در تفسیر این آیت که انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولا
آن امانت که گفت در قرآن آن امان بدان که امر خداست وانکه مهمل گذاشت ماند جهول آدمی را چو کرد حق مختار میتواند سوی صلاح شدن بر بد و نیک چونکه قادر شد غیر انسان نبود قابل آن از زمین و سماء و از خورشید هر یکی را خدای کاری داد گر نگه دارد آن امانت را در خود او عرش و هم سمابیند دل تو هست همچو آئینه نیک و بد را در او ببینی تو نبود آن صور ز دل خالی پس تو محتاج کس چرا باشی همچنین عشق شمس دین را شیخ
|
|
حاملش شد ز جاهلی انسان هرکه پذرفت امر را والاست همچو دیوان رودبسوی سفول قادرش آفرید در همه کار میتواند قرین فسق بدن زان سبب قابل اوامر شد از جماد و نبات و از حیوان از مه و از بروج و از ناهید غیر انسان کش اختیاری داد بیند اندر خود او دیانت را عرش چه نور کبریا بیند پاک و صافی نهفته در سینه پس ز جان هر دمش گزینی تو بر مثال نقوش در قالی با تو است آن بهر کجا باشی روز و شب مینمود پیدا شیخ
|