کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    من سر خم را ببستم باز شد پهلوی خم

    آنک خم را ساخت هم او می شناسد خوی خم

    کوزه‌ها محتاج خم و خم‌ها محتاج جو

    در میان خم چه باشد آنچ دارد جوی خم

    مستیان بس پدید و خمشان را کس ندید

    عالمی زیر و زبر پیچان شده از بوی خم

    گر نبودی بوی آن خم در دماغ خاص و عام

    پس به هر محفل چرا دارند گفت و گوی خم

    بوی خمش خلق را در کوزه فقاع کرد

    شد هزاران ترک و رومی بنده و هندوی خم

    جادوی بر خم نشیند می دواند شهر شهر

    جادوان را ریش خندی می کند جادوی خم

    در سر خود پیچ ای دل مست و بیخود چون شراب

    همچنین می رو خراب از بوی خم تا روی خم

    تا ببینی ناگهان مستی رمیده از جهان

    نزد خم ای جان عمم که منم خالوی خم

    روی از آن سو کن کز این سو گفت و گو را راه نیست

    چون ز شش سو وارهیدی بازیابی سوی خم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha