کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای دیده من جمال خود اندر جمال تو

    آیینه گشته‌ام همه بهر خیال تو

    و این طرفه‌تر که چشم نخسپد ز شوق تو

    گرمابه رفته هر سحری از وصال تو

    خاتون خاطرم که بزاید به هر دمی

    آبستن است لیک ز نور جلال تو

    آبستن است نه مهه کی باشدش قرار

    او را خبر کجاست ز رنج و ملال تو

    ای عشق اگر بجوشد خونم به غیر تو

    بادا به بی‌مرادی خونم حلال تو

    سر تا قدم ز عشق مرا شد زبان حال

    افغان به عرش برده و پرسان ز حال تو

    گر از عدم هزار جهان نو شود دگر

    بر صفحه جمال تو باشد چو خال تو

    از بس که غرقه‌ام چو مگس در حلاوتت

    پروا نباشدم به نظر در خصال تو

    در پیش شمس خسرو تبریز ای فلک

    می‌باش در سجود که این شد کمال تو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha