کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پر و بال است همت انسان
    مرغ برد بپر بر اوج هوا
    مرغ پرد مدام سوی جهات
    آن پریدن بود بسوی ممات
    خنک آنرا که همتش باشد
    غیر عشق خدای را نخرد
    گذرد خوش ز فرش و عرش علا
    رست از لا هر آنکه در الا
    ماند باقی در آن جناب قدیم
    بی نشان گشت و از نشان برهید
    پر همت عطای مردان است
    هرکرا ایزد آفرید سعید
    جز خدا را نخواست در دو جهان
    گشت او را مقام مقعد صدق
    پر بکتمر کریم الدین
    اندر این دور اوست صاحبدل
    بهر عید وصال آن سلطان
    رمز موتوا ز مصطفی چو شنید
    از خودی مرد و زنده شد ز خدا
    خلق را دستگیر نیست جز او
    هرکه او را محب و یار بود
    همتش بر هر آن که شد مصروف
    هر که اصغا کند از او اسرار
    یادگار حسام دین ما را
    هر که زان فوت در دها دارد
    هله زان پیش کاین شود هم فوت
    روز و شب در رضای او کوشید
    تا ز تیغ اجل شوید آزاد
    تا شود عمرتان برون از عدّ
    در نعیم بقا شوید مقیم
    بی نظیر است در جهان امروز
    گر ز ماضی و حال میگویم
    ذکر عیسی و موسی و عمران
    ذکر منصور و ادهم و کرخی
    ذکر هر را هرو که گفتم من
    نیست مقصود از اینهمه گفتار
    ذکر ماضی ز عاشقان نه رواست
    گفت عاشق همیشه از نقد است
    در حدیثش اگر عدد باشد
    در نبی شرح انبیاء گزین
    هر یکی را جدا ثناها گفت
    خلق وخلقی که بود هر یک را
    قصد حق زان همه محمّد بود
    اصل او بود در فروع و اصول
    حمد او کرد در ثنای رسل

     

    مرد بیهمت است چون حیوان
    مرد پرد ورای ارض و سما
    مرد پرد بسوی ذات و صفات
    وین پریدن بسوی آب حیات
    دل و جان در ره خدا پاشد
    هرچه پرده است بهر حق بدرد
    رود از لا روانه در الا
    یافت حق را ورای ارض و سما
    تا ابد در نعیم وصل مقیم
    در معانی شد از صور بجهید
    رسته آن پر ز نور یزدان است
    بر خدا هیچ چیز را نگزید
    جن فدا کرد در ره جانان
    کوششش چونکه بود از سر عشق
    هست اندر زمان ولی گزین
    نفس را کرده بهر حق بسمل
    کرد او گاو نفس را قربان
    حلق تن را بتیغ عشق برید
    مردۀ زنده اوست در دو سرا
    اندر این عصر امیر نیست جز او
    کار او عاقبت تمام شود
    شود او چون جنید و چون معروف
    گرددش فهم کوست از احرار
    اوست امروز در جهان یارا
    یافت درمان چو رو بدو آرد
    برهانید خویش را از موت
    می جانی ز جام او نوشید
    تا دهید از جهان کون و فساد
    در جهانی که نیست آن را حد
    با خدا یار و همنشین و ندیم
    نیستش مثل در زمان امروز
    اوست مقصود از این تکاپویم
    همه را شرح حال او میدان
    ذکر ذوالنون و احمد بلخی
    ذکر جمله گزیدگان ز من
    غیر اوصاف آن نکو کردار
    ماضی و آتی از جهان فناست
    هرچه جز نقد پیش او فقداست
    قصد او زان عدد احد باشد
    گرچه فرمود حق عیان و مبین
    بنمود آشکار سر نهفت
    شرح کرد و ستود هر یک را
    ور نه لولاک از چه رو فرمود
    زانکه ازو زادهم وصول و فصول
    که توئی قطب و مقتدای رسل

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha