به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
مرا اگر تو نیابی به پیش یار بجو
در آن بهشت و گلستان و سبزه زار بجو
چو سایه خسپم و کاهل مرا اگر جویی
به زیر سایه آن سرو پایدار بجو
چو خواهیم که ببینی خراب و غرق شراب
بیا حوالی آن چشم پرخمار بجو
اگر ز روز شمردن ملول و سیر شدی
درآ به دور و قدحهای بیشمار بجو
در آن دو دیده مخمور و قلزم پرنور
درآ جواهر اسرار کردگار بجو
دلی که هیچ نگرید به پیش دلبر جو
گلی که هیچ نریزد در آن بهار بجو
زهی فسرده کسی کو قرار میجوید
تو جان عاشق سرمست بیقرار بجو
اگر چراغ نداری از او چراغ بخواه
وگر عقار نداری از او عقار بجو
به مجلس تو اگر دوش بیخودی کردم
تو عذر عقل زبونم از آن عذار بجو
تو هر چه را که بجویی ز اصل و کانش جوی
ز مشک و گل نفس خوش خلش ز خار بجو
خیال یار سواره همیرسد ای دل
پیامهای غریب از چنین سوار بجو
به نزد او همه جانهای رفتگان جمعند
کنار پرگلشان را در آن کنار بجو
چو صبح پیش تو آید از او صبوح بخواه
چو شب به پیش تو آید در او نهار بجو
چو مردمک تو خمش کن مقام تو چشم است
وگر نه آن نظرستت در انتظار بجو
چو شمس مفخر تبریز دیده فقر است
فقیروار مر او را در افتقار بجو
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.