کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در بیان امر فرمودن حقتعالی فرشتگان را که آدم را سجود کنند که و اذقلنا للملائکة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس ابی و استکبر و کان من الکافرین و سجده کردن فرشتگان و اعراض ابلیس که من جز تو خدا را نمیپرستم و سجود نمیکنم و جواب حق تعالی ابلیس را که خداوندگار تو آنگاه باشم که امر مرا بشنوی و بجا کرده آری چنانکه عقل را آفریدم و امر کردم امر را بجا آورد و از آن ابا نکرد که ان الله لما خلق العقل قال له اقعد فقعد ثم قال له قم فقام ثم قال له اقبل فاقبل ثم قال له ادبر قادبر ثم قال له تکلم فتکلم ثم قال انصت فانصت ثم قال له انظر فنظر ثم قال له انصرف فانصرف ثم قال له افهم ففهم ثم قال له بعزتی و جلالی(و عظمتی) و کبریائی و استوائی علی عرشی ماخلقت خلقاً اکرم علی منک و لا احب الی منک بک اعرف و بک اعبد و بک اطاع و بک اعطی و ایاک اعتب  لک الثواب و علیک العقاب.

     

    نشنیدی حکایت ابلیس
    زانکه حق با فرشتگان فرمود
    همه کردند سجده از دل و جان
    گفت هستی مرا چو از نار است
    کی روا باشد اینکه نیک ببد
    نکنم هرگز ای یگانه خدا
    گفت او را سجود بی امرم
    پشت با امر من سجود بود
    چون ملایک سجود آدم کن
    امر را پاس دار و ژاژ مخا
    آنکه مأمور امر ما گردد
    بی عدد زین نسق ز حق بشنید
    امر را چون شکست شد ملعون
    گشت از آن حضرت معلا دور
    همچنین داد با صحابه خبر
    عقل را چون بیافرید خدا
    روی آورد سوی حق بصفا
    پشت را کرد سوی حق در حال
    چونکه بنشست باز گفتش خیز
    بازگفتش سخن بگوی بگفت
    گفت بنگر نگاه کرد آندم
    فهم کن گفت فهم کرد سخن
    پس بفرمود عقل را بحقم
    بحق کبریا و عزت من
    بحق استوای من بر عرش
    که به از تو نیافریدستم
    همه عالم بتو پرستندم
    بتو باشد عناب من آخر
    بتو خواهد رسید گنج ثواب
    یک شود از تو در نعیم مقیم
    گفتگویم همیشه با تو بود
    همچنین صد هزار مدحش گفت
    پشت کردن بامر روی انست
    برد رحمت هر آنکه امر گزید

     

    که چرا دور گشت از تقدیس
    که بادم کنند جمله سجود
    گشت ابلیس سرکش از فرمان
    پیش گل سجده کردنم عار است
    پست گردد چو بنده سر بنهد
    گر کشندم سجود غیر ترا
    پشت کردن بود از این کم رم
    روی بی امر من جحود بود
    ور نه بر جان خویش ماتم کن
    هرچه جز این کنی بداست وخطا
    عاقبت شاد و پیشوا گردد
    جز که بر تار معصیت نتنید
    قهر حق کردش از جنان بیرون
    رفت در خون خویش آن مغرور
    از زبان خدای پیغمبر
    امر کردش که روی آر بما
    بار فرمود پشت کن بر ما
    گفت بنشین نشست بی اهمال
    عقل برخاست بی توقف تیز
    چونکه گفتش خموش حرف نهفت
    گفت رو رفت شادمان بی غم
    کرد از جان هر آنچه گفتش کن
    چون تودر نیست بی بها بحقم
    بحق بیشمار رحمت من
    بحق ساکنان عالم فرش
    زان سبب بر همهات گزیدستم
    از تو باشند خلق در بندم
    بر تو باشد عقاب من آخر
    چون ثواب است اجر راه صواب
    یک رود از تو تا بقعر جحیم
    غیر تو امر من کجا شنود
    صد هزار دگر بماند نهفت
    روی بی امر پشت گردانست
    هرکه بی امر رفت دست گزید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha