کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عقل از کف عشق خورد افیون

    هش دار جنون عقل اکنون

    عشق مجنون و عقل عاقل

    امروز شدند هر دو مجنون

    جیحون که به عشق بحر می رفت

    دریا شد و محو گشت جیحون

    در عشق رسید بحر خون دید

    بنشست خرد میانه خون

    بر فرق گرفت موج خونش

    می برد ز هر سوی به بی‌سون

    تا گم کردش تمام از خود

    تا گشت به عشق چست و موزون

    در گم شدگی رسید جایی

    کان جا نه زمین بود نه گردون

    گر پیش رود قدم ندارد

    ور بنشیند پس او است مغبون

    ناگاه بدید زان سوی محو

    زان سوی جهان نور بی‌چون

    یک سنجق و صد هزار نیزه

    از نور لطیف گشت مفتون

    آن پای گرفته‌اش روان شد

    می رفت در آن عجیب‌هامون

    تا بو که رسد قدم بدان جا

    تا رسته شود ز خویش و مادون

    پیش آمد در رهش دو وادی

    یک آتش بد یکیش گلگون

    آواز آمد که رو در آتش

    تا یافت شوی به گلستان هون

    ور زانک به گلستان درآیی

    خود را بینی در آتش و تون

    بر پشت فلک پری چو عیسی

    و اندر بالا فرو چو قارون

    بگریز و امان شاه جان جو

    از جمله عقیله‌ها تو بیرون

    آن شمس الدین و فخر تبریز

    کز هر چه صفت کنیش افزون

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha