به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
باز برآمد ز کوه خسرو شیرین من
باز مرا یاد کرد جان و دل و دین من
سوره یاسین بسی خواندم از عشق و ذوق
زان که مرا خوانده بود سوره یاسین من
عقل همه عاقلان خبره شود چون رسد
لیلی و مجنون من ویسه و رامین من
در حسد افتادهایم دل به جفا دادهایم
جنگ که میافکند یار سخن چین من
او نگذارد که خلق صلح کنند و وفا
تازه کند دم به دم کین تو و کین من
گوید کای عاشقان رحم میارید هیچ
در کشش همدگر از پی آیین من
یا رب و آمین بسی کردم و جستم امان
آه که مینشنود یارب و آمین من
گوید تو کار خویش میکن و من کار خویش
این بدهست از ازل یاسه پیشین من
کار من آن کت زنم کار تو افغان گری
عید منم طبل تو سخره تکوین من
بنده این زاریم عاشق بیماریم
کو نرود آن زمان از سر بالین من
راست رود سوی شه جان و دلم همچو رخ
گر چه کند کژروی طبع چو فرزین من
درگذر از تنگ من ای من من ننگ من
دیده شدی آن من گر نبدی این من
بس کن ای شهسوار کز حجب گفت تو
نقد عجب میبرد دزد ز خرجین من
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.