز چاک سینه اشکم سر کند گر چشم تر ...314شمارهٔ ۳۴۳: چه حیرت، گر به چشم محرمانش در نمی ...315شمارهٔ ۳۴۴: شمعیم و تن ز اشک دمادم گداختیم 316شمارهٔ ۳۴۵: همه جانب قدم مرحله‌پیما دارم 317شمارهٔ ۳۴۶: ما چشم سیه بر شجر طور نداریم 318شمارهٔ ۳۴۷: لبی از زمزمه عشق، خروشان دارم 319شمارهٔ ۳۴۸: شود هر موی بر تن شعله، گر پاس فغا ...320شمارهٔ ۳۴۹: سر تا قدم ز داغ تمنا در آتشم 321شمارهٔ ۳۵۰: از لعل لبت جز طمع خام ندارم 322شمارهٔ ۳۵۱: شب که بی روی تو از اشک دمادم سوخت ...323شمارهٔ ۳۵۲: عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سو ...324شمارهٔ ۳۵۳: شکل گردابی به گرد خود ز مژگان می‌ ...325شمارهٔ ۳۵۴: داغ سودایم، به سوی سینه‌ریشان می‌ ...326شمارهٔ ۳۵۵: دایم چو غنچه سر به گریبان گریستم 327شمارهٔ ۳۵۶: روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم 328شمارهٔ ۳۵۷: تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم 329شمارهٔ ۳۵۸: به آشنایی چشم تو ناتوان شده‌ام 330شمارهٔ ۳۵۹: ما در صبح طرب، ز آب و گل غم بسته‌ ...331شمارهٔ ۳۶۰: در بزم طرب، باده نابی نکشیدیم 332شمارهٔ ۳۶۱: ما رخت دل ز کعبه به بتخانه برده‌ا ...333شمارهٔ ۳۶۲: زخم ناخن کی برآرد مدعای سینه‌ام 334شمارهٔ ۳۶۳: اگر نه صید کسی گشته مرغ نامه‌برم 335شمارهٔ ۳۶۴: چند چون ابر بر اطراف گلستان گریم 336شمارهٔ ۳۶۵: چون به سوی تو گشایم در کاشانه چشم 337شمارهٔ ۳۶۶: قسمت نگر که نوشم، می از ایاغ مردم 338شمارهٔ ۳۶۷: تا دل بر آتش غم جانانه سوختیم 339شمارهٔ ۳۶۸: امشب ز دیده از قدح افزون گریستم 340شمارهٔ ۳۶۹: خضر اگر آب حیات آورد، خون دانسته‌ ...341شمارهٔ ۳۷۰: بر سر کوی تو عمری شد که ما افتاده ...342شمارهٔ ۳۷۱: دیده را در عشق ازین به، مبتلا می‌ ...343شمارهٔ ۳۷۲: اگر دور از دلارای خود افتم 344شمارهٔ ۳۷۳: من تیره‌دل و نورفشان شعله آهم 345شمارهٔ ۳۷۴: من صید زخم‌خورده از پا فتاده‌ام 346شمارهٔ ۳۷۵: گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم 347شمارهٔ ۳۷۶: با یارم و در دفع غم اسباب ندارم 348شمارهٔ ۳۷۷: کرده تا عشق تو چون نقش قدم پامالم 349شمارهٔ ۳۷۸: کی به غیر از دیدنش اندیشه دیگر کن ...350شمارهٔ ۳۷۹: خون می‌چکد از دیده ز نظاره داغم 351شمارهٔ ۳۸۰: دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ا ...352شمارهٔ ۳۸۱: در غمت با گریه شام و سحر خو کرده‌ ...353شمارهٔ ۳۸۲: از ازل کشته آن طرز نگاه آمده‌ایم 354شمارهٔ ۳۸۳: تا آفرین شست تو گوید زبان زخم 355شمارهٔ ۳۸۴: هرگز به بزم وصل، شبی جا نکرده‌ام 356شمارهٔ ۳۸۵: ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شسته ...357شمارهٔ ۳۸۶: به خون خوردن جدا زان لعل شکربار م ...358شمارهٔ ۳۸۷: من لذت درد تو به درمان نفروشم 359شمارهٔ ۳۸۸: عمری چو جاهلان پی چون و چرا شدم 360شمارهٔ ۳۸۹: دلی از قید آسایش چو عشق آزاد می‌خ ...361شمارهٔ ۳۹۰: سپندوار بر آتش چو اضطراب کنم 362شمارهٔ ۳۹۱: زبان گداختم و راز عشق سر کردم 363شمارهٔ ۳۹۲: چو درد عشق تو کرد آشنای خویشتنم 364شمارهٔ ۳۹۳: در انتظار تو شد عمرها که چشم به ر ...365شمارهٔ ۳۹۴: رخ تو تا شده غایب به صورت از نظرم 366شمارهٔ ۳۹۵: دردت به دل رسیده و از دل به داغ ه ...367شمارهٔ ۳۹۶: گر ز چنگ شحنه هجران امان می‌یافتم 368شمارهٔ ۳۹۷: تا شد زبان گره چو جرس، بر فغان زد ...369شمارهٔ ۳۹۸: نهال دوستی را ریشه در خون پرورش د ...370شمارهٔ ۳۹۹: ما حرف سود خویش برای زیان زدیم 371شمارهٔ ۴۰۰: دوش بر خاک درت عرض جبین می‌کردم 372شمارهٔ ۴۰۱: در خون دل از دیده خونبار نشستیم 373شمارهٔ ۴۰۲: ...374شمارهٔ ۴۰۳: در میان بیخودی، آرامش دل یافتم 375شمارهٔ ۴۰۴: ز بس که دشمن نظّاره پریشانم 376شمارهٔ ۴۰۵: اگر به عشق نباشد درست، پیمانم 377شمارهٔ ۴۰۶: از وصل هر گل در چمن، چون غنچه دام ...378شمارهٔ ۴۰۷: چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم 379شمارهٔ ۴۰۸: کم خمار بگیرد، اگر شراب شوم 380شمارهٔ ۴۰۹: ...381شمارهٔ ۴۱۰: حیرانم از افسردگی، در کار و بار خ ...382شمارهٔ ۴۱۱: مباش غره به عهد قدیم و یار کهن 383شمارهٔ ۴۱۲: شرط بود کفر و دین، هر دو به هم دا ...384شمارهٔ ۴۱۳: توان غم تو ز جان خراب دزدیدن 385شمارهٔ ۴۱۴: بیا ای عشق، ننگ عافیت از سرم وا ک ...386شمارهٔ ۴۱۵: در کوه و دشت، پهن شود تا نشان من 387شمارهٔ ۴۱۶: سینه پیش غم جانانه چه خواهد بودن 388شمارهٔ ۴۱۷: تا به کی چون ماه در مشکین نقاب اف ...389شمارهٔ ۴۱۸: چرخ چون کشتی رود بر روی آب از چشم ...390شمارهٔ ۴۱۹: خموش می‌کند دلیر تماشای ماه من 391شمارهٔ ۴۲۰: من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر ...392شمارهٔ ۴۲۱: می‌شود هر دم پریشان زلف بر رخسار ...393شمارهٔ ۴۲۲: مردم ز تیرگی، نفسی بی‌نقاب شو 394شمارهٔ ۴۲۳: جان چیست کش فدا نکنم از برای تو 395شمارهٔ ۴۲۴: فتنه‌ای هر لحظه برمی‌خیزد از مژگا ...396شمارهٔ ۴۲۵: ...397شمارهٔ ۴۲۶: به دل غمی چو نداری، به سینه داغ م ...398شمارهٔ ۴۲۷: خوی تو در جفا شکسته 399شمارهٔ ۴۲۸: در سینه دل غمین فتاده 400شمارهٔ ۴۲۹: عاشقی، بر بستر آسودگی پهلو منه 401شمارهٔ ۴۳۰: شاد باش ای دل که خود را خوب رسوا ...402شمارهٔ ۴۳۱: از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد ...403شمارهٔ ۴۳۲: کشته‌ای اول به نازم، باز خندان کر ...404شمارهٔ ۴۳۳: یار بی‌پروا و ما را آرزوی دل بسی 405شمارهٔ ۴۳۴: به نومیدی خوشم، ناکامی‌ام کام است ...406شمارهٔ ۴۳۵: ای عندلیب وصل، هم‌آواز کیستی 407شمارهٔ ۴۳۶: بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی 408شمارهٔ ۴۳۷: ز مو ضعیف‌ترم از غم میان کسی 409شمارهٔ ۴۳۸: هزار حیف که در بوستان رعنایی 410شمارهٔ ۴۳۹: چو شمع امشب مرا در محفلش بار است ...411شمارهٔ ۴۴۰: به هوای صید یک ره، به گذار ما نیا ...412شمارهٔ ۴۴۱: ما چو پروانه نسوزیم به داغ غلطی 413شمارهٔ ۴۴۲: از ره به خواهش دل شیدا چه می‌روی 414شمارهٔ ۴۴۳: گر چو شمع آتش برآید از گریبان کسی 415شمارهٔ ۴۴۴: نخیزد از دل مرغان باغ، افغانی 416شمارهٔ ۴۴۵: تا چند از پی دل شیدا رود کسی 417شمارهٔ ۴۴۶: تاوان قتل صید زبون نیست بر کسی 418شمارهٔ ۴۴۷: سرم شد باز گرم از مژده بیجای سودا ...419شمارهٔ ۴۴۸: من و تا روز، هر شب در فراق چشم می ...420شمارهٔ ۴۴۹: نوشم ز بس چو باده، ز پیمانه، دوست ...421شمارهٔ ۴۵۰: چند جفا شیوه و عادت کنی 422شمارهٔ ۴۵۱: آرزوی ما کند با مدعا بیگانگی 423شمارهٔ ۴۵۲: نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی 424شمارهٔ ۴۵۳: چنان افتاده‌ام از کار، بهر لاله ر ...425شمارهٔ ۴۵۴: نکردم از سر کویت به هیچ گلشن روی 426شمارهٔ ۴۵۵: دل ز بیداد تو رو کرد به آبادانی 427شمارهٔ ۴۵۶: می‌کنم در بوستان با عندلیبان شیون ...428شمارهٔ ۴۵۷: چو باد صبح گذشتم به گرد هر چمنی 429شمارهٔ ۴۵۸: هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی 430شمارهٔ ۴۵۹: چون سراپا همه را هست به سوداش سری 431شمارهٔ ۴۶۰: به دل نمی‌گذری، تا کجا گذر داری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ