کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    برخیز و صبوح را برنجان

    ای روی تو آفتاب رخشان

    جان‌ها که ز راه نو رسیدند

    بر مایده قدیم بنشان

    جان‌ها که پرید دوش در خواب

    در عالم غیب شد پریشان

    هر جان به ولایتی و شهری

    آواره شدند چون غریبان

    مرغان رمیده را فرازآر

    حراقه بزن صفیر برخوان

    هرچ آوردند از ره آورد

    بیخود کنشان و جمله بستان

    زیرا هر گل که برگ دارد

    او بر نخورد از این گلستان

    عقلی باید ز عقل بیزار

    خوش نیست قلاوزی زحیران

    جغد است قلاوز و همه راه

    در هر قدمی هزار ویران

    ای باز خدا درآ به آواز

    از کنگره‌های شهر سلطان

    این راه بزن که اندر این راه

    خفت اشتر و مست شد شتربان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha