کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مادرم بخت بده است و پدرم جود و کرم

    فرح ابن الفرح ابن الفرح ابن الفرحم

    هین که بکلربک شادی به سعادت برسید

    پر شد این شهر و بیابان سپه و طبل و علم

    گر به گرگی برسم یوسف مه روی شود

    در چهی گر بروم گردد چه باغ ارم

    آنک باشد ز بخیلی دل او آهن و سنگ

    خاتم وقت شود پیش من از جود و کرم

    خاک چون در کف من زر شود و نقره خام

    چون مرا راه زند فتنه گر زر و درم

    صنمی دارم گر بوی خوشش فاش شود

    جان پذیرد ز خوشی گر بود از سنگ صنم

    مرد غم در فرحش که جبر الله عزاک

    آن چنان تیغ چگونه نزند گردن غم

    بستاند به ستم او دل هر کی خواهد

    عدل‌ها جمله غلامان چنین ظلم و ستم

    آن چه خال است بر آن رخ که اگر جلوه کند

    زود بیگانه شود در هوسش خال زعم

    گفتم ار بس کنم و قصه فروداشت کنم

    تو تمامش کنی و شرح کنی گفت نعم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha