کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلدار من در باغ دی می گشت و می گفت ای چمن

    صد حور کش داری ولی بنگر یکی داری چو من

    قدر لبم نشناختی با من دغاها باختی

    اینک چنین بگداختی حیران فی هذا الزمن

    ای فتنه‌ها انگیخته بر خلق آتش ریخته

    وز آسمان آویخته بر هر دلی پنهان رسن

    در بحر صاف پاک تو جمله جهان خاشاک تو

    در بحر تو رقصان شده خاشاک نقش مرد و زن

    خاشاک اگر گردان بود از موج جان از جا مرو

    سرنای خود را گفته تو من دم زنم تو دم مزن

    بس شمع‌ها افروختی بیرون ز سقف آسمان

    بس نقش‌ها بنگاشتی بیرون ز شهر جان و تن

    ای بی‌خیال روی تو جمله حقیقت‌ها خیال

    ای بی‌تو جان اندر تنم چون مرده‌ای اندر کفن

    بی‌نور نورافروز او ای چشم من چیزی مبین

    بی‌جان جان انگیز او ای جان من رو جان مکن

    گفتم صلای ماجرا ما را نمی‌پرسی چرا

    گفتا که پرسش‌های ما بیرون ز گوش است و دهن

    ای سایه معشوق را معشوق خود پنداشته

    ای سال‌ها نشناخته تو خویش را از پیرهن

    تا جان بااندازه‌ات بر جان بی‌اندازه زد

    جانت نگنجد در بدن شمعت نگنجد در لگن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha