کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای تو بداده در سحر از کف خویش باده‌ام

    ناز رها کن ای صنم راست بگو که داده‌ام

    گر چه برفتی از برم آن بنرفت از سرم

    بر سر ره بیا ببین بر سر ره فتاده‌ام

    چشم بدی که بد مرا حسن تو در حجاب شد

    دوختم آن دو چشم را چشم دگر گشاده‌ام

    چون بگشاید این دلم جز به امید عهد دوست

    نامه عهد دوست را بر سر دل نهاده‌ام

    زاده اولم بشد زاده عشقم این نفس

    من ز خودم زیادتم زانک دو بار زاده‌ام

    چون ز بلاد کافری عشق مرا اسیر برد

    همچو روان عاشقان صاف و لطیف و ساده‌ام

    من به شهی رسیده‌ام زلف خوشش کشیده‌ام

    خانه شه گرفته‌ام گر چه چنین پیاده‌ام

    از تبریز شمس دین بازبیا مرا ببین

    مات شدم ز عشق تو لیک از او زیاده‌ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha