به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
کار دنیا بود یقین بازی در نبی نام اوست لهو لعب زینتش گفت باز درپی آن همچو یک پیر کو بارایش سرخ و اسپید مالد اندر رو زینت عاریه بخود بربست گفت در سورۀ دگر زین شهوات جهان شد از تزیین که بر او عاریه است آن زینت او گر از خویش خوب و خوش بودی ماش آراستیم و خوب شده است ساحره است این عجوزۀ مکار دستمان را بمکر و دستان بست برنیائی بوی بقوت و زور ناله کن زود در خدای گریز من بر آبم بوی بحیله و مکر چرب و شیرین ز خوان او نخورم نکند سودت این اگر صد سال مدد از حق رسد مگر که رهی زور را ترک گوی و زاری کن تا ز چنگش خدات برهاند گرچه اینرو دهد ترا یاری جهد را هم از او بدان نه زخویش جهد دانی چرات داد خدا
ناسزائی اگر بوی سازی غیر طاعات و خیر سهو و کعب که ز خود نیست او لطیف و جوان خویش زیبا کند بالایش تا نماید رخش بدان نیکو تا بدان مردم افکند درشست نیک دریاب اگر توئی دین خوب پیش تو لیک نیک ببین بهر قلبش فدا مکن دینت هیچ حق زین نفرمودی وین پی امتحان نیک و بد است مکر او را نه حد بود نه شمار در جهان کم کسی ز دامش رست نرهی زو مگر که اندر گور تو مگو ممکن است از او پرهیز شود از من خراب او را و کر دست را سوی کاسه اش نبرم سر زنی او کند ترا پامال وز چنین چاه پر بلا بجهی چارۀ او بعون باری کن وز چنین خندقیت بجهاند پاس دارو گذر ز اغیاری تا نمانی پس و برانی پیش زانکه بی جهد کس ندید او را
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.