کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن کیست ای خدای کز این دام خامشان

    ما را همی‌کشد به سوی خود کشان کشان

    ای آنک می‌کشی تو گریبان جان ما

    از جمع سرکشان به سوی جمع سرخوشان

    بگرفته گوش ما و بسوزیده هوش ما

    ساقی باهشانی و آرام بی‌هشان

    بی‌دست می‌کشی تو و بی‌تیغ می‌کشی

    شاگرد چشم تو نظر بی‌گنه کشان

    آب حیات نزل شهیدان عشق توست

    این تشنه کشتگان را ز آن نزل می‌چشان

    دل را گره گشای نسیم وصال توست

    شاخ امید را به نسیمی همی‌فشان

    خود حسن ساکن است و مقیم اندر آن وجود

    زان ساکنند زیر و زبر این مفتشان

    مقصود ره روان همه دیدار ساکنان

    مقصود ناطقان همه اصغای خامشان

    آتش در آب گشته نهان وقت جوش آب

    چون آب آتش آمد الغوث ز آتشان

    در روح دررسی چو گذشتی ز نقش‌ها

    وز چرخ بگذری چو گذشتی ز مه وشان

    همیان چه می‌نهی به امانت به مفلسان

    پا را چه می‌نهی تو به دندان گربشان

    از نو چو میر گولان بستد کلاه و کفش

    خواهی تو روستایی خواهی ز اکدشان

    دانش سلاح توست و سلاح از نشان مرد

    مردی چو نیست به که نباشد تو را نشان

    دیگر مگو سخن که سخن ریگ آب توست

    خورشید را نگر چو نه‌ای جنس اعمشان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha