کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تو خورشیدی و یا زهره و یا ماهی نمی‌دانم

    وزین سرگشته مجنون چه می خواهی نمی‌دانم

    در این درگاه بی‌چونی همه لطف است و موزونی

    چه صحرایی چه خضرایی چه درگاهی نمی‌دانم

    به خرمنگاه گردونی که راه کهکشان دارد

    چو ترکان گرد تو اختر چه خرگاهی نمی‌دانم

    ز رویت جان ما گلشن بنفشه و نرگس و سوسن

    ز ماهت ماه ما روشن چه همراهی نمی‌دانم

    زهی دریای بی‌ساحل پر از ماهی درون دل

    چنین دریا ندیدستم چنین ماهی نمی‌دانم

    شهی خلق افسانه محقر همچو شه دانه

    بجز آن شاه باقی را شهنشاهی نمی‌دانم

    زهی خورشید بی‌پایان که ذراتت سخن گویان

    تو نور ذات اللهی تو اللهی نمی‌دانم

    هزاران جان یعقوبی همی‌سوزد از این خوبی

    چرا ای یوسف خوبان در این چاهی نمی‌دانم

    خمش کن کز سخن چینی همیشه غرق تلوینی

    دمی هویی دمی‌هایی دمی آهی نمی‌دانم

    خمش کردم که سرمستم از آن افسون که خوردستم

    که بی‌خویشی و مستی را ز آگاهی نمی‌دانم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha