کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از ما مشو ملول که ما سخت شاهدیم

    از رشک و غیرت است که در چادری شدیم

    روزی که افکنیم ز جان چادر بدن

    بینی که رشک و حسرت ماهیم و فرقدیم

    رو را بشو و پاک شو از بهر دید ما

    ور نی تو دور باش که ما شاهد خودیم

    آن شاهدی نه‌ایم که فردا شود عجوز

    ما تا ابد جوان و دلارام و خوش قدیم

    آن چادر ار خلق شد شاهد کهن نشد

    فانی است عمر چادر و ما عمر بی‌حدیم

    چادر چو دید از آدم ابلیس کرد رد

    آدم نداش کرد تو ردی نه ما ردیم

    باقی فرشتگان به سجود اندرآمدند

    گفتند در سجود که بر شاهدی زدیم

    در زیر چادر است بتی کز صفات او

    ما را ز عقل برد و سجود اندرآمدیم

    اشکال گنده پیر ز اشکال شاهدان

    گر عقل ما نداند در عشق مرتدیم

    چه جای شاهد است که شیر خداست او

    طفلانه دم زدیم که با طفل ابجدیم

    با جوز و با مویز فریبند طفل را

    ور نی که ما چه لایق جوزیم و کنجدیم

    در خود و در زره چو نهان شد عجوزه‌ای

    گوید که رستم صف پیکار امجدیم

    از کر و فر او همه دانند کو زن است

    ما چون غلط کنیم که در نور احمدیم

    مؤمن ممیز است چنین گفت مصطفی

    اکنون دهان ببند که بی‌گفت مرشدیم

    بشنو ز شمس مفخر تبریز باقیش

    زیرا تمام قصه از آن شاه نستدیم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha