مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حروف م ، ن ، و
غزل شمارهٔ ۱۵۰۲: ز زندان خلق را آزاد کردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز زندان خلق را آزاد کردم روان عاشقان را شاد کردم دهان اژدها را بردریدم طریق عشق را آباد کردم ز آبی من جهانی برتنیدم پس آنگه آب را پرباد کردم ببستم نقش ها بر آب کان را نه بر عاج و نه بر شمشاد کردم ز شادی نقش خود جان می دراند که من نقش خودش میعاد کردم ز چاهی یوسفان را برکشیدم که از یعقوب ایشان یاد کردم چو خسرو زلف شیرینان گرفتم اگر قصد یکی فرهاد کردم زهی باغی که من ترتیب کردم زهی شهری که من بنیاد کردم جهان داند که تا من شاه اویم بدادم داد ملک و داد کردم جهان داند که بیرون از جهانم تصور بهر استشهاد کردم چه استادان که من شهمات کردم چه شاگردان که من استاد کردم بسا شیران که غریدند بر ما چو روبه عاجز و منقاد کردم خمش کن آنک او از صلب عشق است بسستش اینک من ارشاد کردم ولیک آن را که طوفان بلا برد فروشد گر چه من فریاد کردم مگر از قعر طوفانش برآرم چنانک نیست را ایجاد کردم برآمد شمس تبریزی بزد تیغ زبان از تیغ او پولاد کردم مولانا بلخی