کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا ز رویش گلستان کردم نگاه خویش را
    خود زدم آتش به دست خود گیاه خویش را
    شکوه‌ای در دل گذشت از هجر او تیغم سزاست
    هیچ‌کس چون خود نمی‌داند گناه خویش را
    همچو خواب‌آلوده از کاروان افتاده دور
    در تماشایش نظر گم کرده راه خویش را
    می‌شود معلوم سوز سینه از دود جگر
    همچو مشک آورده‌ام با خود گواه خویش را
    گفتم از سوز درون رمزی و دل‌ها شد کباب
    وای اگر می‌دادم از دل رخصت آه خویش را
    نیست قدسی شام تنهایی جز او کس بر سرم
    چون ندارم عزت بخت سیاه خویش را؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha