سلطان ولد
مثنوی ولدی
بخش چهلم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در تفسیر این آیت که انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولا آن امانت که گفت در قرآن آن امان بدان که امر خداست وانکه مهمل گذاشت ماند جهول آدمی را چو کرد حق مختار میتواند سوی صلاح شدن بر بد و نیک چونکه قادر شد غیر انسان نبود قابل آن از زمین و سماء و از خورشید هر یکی را خدای کاری داد گر نگه دارد آن امانت را در خود او عرش و هم سمابیند دل تو هست همچو آئینه نیک و بد را در او ببینی تو نبود آن صور ز دل خالی پس تو محتاج کس چرا باشی همچنین عشق شمس دین را شیخ حاملش شد ز جاهلی انسان هرکه پذرفت امر را والاست همچو دیوان رودبسوی سفول قادرش آفرید در همه کار میتواند قرین فسق بدن زان سبب قابل اوامر شد از جماد و نبات و از حیوان از مه و از بروج و از ناهید غیر انسان کش اختیاری داد بیند اندر خود او دیانت را عرش چه نور کبریا بیند پاک و صافی نهفته در سینه پس ز جان هر دمش گزینی تو بر مثال نقوش در قالی با تو است آن بهر کجا باشی روز و شب مینمود پیدا شیخ سلطان ولد