به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
از خدا جز ولی کجا ترسد نرود موش پیش گربه دلیر لایق گربه است موش پلید خوف خلقان ز شحنه و عسس است هیچ گوساله ترسد از مردم هر کرا عقل بیش خوفش بیش خوف و دهشت وظیفۀ خرد است عقل باید که تا کند تمییز باز تمییز عقل نیست تمام عقل با درد چون قرین گردد عقل بی درد رهبر دنیاست عقل را درد بخشد آن دیده دائماً با خدا شود مشغول همت پست او شود عالی بر سر چرخ با ملک تا زد مصحف عشق را ز جان خواند مالک ملک جاودان گردد این شود بلکه صد چنین ای جان کی کند کفک بحر را پیدا مرغ آبی نخواهد الا آب بستر ماهیان از آب بود غیر آب ار شکر بود بجهان اولیا ماهیاند و حق دریا غیر دریا بنزد ایشان لاست
مورکی کی ز اژدها ترسد لیک بی ترس میرود بر شیر نکند قصد موش شیر عنید آنکه ترسد ز حق غریب کس است یا رضیعی ز مار و از کژدم پیش نادان یکی است مرهم و ریش بیخرد بیخبر ز نیک و بد است فرق داند میان خوار و عزیز زانکه بی درد عقل باشد خام بعد از آن رأی او متین گردد چون رسد درد حیدر عقبی است که گزیند ره پسندیده می نگردد قرین نفس فضول نهر اسد ز شاه و از والی هر نفس رایت نو افرازد کی کند فهم آنچه او داند در مکان شاه لامکان گردد نشود حال او بشرح بیان چونکه پرده است آب صافی را زانکه باشد ورا ز خاک عذاب آبشان نقل و هم شراب بود زهر باشد یقین بر ایشان دائماً بحرشان بود مأوی بحر لاشان مقدم در الاست
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.