به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ای کرده نهان شرم جمال تو پری را
روی تو خجل ساخته گلبرگ طری را
بی تو به چمن ریختم از دیده بسی خون
این است سبب سرخی بید طبری را
عالم همه در هم شد ازان روز که دادند
مشاطگی زلف تو باد سحری را
هرگه که خرامان شده ای برزده دامان
پا آمده در سنگ ز تو کبک دری را
از بس که ز تو شهر پر از دام بلا شد
امکان گذشتن نبود رهگذری را
حوری نه که روح القدسی کز پی روپوش
کرده ست به رخ پرده لباس بشری را
یکرنگی جامی چه شناسی چو ندیدی
بر چهره کاهیش سرشک جگری را
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.