کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خط تو سرمه کشد دیده تمنا را
    لب تو تازه کند روح صد مسیحا را
    بود به مرهم راحت همیشه طعنه‌فروش
    کسی که یافت دلش ذوق داغ سودا را
    بود بر اهل محبت حرام آسایش
    تبسمی که کند تازه زخم دلها را
    عجب نباشد اگر در محبت یوسف
    دوباره عشق جوانی دهد زلیخا را
    زهی تصرف خوبان که شیخ صنعان هم
    کمند گردن جان کرد زلف ترسا را
    در آتش است ز حسنی دلم که شعله او
    برآورد ز تماشای طور، موسی را
    برای آنکه شود وصل یار زود آخر
    ستاره بدم امروز کرده فردا را
    ز خون دیده و دل در خیال عارض دوست
    کنم به لاله و گل فرش، روی صحرا را
    بیا به دیده ما سیر کن نه در گلشن
    به برگ گل مکن آزرده آن کف پا را
    چه شد که دامن قدسی ز خون دیده پرست
    کسی ز موج نکرده‌ست منع دریا را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha