به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
رحمت عالم است مرد خدا دست در وی زنید تا برهید نوح وقت است اندر این دوران رنج طوفان آب سهل بود هست طوفان حقیقت این عالم بگریزید سوی کشتی نوح شهوات جهان چو طوفان است وانکه از جهل ماند در شهوات کشتی ایمنی ولی خداست تا شما را رهاند از طوفان اللّه اللّه همه در او نگرید اللّه اللّه فدای او گردید اللّه اللّه ورا غلام شوید اللّه اللّه همه بوی گروید تا چنین دولتی نگردد فوت دولت مغتنم بدست آمد وانکه بی دل بود دلش بخشد منکر او عدوی جان خود است هیچ عاقل زیان خود خواهد در چه بی بنی نهد پا را یا کند ترک عمر سر مد را یا گزیند بجای عالم جان خاکدان پلید فانی را هیچ جانی در این جهان ناسود حاصلش روز و شب پریشانی است حاصلش را نتیجه خود فوت است پل دنیا عظیم پر خطر است بر سر پل بنا مکن خانه جان تو آمده است از بیجا هست در زیر این پل آب نغول عاقبت غرق گردد اندر آب هرکه بر پل شود مقیم بدان وانکه بگذشت از خطر برهید کامهای جهان فریبنده است همه چو ن مرغ مانده در دامش چون عجوزه است ساحرۀ دنیا خویشتن را بسحرها زیبا همه را کرده است سغبۀ خود روی خود را نموده چون گلزار دوزخی خویش را نموده بهشت از هزاران یکی رهید از وی سحر دارد قوی و گیرنده حسن او چون مسی است زر اندود زیر شیرینیش چه تلخهیاست مکر او را نه حد بودند کران بر نیاید بحیله با او کس تو کم از روبهی و او چون شیر دامن رستمی بگیر که تا نارت از نور شیخ کشته شود چون کنی کارها بقوّت او نکنی دفع او بقوّت خود شرح لاحول را اگر دانی که بر آئی بجهد خود باوی چون شود بر تو این سخن روشن زور بگذاری و کنی زاری بندگی خدا کنی شب و روز غیر از این چارهای نجوئی تو خود همان بندگی کند دفعش دفع او بندگی است نی ردوگیر مکن آنرا که نفس میخواهد زانکه از ضدّ ضد شود ناچیز نی که از گرم سرد محو شود بندگی دان که ضدِّّ شیطان است ضدّ عصیان بود یقین طاعت هین بدین تیغ حلق نفس ببر تا رود از تو جهل و علم آید چونکه شیطان رو درسد رحمان امر بشکست از آن شد او شیطان
دستگیر و پناه در دو سرا روی سویش بعشق و صدق نهید کشتی او رهاند از طوفان زان قویتر بدان که جهل بود غرقه در وی امیر و شاه و حشم تا ز غرقه خلاص یابد روح هرکه زان جست او مسلمان است کافر است ارچه آورد صلوات از برای شما میان شماست زانکه آن درد راست او درمان تا از او گنجهای روح برید تا چو او بر نهم فلک گردید هر طرف کو رود همه بروید اللّه اللّه از او جدا مشوید رو بدو آورید پیش از موت هرکه دارد دلی بیارامد تا چو خورشید و ماه بدرخشد هرکه بندهاش نگشت بیخرد است سوی چیزی رود کزان کاهد یا هلد بهر جای بیجا را عشرت و شادی مخلد را کاندر آنجاست عمر جاویدان که پر از محنت است و دردوعنا کل زیان است نیست اینجا سود پی هر راحتش پشیمانی است خفته اندر حیات او موت است پل دنیا برای رهگذر است زانکه پل نیست جای فرزانه تا برین پل بود گذر او را هر که بر پل مکان کند ز فضول چونکه پل را کند خدای خراب سرنگون افتد اندر آن طوفان خوش سلامت بدار امن رسید رهزن میرو خواجه وبنده است همه بی کام از پی کامش شده مانع ز راحت عقبی مینماید بطفل و پیر و فتی از که و از مه و ز نیک و ز بد در حقیقت بود بتراز خار همه را تا فنا نکرد نهشت باقیان زاتشش شده لاشی کو کسی کان نشد پذیرنده زشت دانش اگرچه خوب نمود کژ بود هرچه او نماید راست حیلههای وی است بی پایان چه زند پیش چنگ باز مگس سوی او ز ابلهی مپوی دلیر برهاند ز چنگ شیر ترا کارت از عون شیخ پیش رود هرچه خواهی شود میسر تو کو ره صد هزار همچو توزد روشنت گردد اینکه نتوانی جز بتأیید عون حضرت حی نزنی دست جز بدان دامن گذری از غرور و جباری دائماً از نیاز و صدق و ز سوز جز سوی بندگی نپوئی تو راند از پیش تو بصد صفعش از کمان تقی بر او زن تیر طاعت افزای کو بدان کاهد نی تموز است آفت پائیز صلح چون رو نمود جنگ رود داروی اینچنین کری آن است ضدّ هر محن و بلا راحت تا شوی بی صدف در آن یم در عوض خشم و کینه حلم آید گوی ترک جهان برای جنان هرکه او این کند همانش دان
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.