کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    منم آن بنده مخلص که از آن روز که زادم

    دل و جان را ز تو دیدم دل و جان را به تو دادم

    کتب العشق بانی بهوی العاشق اعلم

    فالیه نتراجع و الیه نتحاکم

    چو شراب تو بنوشم چو شراب تو بجوشم

    چو قبای تو بپوشم ملکم شاه قبادم

    قمر الحسن اتانی و الی الوصل دعانی

    و رعانی و سقانی هو فی الفضل مقدم

    ز میانم چو گزیدی کمر مهر تو بستم

    چو بدیدم کرم تو به کرم دست گشادم

    نصر العشق اجیبوا و الی الوصل انیبوا

    طلع البدر فطیبوا قدم الحب و انعم

    چه کنم نام و نشان را چو ز تو گم نشود کس

    چه کنم سیم و درم را چو در این گنج فتادم

    لمع العشق توالی و علی الصبر تعالی

    طمس البدر هلالا خضع القلب و اسلم

    چو تویی شادی و عیدم چه نکوبخت و سعیدم

    دل خود بر تو نهادم به خدا نیک نهادم

    خدعونی نهبونی اخذونی غلبونی

    وعدونی کذبونی فالی من اتظلم

    نه بدرم نه بدوزم نه بسازم نه بسوزم

    نه اسیر شب و روزم نه گرفتار کسادم

    ملک الشرق تشرق و علی الروح تعلق

    غسق النفس تفرق ربض الکفر تهدم

    چه کساد آید آن را که خریدار تو باشی

    چو فزودی تو بهایم که کند طمع مزادم

    نفس العشق عتادی و عمیدی و عمادی

    فمن العشق تدثر و من العشق تختم

    روش زاهد و عابد همگی ترک مراد است

    بنما ترک چه گویم چو تویی جمله مرادم

    لک یا عشق وجودی و رکوعی و سجودی

    لک بخلی لک جودی و لک الدهر منظم

    چو مرا دیو ربودی طربم یاد تو بودی

    تو چنانم بربودی که بشد یاد ز یادم

    الف الدهر بعادی جرح البعد فؤادی

    فقد النوم وسادی و سعاداتی نوم

    به صفت کشتی نوحم که به باد تو روانم

    چو مرا باد تو دادی مده ای دوست به بادم

    فاری الشمل تفرق و اری الستر تمزق

    و اری السقف تخرق و اری الموج تلاطم

    من اگر کشتی نوحم چه عجب چون همه روحم

    من اگر فتح و فتوحم چه عجب شاه نژادم

    و اری البدر تکور و اری النجم تکدر

    و اری البحر تسجر و اری الهلک تفاقم

    چو به بحر تو درآیم به مزاج آب حیاتم

    چو فتم جانب ساحل حجرم سنگ و جمادم

    فقد اهدانی ربی و اتی الجد بحبی

    نهض الحب لطبی و تدارک و ترحم

    به خدا باز سپیدم که به شاه است امیدم

    سوی مردار چه گردم نه چو زاغم نه چو خادم

    نزل العشق بداری معه کاس عقاری

    هو معراج سواری و علی السطح کسلم

    چو بسازیم چو عیدم چو بسوزیم چو عودم

    ز تو گریم ز تو خندم ز تو غمگین ز تو شادم

    بک احیی و اموت بک امسک و افوت

    بک فی الدهر سکوت بک قلبی یتکلم

    چو ز تبریز بتابد مه شمس الحق والدین

    بفروزد ز مه او فلک جهد و جهادم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha