به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
بود با شیخ در زمانۀ شیخ در صفا و وفا بهم همدم بخشش هر دو بر همه شامل همه در باغ عشق چون اشجار زنده از آبشان نهال همه هر یکی را بقدر خود ادرار داده هر یک درخت شکل دگر یک از آن تاب داده بر خرما در عروج از بروج همچو ملک خوش بهم بوده مدت ده سال بعد از آن نقل کرد مولانا پنجم ماه در جماد آخر سال هفتاد و دو بده بعدد چشم زخمی چنین رسید بخلق لرزه افتاد در زمین آن دم مردم شهر از صغیر و کبیر دیهیان هم ز رومی و اتراک بجنازه شده همه حاضر اهل هر مذهبی بر او صادق کرده او را مسیحیان معبود عیسوی گفته اوست عیسی ما مؤمنش خوانده سرو نور رسول همه کرده ز غم گریبان چاک آن فغان و خروش کانجا بود همچنان این کشید تا چل روز بعد چل روز سوی خانه شدند روز و شب بود گفتشان همه این ذکر احوال و زندگانی او ذکر خلق لطیف بی مثلش ذکر عشق خدا و تجریدش ذکر تنزیه او از این دنیا ذکر و ورد و نماز او همه شب ذکر لطف و تواضع و کرمش ذکر تذکیر و وعظ و گرمی او ذکر اسرار و لطف انوارش ذکر تقوی و حلم و رحمت او ذکر هر نوع از کرامت او همه در هر صفت ورا خوانند همه نامش برند در سوگند تا نیارند نام او بزبان زانکه آن نام بهترین قسم است گر بگویم از این نسق شب و روز دل چون کوه که شود زین غم سوی قصه روم که از غصه
همدل و همنشین بخانۀ شیخ همه اصحاب شادمان بیغم همه از هردو عالم و عامل شیخ و نایب در آن چو باد بهار گشته خوب از وصال حال همه دائماً میرسید بی آزار میوه های لذیذتر ز شکر یک بداده انار جان افزا کرده هر یک گذر ز هفت فلک پاک و صافی مثال آب زلال زین جهان کثیف پر زعنا بود تقلان آن شه فاخر ششصد از عهد هجرت احمد سوخت جانها ز صدمت آن برق گشت نالان فلک در آن ماتم همه اندر فغان و آه و نفیر کرده ازدرد او گریبان چاک از سر مهر و عشق نز پی بر قوم هر ملتی بر او عاشق دیده او را جهود خوب چو هود موسوی گفته اوست موسی ما گفته هست او عظیم بحر نغول همه از سوز کرده بر سر خاک کس ندیده است زیر چرخ کبود هیچ ساکن نشد دمی تف و سوز همه مشغول این فسانه شدند که شد آن گنج زیر خاک دفین ذکر اقوال و در فشانی او ذکر خلق شریف بی مثلش ذکر مستی و صدق و توحیدش کلی رغبتش سوی عقبی ذکر تخصیص او بحضرت رب ذکر حال و سماع چون ارمش ذکر مهر و وفا و نرمی او ذکر آن کشف ها ز دیدارش ذکر فتوی و علم و حکمت او در ره صدق استقامت او زانکه او را شفیع خود دانند همه از نام او رهند از بند هیچ باور نگردد آن پیمان نقض آن پیششان بترزسم است دل عشاق خون شود از سوز آن به آید کزیم ببندم دم برهند و برند از آن حصه
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.