به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
در گذر آمد خیالش گفت جان این است او
پادشاه شهرهای لامکان این است او
صد هزار انگشتها اندر اشارت دیده شد
سوی او از نور جانها کای فلان این است او
چون زمین سرسبز گشت از عکس آن گلزار او
نعرهها آمد به گوشم ز آسمان این است او
هین سبکتر دست درزن در عنان مرکبش
پیش از آن کو برکشاند آن عنان این است او
جمله نور حق گرفته همچو طور این جان از او
همچو گوهر تافته از عین کان این است او
رو به ماه آورد مریخ و بگفتش هوش دار
تا نلافی تو ز خوبی هان و هان این است او
شمس تبریزی شنیدستی ببین این نور را
کز وی آمد کاسدیهای بتان این است او
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.