کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز زندان خلق را آزاد کردم

    روان عاشقان را شاد کردم

    دهان اژدها را بردریدم

    طریق عشق را آباد کردم

    ز آبی من جهانی برتنیدم

    پس آنگه آب را پرباد کردم

    ببستم نقش‌ها بر آب کان را

    نه بر عاج و نه بر شمشاد کردم

    ز شادی نقش خود جان می دراند

    که من نقش خودش میعاد کردم

    ز چاهی یوسفان را برکشیدم

    که از یعقوب ایشان یاد کردم

    چو خسرو زلف شیرینان گرفتم

    اگر قصد یکی فرهاد کردم

    زهی باغی که من ترتیب کردم

    زهی شهری که من بنیاد کردم

    جهان داند که تا من شاه اویم

    بدادم داد ملک و داد کردم

    جهان داند که بیرون از جهانم

    تصور بهر استشهاد کردم

    چه استادان که من شهمات کردم

    چه شاگردان که من استاد کردم

    بسا شیران که غریدند بر ما

    چو روبه عاجز و منقاد کردم

    خمش کن آنک او از صلب عشق است

    بسستش اینک من ارشاد کردم

    ولیک آن را که طوفان بلا برد

    فروشد گر چه من فریاد کردم

    مگر از قعر طوفانش برآرم

    چنانک نیست را ایجاد کردم

    برآمد شمس تبریزی بزد تیغ

    زبان از تیغ او پولاد کردم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha