کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    رفتم ز دست خود من در بیخودی فتادم

    در بیخودی مطلق با خود چه نیک شادم

    چشمم بدوخت دلبر تا غیر او نبینم

    تا چشم‌ها به ناگه در روی او گشادم

    با من به جنگ شد جان گفتا مرا مرنجان

    گفتم طلاق بستان گفتا بده بدادم

    مادر چو داغ عشقت می دید در رخ من

    نافم بر آن برید او آن دم که من بزادم

    گر بر فلک روانم ور لوح غیب خوانم

    ای تو صلاح جانم بی‌تو چه در فسادم

    ای پرده برفکنده تا مرده گشته زنده

    وز نور رویت آمد عهد الست یادم

    از عشق شاه پریان چون یاوه گشتم ای جان

    از خویش و خلق پنهان گویی پری نژادم

    تبریز شمس دین را گفتم تنا کی باشی

    تن گفت خاک و جان گفت سرگشته همچو بادم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha