به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
گرچه الاست منزل ره دان ره دو نوع است یک گذر ز خود است زانکه هستی تن بود محدود آخری نیست راه منزل را میتوان از خودی گذر کردن لیک از آن منزلی که دار بقاست راه خشگی و منزلش پیداست بعد وصلت سفر دگرگون است سیر الی اللّه داشت اول او سفر واصلان چنین میدان سایۀ حق چو گشت ظاهرشان سایه جنبد ز شخص نی از خود سیر ایشان چو سر حق باشد بدو نیک ولی است از یزدان مارمیت اذ رمیت در قرآن مرد خود بین ازین سخن دور است پیش خلق این سخن محال بود مرد عاشق از این شود آگه عقل معمار این جهان آمد میکند عقل پرده را افزون عقل در بند نام و ناموس است عقل خواهد که تا شود سرور خاک پاشی است عاشقان را دین همه از خواجگی گریزاناند گاه مستی کنند و گه پستی نیستی را طلب کنند بجان همچو جان از نظر نهان گردند تنشان گرچه در نظر باشد همدگر را همه همیدانند گرچه از چشم خلق محجوباند خلق اگر لمعهای بدیدندی خاکدان را از آن همیجویند سغبۀ این جهان از آن گشتند
راه دیگر در اوست بی پایان این چنین راه را کران و حداست آخری دارد این جهان وجود بینهایت بدان ره دل را زین جهان فنا سفر کردن نیست امکان گذر چو وصل خداست بی نشان است ره که در دریاست سیر واصل نهان و بیچون است سیر فی اللّه شد کنونش خو نشنیدی که کل یوم شان سر عرش است جان طاهرشان چه خبر سایه راز نیک و ز بد دمبدمشان ز حق سبق باشد هرچه سایه کند ز شخص بدان زین سبب گفت خالق دو جهان نفس تاریک ضد این نور است پیش عشاق وصف حال بود مرد عاقل در این بود ابله عشق ویرانی دکان آمد عشق از پرده مبیرد بیرون عشق با ننگ و عار مأنوس است لیک عشق است خاک هرچاکر فارغاند از لباس و از تزیین همه اعدای مال و دکاناند ننگ دارند دایم از هستی سوی جانان روند جلوه کنان با ملائک در آسمان گردند جانشان بر تر از قمر باشد گر هزاران تنند یک جاناند پیش خالق عظیم محبوباند عشقشان را بجان خریدندی که روان سوی یم نه چون جویند کاولیای خدا نهان گشتند
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.