به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
قطب از جمله است چیز دگر که ندارد زقالشان گرمی قرب ایشان بنزد او بعد است وصل ایشان بنزد اوست فراق بر حق هر کس ارچه خاص بود قرب او پیش خود بود بسیار لقمۀ بازکی خورد بنجشگ بار استر کجا کشد کره چه زند پیش شیر روبه دون آخرون اند سابقون میدان سخنی گو که کس نگفته است آن تا که گردد عدو ز عشق ولی تا که هر ذرهای شود خورشید تا شود قطره زان گهر دریا تا که مرده ز گور برخیزد راح دل را خورد اگر روح است نکند سرکشی و آید پیش رنج پیشش یقین چو گنج شود تلخ خواهد نخواهد او شیرین پیش او درد به ز صد درمان اینچنین کس ز فهمها دور است فهم هر کس بکنه او نرسد ذات و وصف ورا خدا داند گفت حق اولیا لباب منند می نگنجد دوی در این وحدت گذر از خنب و آن سبو دریاب از صور درگذر اگر یاری پرده است این جهان و خلق از وی اینچنین پرده هر کسی که درد هر کرا دل بود دراند سهل رستمی کو چو مصطفی ای عم غم و شادی است پردۀ بینا آسمان و زمین حجاب کیند
تا چه سر دارد او عجب در سر نکند هم ز حالشان گرمی حالشان پیش مشگ او سعد است همه جفت اند و همچو حق او طاق لیک کی قرب خاص خاص شود پیش این قرب هست بیمقدار میردار در گلو برد بنجشگ کی بود همچو گنج یک صره چون بر او پلنگ هست زبون گر فزونی سوی فزونی ران بی نشان را نما بنقش و نشان تا شود بینوا غنی و ملی تا سیه رو شود چو ماه سفید تا شود کور از آن نظر بینا پیش آید بعشق و نگریزد زان که آن راح کشتی نوح است نوش گردد بنزد او هر نیش این چو دانست سوی رنج رود به ز حلوا بود برش زوبین تن چه بلکه فدا کند دل و جان زانکه او سر سر هر نور است روحها پیش روح اوست جسد سر شه هر گدا کجا داند گرچه بنهفته در قباب منند گذر از نقش ورو ببین وحدت چون پراند آن ظروف از یک آب تارسی بی حجاب درباری مانده دور از جمال حضرت حی گوی بی صولجان ز جمله برد هرکه بیدل بود شود بوجهل تا براند درون شادی و غم هر که آن را درد شود اعلی خیر وشر نفع و ضر حجاب ویند
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.