کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جنتی کرد جهان را ز شکر خندیدن

    آنک آموخت مرا همچو شرر خندیدن

    گر چه من خود ز عدم دلخوش و خندان زادم

    عشق آموخت مرا شکل دگر خندیدن

    بی جگر داد مرا شه دل چون خورشیدی

    تا نمایم همه را بی‌ز جگر خندیدن

    به صدف مانم خندم چو مرا درشکنند

    کار خامان بود از فتح و ظفر خندیدن

    یک شب آمد به وثاق من و آموخت مرا

    جان هر صبح و سحر همچو سحر خندیدن

    گر ترش روی چو ابرم ز درون خندانم

    عادت برق بود وقت مطر خندیدن

    چون به کوره گذری خوش به زر سرخ نگر

    تا در آتش تو ببینی ز حجر خندیدن

    زر در آتش چو بخندید تو را می گوید

    گر نه قلبی بنما وقت ضرر خندیدن

    گر تو میر اجلی از اجل آموز کنون

    بر شه عاریت و تاج و کمر خندیدن

    ور تو عیسی صفتی خواجه درآموز از او

    بر غم شهوت و بر ماده و نر خندیدن

    ور دمی مدرسه احمد امی دیدی

    رو حلالستت بر فضل و هنر خندیدن

    ای منجم اگرت شق قمر باور شد

    بایدت بر خود و بر شمس و قمر خندیدن

    همچو غنچه تو نهان خند و مکن همچو نبات

    وقت اشکوفه به بالای شجر خندیدن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha