کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زان باحمد خطاب شد لولاک
    ور نبودی مراد صورت تو
    نی ملایک بدی و نی انسان
    انبیا جمله همچو چاووشان
    که پی ما همیرسد سلطان
    همه را اوست دستگیر و پناه
    نی که از امر او قمر بشکافت
    گشت حکمت از او چو چشمه روان
    سنگ ریزه نه در کف بوجهل
    گفت نام خدا و احمد را
    لا اله بگفت و الا اللّه
    نی که تنها بجیش عالم زد
    صد هزاران عجایب دیگر
    عاجز آئی تو از شنیدن آن
    سر حق اند انبیای امین
    نی خلاصه درون دل سراست
    هر کس از سر خویش فخر آرد
    سر چو شاه است باقیان لشکر
    همه زو زندهاند و پر ز ثمار
    هر کس از سر خود بود سرمست
    صورت است این بلندی و پستی
    دو نگنجد بدان در این وحدت
    اندرآ در یمش که یک بینی
    از خدا گو مگو ز غیر خدا
    چشمها باز کن ممان احول
    تو از ایشان مباش و یک سو شو
    تا ببینی جهان نو هر دم
    غم و شادی بهم چو ضدانند
    چون غم آید فنا شود شادی
    هرچه را ضد بود بقا نبود
    نی که از رنج میرود راحت
    نی ز مفتاح یافت قفل گشاد
    نی که شد نیست از ممات حیات
    نی چو باران رسید گرد نماند
    هست این را هزار گونه نظیر
    یک اشارات بس است عاقل را
    نی که فرموده است در قرآن
    نبود شمس و زمهریر بحشر
    چون قیامت یقین جهان بقاست
    لاجرم نبود اندر او سرما
    که ز گرما همیرود سرما
    در قیامت بدان نگنجد این
    درقیامت فنا ندارد راه
    اینچنین شرح کرد در قرآن
    گردد آن روز سرها پیدا
    هر که خوب است می نگردد زشت
    راه مردان و رای نیک و بداست
    همچو بحر محیط بیحداند
    منگر در جسوم ظاهرشان
    تا که از جانشان شوی زنده
    ای خنک آنکه دید ایشان را
    عشق ایشان گزید در دو سرا
    رفت مانند نوح در یم روح
    خور خود را بدید اندر خود
    از نقوش جهان جهید و رهید
    روی معشوق را که نیست پدید
    سر زد از هجر سوی بحر وصال
    خویش را دید بحر بی پایان
    در رهی کاندر او بود بختت
    زانکه آن سو چو سود خود بینی
    صحبت من ز جان و دل بگزین
    جان چگویم که سر جانانم
    منم آن دلبری که میجوئی

     

    که برای تو ساختیم افلاک
    نشدی آفریده یک سر مو
    نی جماد و نبات و نی حیوان
    از تو با خلق دادهاند نشان
    چشم دارید مقدمش را هان
    هرچه او خواهد آن کند اللّه
    هم دل سخت چون حجر بشکافت
    تا از آن آب خورد عقل و روان
    نام احمد ببرد پیدا سهل
    تا که برداشت پرده و سد را
    که رسولی و خلق را توپناه
    عالم حکم و کفر بر هم زد
    که در آدم یگان یگان بشمر
    چون ندارد صفات او پایان
    سر بود در درون شخص گزین
    نی که مقصود از عمل براست
    زان سبب در درون نهان دارد
    از دل و روح گیر و از پیکر
    اندرین باغ و بوستان اشجار
    سر دل نی بلند باشد و پست
    زین دو بگذر از ان می ارمستی
    زحمتی نیست در یم رحمت
    چونکه در دین روی همه دینی
    چون نئی زو بهیچ نوع جدا
    گرچه پر است در جهان احول
    پی جمع صفا ز جان میرو
    از ورای جهان شادی و غم
    هر دو باقی از آن نمیمانند
    کی رود بنده راه آزادی
    ضد ار ضد بدان که نیست شود
    نی که قفل است ضد مفتاحت
    گشت از وی خراب و بی بنیاد
    صحتت رفت چون رسید عنات
    نی چو درمان رسید درد نماند
    اینقدر بس بود بعقل خبیر
    نکند سود شرح غافل را
    شرح این راحق ار شوی جویان
    کی بگنجد دو ضد اندر نشر
    ضد نگنجد چو ضد ز ضد فناست
    هم نبینند اندر او گرما
    هم ز سرما همیرود گرما
    کی بقا را بود فناش قرین
    ملک باقی است مالکش اللّه
    مالک یوم دین منم یزدان
    نیک والا و بد شود رسوا
    دائماً باشدش مقام بهشت
    بی قدمشان سفر ز خود بخود است
    لیک پنهان ز جسم چون سداند
    بنگر در روان طاهرشان
    بی فنا و زوال پاینده
    خویش را ترک کرد و خویشان را
    گشت فارغ ز زیر و از بالا
    درگذشت از غدو ز امس و صبوح
    بر او بعد از آن چه نیک و چه بد
    سوی آن سو که نقش نیست رسید
    بی تن و جان و بی دودیده بدید
    یافت در وصل صد هزار نوال
    رسته از جسم و گشته مطلق جان
    میکشی آن طرف ز جان رختت
    بر همه سویهاش بگزینی
    تا شوی با خبر ز عالم دین
    هرکش آن هست داند این کانم
    بهر او سو بسو همیپوئی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha