کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چونکه بنشست بر مقام پدر
    کمترینی که بد بعقل حقیر
    بیعدد مرد و زن مرید شدند
    خلقا ساخت در طریق پدر
    زانکه از دور اهالی هر شهر
    مانده بودند در وطن ناکام
    خویش و فرزند گشته مانعشان
    واجب آمد کز این طرف هر جا
    تا نمانند تشنگان لقا
    خلفا پر شدند اندر روم
    روم چی بل همه جهان پر شد
    نور این خور گرفت عالم را
    همه گشتند مقتدا بسزا
    همه گشتند لعل از این خورشید
    ره بریدند جمله چون مردان
    تا نبشیتم بهرشان شجره
    همه صادق شدند چون فاروق
    هر یکی را جدا مرید شدند
    هر کشان دید دان که ما را دید
    بتن ار چه نموده ایم جدا
    تو بجان درنگر گذر از تن
    بنشاندیم هر طرف نایب
    زانکه نایب بود بجای منوب
    چون بود دور جوی آب صفا
    باغ چون دور باشد و اشجار
    این چنین سنت از خداست روان
    زانکه هر کس ندارد آن قوت
    هر خسی را کجاست آن رتبت
    هر نبی گشت واسطه که زهو
    تا نمانند بی نصیب از حق
    از نبی بشنوند امرش را
    همه امر خدا بجای آرند
    همه اندر رضای او کوشند
    تا ز کژهای نفس پاک شوند
    در تو مضمر پلیدی و پاکی است
    جهد کن تا ز زشت باز رهی
    تا رهد خوبیت از آن زشتی
    چون شوی خوب سوی خوب روی
    حق جمیل و جمال را خواهد
    ور نرفت از تو این زمان زشتی
    دردرا کن دوا بپند حکیم
    بعد از آنش دوا ندارد سود
    خودیت هست کان زشتیها
    نبود خود تجارتی به از این
    عوض قلب زر صاف بری
    عوض جسم جمله جان گردی
    عمر ده روزه ات هزار شود
    رنجها یک یک از تو بگریزند
    فارغ آئی ز کاسه و از دیگ
    در جهانی روی که موتش نیست
    چون که بیسر شوی سری یابی
    عیش و طیشت ز حق بود باقی
    زان نئی از حقوق حق شاکر
    ورنه اینجا چو منعمت پیدا
    کی کنی تو حقوق آن نعمش
    کو را گر اوفتد بود معذور
    خلق کورند از آن کنند خطا
    زان بود توبه این طرف مقبول
    هست ایمان بغیب مردم را
    وعده ها را شنیده از قرآن
    هم شنیده که جاهلان لئیم
    چون نشد آن شنیده شان دیده
    همه اعمالشان بشک مقرون
    کم کسی مخلص است در ایمان
    گر کنی طاعت و نماز اینجا
    رسدت عاقبت جزا پی آن
    ورنه در آخرت چو کشف شود
    همه پوشیده ها عیان گردد
    سرهای درون شود پیدا
    روی نیکان شود سپید چو ماه
    یوم تبیض وجوه گفت خدا
    نی زمین ماند و نه چرخ و فلک
    که نگردد در آن زمان محکوم
    توبه ها آن زمان ندارد سود
    زانکه وقت درودن و دخل است
    ور نهالت بود ز خار ای شوم
    طاعت وصوم و ذکر تخم تو گشت
    گر بکشتی تو بدروی اکنون
    مفلسان را بود مقام جحیم
    این ندارد کران ولد خلفا

     

    داد با هر یکی دفینۀ زر
    گشت فرزانه و علیم و خبیر
    همه اندر هنر فرید شدند
    کرد در هر مقام یک سرور
    همه بودند تشنۀ این نهر
    همچو مرغان بسته اندر دام
    اینطرف آمدن نبود امکان
    برود یک خلیفه ای از ما
    خشک و بی آب از چنین دریا
    تا نماند کسی ز ما محروم
    قطرۀ جمله زین عمان درشد
    دید این هر که دارد آن دم را
    هر یکی شیخ و پیشوا بسزا
    همه را از خدا رسید نوید
    همه برخاستند از تن و جان
    باغشان داد بیعدد ثمره
    صیت ایشان گذشت از عیوق
    خلق بسیار مستفیذ شدند
    زانکه جمله یکیم در توحید
    جان جمله یکی است در دو سرا
    تا که گردد یکی ما روشن
    تا نمانند از این عطا خایب
    هست همچون مناب نایب خوب
    تشنگان را بود چو جوی سقا
    حاصل آید مرادها ز ثمار
    میفرستد رسول هر دوران
    که برد بی نبی ز حق رحمت
    که شود ز اهل منزل و رؤیت
    پند و پیغام آورد این سو
    همچو طفل از نبی برند سبق
    زانکه ساقی نبی است خمرش را
    وانچه کرده است نهی بگذارند
    همه ازنار عشق او جوشند
    سوی خلاق خوب و صاف روند
    نیم خاکی و نیم افلاکی است
    از بدی نقل کن بسوی بهی
    بردت بحر عشق بی کشتی
    جنس آنی باصل خود گروی
    گذر از قال حال را خواهد
    خوبیت گم شود در آن زشتی
    ورنه ناسور گشت و ماند مقیم
    این زمان کن وجود خود را جود
    زشت را کن برای خوب فدا
    که بری تو ز زشت خوب گزین
    عوض زهر قند و شهد خوری
    عوض یک قراضه کان گردی
    بلکه بیحد و بیشمار شود
    مرگها جمله از تو پرهیزند
    بر تو یکسان شوند گندم و ریگ
    وقت یابی در او که فوتش نیست
    چون مس از کیمیا زری یابی
    نکنی بر حقوق حق عاقی
    که پر از غفلتی تو ای ماکر
    گردد و بخشدت هزار عطا
    چونکه پیدا بود چو خور کرمش
    دیده ور کی فتد چو دارد نور
    کور لابد که گم کند ره را
    که نکردند کشف سرزفضول
    نیست گوهر بجیب مردم را
    که رسد در جزای خیر جنان
    بروند از فعال بد بجحیم
    گنج طاعت بماند پوشیده
    کم کسی راست نور ذوق درون
    طاعت هر کسی ندارد جان
    ور فزائی ز دل نیاز اینجا
    از خدای کریم حور و جنان
    پرده از پیش چشمها برود
    این جهان محو آن جهان گردد
    نیک گردد عزیز و بد رسوا
    روی بدکارهمچو قیر سیاه
    یوم تسود وجوه بهر جزا
    حق کند جلوه با سپاه ملک
    از هزاران یکی شود مرحوم
    ناله و گریه ها بود مردود
    تمرگیری نهالت ار نخل است
    میوه ات زان شجر رسد زقوم
    دار دنیات بود موضع کشت
    ورنه مفلس بمانی و مغبون
    مؤمنان را بود سرای نعیم
    کرد در روم هر کجا پیدا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha