به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جامی هروی

جامی هرویغزلیاتشمارهٔ ۱۶۲: ز شوقت زنم دم زبانم بسوزد

1890عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ز شوقت زنم دم زبانم بسوزد

صبوری کنم پیشه جانم بسوزد

نیارم ز دل آتشین آه بیرون

که ترسم همه خان و مانم بسوزد

چو بالای عشقت گشایم دکانی

جهد برق غیرت دکانم بسوزد

چنان گرم گشت از تب دوریم تن

که نزدیک شد کاستخوانم بسوزد

گر از خون دل بسترم تر نگردد

ز تاب تن ناتوانم بسوزد

چه سان جز غمت طعمه سازم که لقمه

ز تف درون در دهانم بسوزد

چو در دفتر اشعار جامی نویسم

زند شعله کلک و بنانم بسوزد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۶۱: چه سود آن تیشه کش بر سنگ دست کوهک ...2شمارهٔ ۱۶۲: ز شوقت زنم دم زبانم بسوزد 3شمارهٔ ۱۶۳: صبا چو حلقه آن زلف تابدار گشاد 4شمارهٔ ۱۶۴: یار هر دم سر بازار دگر می طلبد 5شمارهٔ ۱۶۵: به ناز می رود آن شوخ و باز می نگر ...6شمارهٔ ۱۶۶: کی بود کی که ز خوان تو صلایی برسد 7شمارهٔ ۱۶۷: هیچ شب تیر غمت بر دل شیدا نرسد 8شمارهٔ ۱۶۸: محتسب جمعیت رندان چو دید آشفته شد 9شمارهٔ ۱۶۹: به توبه شیخ مهوس مرا موسوس شد 10شمارهٔ ۱۷۰: صوفی ز خانقه به خرابات می رود 11شمارهٔ ۱۷۱: با یار کوچ کرده ز دل ناله می رود 12شمارهٔ ۱۷۲: ز آفتاب به رشکم که زیر پای تو افت ...13شمارهٔ ۱۷۳: گر چه صد جان در ره جانان زیان خوا ...14شمارهٔ ۱۷۴: گه عشق به ذات می نماید 15شمارهٔ ۱۷۵: عارف که سخن به راه گوید 16شمارهٔ ۱۷۶: به آن بالا و رخ بر هر زمین کان نا ...17شمارهٔ ۱۷۷: نه همین وقت مرا عشق مشوش دارد 18شمارهٔ ۱۷۸: نسیم باده به جان مژده حیات دهد 19شمارهٔ ۱۷۹: هر که بینم که پس زانوی غم آه کشد 20شمارهٔ ۱۸۰: دمبدم خونم ز دیده بر گریبان می چک ...21شمارهٔ ۱۸۱: به هر خانه کان نازنین می نماید 22شمارهٔ ۱۸۲: ازان با کوه غم فرهاد دست اندر کمر ...23شمارهٔ ۱۸۳: دل نه خرم، سبزه و گل در نظر خرم چ ...24شمارهٔ ۱۸۴: اگر از عشق همراهی نباشد 25شمارهٔ ۱۸۵: می شوم زنده ز سرکان نازنینم می کش ...26شمارهٔ ۱۸۶: خط مشکین کز رخ آن نازنین سر برزند 27شمارهٔ ۱۸۷: دل من راه دینداران ره میخانه می د ...28شمارهٔ ۱۸۸: بی تو جان زندگی نمی خواهد 29شمارهٔ ۱۸۹: بوی آن آشنا که می آرد 30شمارهٔ ۱۹۰: هر مست که می به دست گیرد 31شمارهٔ ۱۹۱: دور ازان لب اشک من سرخ است و چشم ...32شمارهٔ ۱۹۲: تا صبا طره شبرنگ تو را برهم زد 33شمارهٔ ۱۹۳: به بزم وصل ما و من نگنجد 34شمارهٔ ۱۹۴: ساقی ما دوش باما در سر انصاف بود 35شمارهٔ ۱۹۵: یار رفت و خیربادی هم نکرد 36شمارهٔ ۱۹۶: شد دلم دیوانه وقت آمد که تدبیرش ک ...37شمارهٔ ۱۹۷: چنین که حسن تو عرض جمال غیب کند 38شمارهٔ ۱۹۸: دمبدم دیده که خون می ریزد 39شمارهٔ ۱۹۹: ز سدره طوبی اگر آمدن سوی تو تواند 40شمارهٔ ۲۰۰: یارم به خانه ای که شب تار دررود 41شمارهٔ ۲۰۱: اندیشه جمال تو حیرانی آورد 42شمارهٔ ۲۰۲: زلف تو ماه را به سیه پوشی آورد 43شمارهٔ ۲۰۳: نه در کوه این صدا از تیشه فرهاد م ...44شمارهٔ ۲۰۴: آن که خودرو لاله اش داغ نهانم تاز ...45شمارهٔ ۲۰۵: خطت کز طرف نسرین سربرآورد 46شمارهٔ ۲۰۶: هر شب به تو مه روی به همخانگی آرد 47شمارهٔ ۲۰۷: دل با غمت آشناییم داد 48شمارهٔ ۲۰۸: یار ما عزم سفر کرد خدا یارش باد 49شمارهٔ ۲۰۹: باز ازین راه صدای جرسی می آید 50شمارهٔ ۲۱۰: نی رخ آن مه چنینم بی دل و دین می ...51شمارهٔ ۲۱۱: آمد ازملک عشق لشکر درد 52شمارهٔ ۲۱۲: سبزه از طرف چمن می خیزد 53شمارهٔ ۲۱۳: تو تنگ چشمی آن شوخ بین چو ناز کند 54شمارهٔ ۲۱۴: آن سهی سرو چو گلگشت لب جو می کرد 55شمارهٔ ۲۱۵: نام لبت چون به زبان می آید 56شمارهٔ ۲۱۶: ناله دردناک می آید 57شمارهٔ ۲۱۷: وقت گل خوش آن که جا بر طرف گلشن م ...58شمارهٔ ۲۱۸: شهید داغ تو فردا ز گل چو لاله برآ ...59شمارهٔ ۲۱۹: شب کجا رفتی که دور از روی تو خواب ...60شمارهٔ ۲۲۰: چه جور ماند که برما مه صیام نکرد 61شمارهٔ ۲۲۱: ز داغ هجر تو سوزم ز گشت باغ چه سو ...62شمارهٔ ۲۲۲: گر چه اندازد به شاخ سدره امیدم کم ...63شمارهٔ ۲۲۳: گهی که بر سر زلفت شمال می گذرد 64شمارهٔ ۲۲۴: گر چه از دل دیده رخت خود به موج خ ...65شمارهٔ ۲۲۵: سرکویت ز شور بیخودان میخانه را ما ...66شمارهٔ ۲۲۶: ساقیا عهد گل از ابر بهاران تازه ش ...67شمارهٔ ۲۲۷: پریرخا چو خیالت فسونگری گیرد 68شمارهٔ ۲۲۸: اگر نه ساغر لعلت به کام خواهد شد 69شمارهٔ ۲۲۹: صبا همدم بوی جانان رسید 70شمارهٔ ۲۳۰: ز شوقت سوختم هرکس به کویت خانه ای ...71شمارهٔ ۲۳۱: سوار من که غبار رهش به ماه رسید 72شمارهٔ ۲۳۲: زآتش تب مه رخسار تو در تاب مباد 73شمارهٔ ۲۳۳: دلم بی جمال تو نوری ندارد 74شمارهٔ ۲۳۴: کیم پیکان تو از دل برآید 75شمارهٔ ۲۳۵: به من دارد دلت جنگی که دارد 76شمارهٔ ۲۳۶: باز گل اسباب معشوقی به بستان ساز ...77شمارهٔ ۲۳۷: آن ترک کج کله چو هوای شکار کرد 78شمارهٔ ۲۳۸: گر ز هجران چشم من زینگونه خون پال ...79شمارهٔ ۲۳۹: رفتی و دل ز هجر تو با سوز و آه ما ...80شمارهٔ ۲۴۰: خبر آمدن یار دلم خرم کرد 81شمارهٔ ۲۴۱: سحر چون ابر نیسان سایه بان بر کشت ...82شمارهٔ ۲۴۲: بیا که خسته دلان را تویی معاد و م ...83شمارهٔ ۲۴۳: معنی الوجود فی صورالکون قد ظهر 84شمارهٔ ۲۴۴: شمت برقا یلوح للاسرار 85شمارهٔ ۲۴۵: گر همچو عود جا دهدم یار در کنار 86شمارهٔ ۲۴۶: اگر پرده برخیزد از روی کار 87شمارهٔ ۲۴۷: زهی نور تو از هر ذره ظاهر 88شمارهٔ ۲۴۸: تو نور مطلقی و دیگران مجالی نور 89شمارهٔ ۲۴۹: کار من آمد به جان از یار دور 90شمارهٔ ۲۵۰: مکن در کشتنم زین بیش تقصیر 91شمارهٔ ۲۵۱: نشستی دور ازین مشتاق مهجور 92شمارهٔ ۲۵۲: ز ره ملغز چو پرسم تو را به رسم لغ ...93شمارهٔ ۲۵۳: با جگر سوختگان یار نبودی هرگز 94شمارهٔ ۲۵۴: عمر بگذشت و رخت سیر ندیدم هرگز 95شمارهٔ ۲۵۵: چون بامداد بینمت ای ماه دلفروز 96شمارهٔ ۲۵۶: خالیست ازان رشک پری خانه ام امروز 97شمارهٔ ۲۵۷: از شوق تو شوریست عجب در سرم امروز 98شمارهٔ ۲۵۸: لله الحمد آن جان و جهان آمد باز 99شمارهٔ ۲۵۹: نبود عروس ملک سزای کنار و بوس 100شمارهٔ ۲۶۰: صوفی از زنگ سوی آیینه دل بتراش 101شمارهٔ ۲۶۱: برکنار طاس گردون زد هلال انگشت دو ...102شمارهٔ ۲۶۲: مه اشترسوار من که شد رخش فلک پستش 103شمارهٔ ۲۶۳: خاکیست زر که رنگ دهد پرتو خورش 104شمارهٔ ۲۶۴: کمانداری که در قتلم بود تعجیل تأخ ...105شمارهٔ ۲۶۵: نازک اندامی که هست آسیب تن پیراهن ...106شمارهٔ ۲۶۶: آن که بر خیل بتان ساخت خدا پادشهش 107شمارهٔ ۲۶۷: جان و دل پیوند کن با یار بی مانند ...108شمارهٔ ۲۶۸: دادی ز لطف خوی مرا با وصال خویش 109شمارهٔ ۲۶۹: ای دل متاع جان به لب لعل یار بخش 110شمارهٔ ۲۷۰: ای کرده ز حال من فراموش 111شمارهٔ ۲۷۱: بتی که از همه پوشیده ماند لطف تنش 112شمارهٔ ۲۷۲: برلب رسید جان که به جانان فرستمش 113شمارهٔ ۲۷۳: از یمن عشق سوره یوسف به حکم نص 114شمارهٔ ۲۷۴: هست خالی ز سبحه دست خواص 115شمارهٔ ۲۷۵: جوهر وجود عشق بود مابقی غرض 116شمارهٔ ۲۷۶: تا کی ای خواجه مهندس سخن نقطه و خ ...117شمارهٔ ۲۷۷: به کام نفس ز جام فنا نیابی حظ 118شمارهٔ ۲۷۸: آفتابی تو و اعیان وجودت مطلع 119شمارهٔ ۲۷۹: جبین نظم حسن رخت راست مطلع 120شمارهٔ ۲۸۰: مجلسی خواهم تهی از صلح و خالی از ...121شمارهٔ ۲۸۱: سحر که صوفی صبح از نشیمن ابداع 122شمارهٔ ۲۸۲: مرا دلیست ز تن غافل و ز جان فارغ 123شمارهٔ ۲۸۳: گرچه سوزد دل پروانه ز سودای چراغ 124شمارهٔ ۲۸۴: به ساعد تا نهاد آن سیمبر داغ 125شمارهٔ ۲۸۵: چند سوال ای پسر که چیست تصوف 126شمارهٔ ۲۸۶: آن تهیدست چه خوش گفت می لعل به کف 127شمارهٔ ۲۸۷: به از کدورت زهد ریاست باده صاف 128شمارهٔ ۲۸۸: زهی دهان تو کام شکرلبان شگرف 129شمارهٔ ۲۸۹: میل شکل ابرویت دارم درین فیروزه ط ...130شمارهٔ ۲۹۰: چون جمال خود هم اندر خود تماشا کر ...131شمارهٔ ۲۹۱: بیا ای آرزوی جان عاشق 132شمارهٔ ۲۹۲: هر خزان آیدم از رنگ رزان بوی فراق 133شمارهٔ ۲۹۳: ای در سماع عشق تو تسبیح خوان ملک 134شمارهٔ ۲۹۴: در نعت بقا نیست کسی با تو مشارک 135شمارهٔ ۲۹۵: مراست از تب عشق تو جان آتشناک 136شمارهٔ ۲۹۶: بیا ای ز سر تا قدم جان پاک 137شمارهٔ ۲۹۷: ای خط و لب تو را به هم نزدیک 138شمارهٔ ۲۹۸: محتسب در دست سنگ انداخت در خمخانه ...139شمارهٔ ۲۹۹: قد راقنی جمالک یا راکب الجمل 140شمارهٔ ۳۰۰: حادی عشق اگر راز تو گوید به جبل 141شمارهٔ ۳۰۱: ساقیا خیز کز محول حال 142شمارهٔ ۳۰۲: مرا تا کی جگرخون داری ای دل 143شمارهٔ ۳۰۳: دارد آن سرو گل اندام معنبر کاکل 144شمارهٔ ۳۰۴: شدم در گوشه میخانه محرم 145شمارهٔ ۳۰۵: چون ز فیض رشحات نم باران قدم 146شمارهٔ ۳۰۶: ایها الساقی ادر کأس المدام 147شمارهٔ ۳۰۷: صبح است و از خمار شبم مانده تلخکا ...148شمارهٔ ۳۰۸: بر اوج حسن روی تو ماهی بود تمام 149شمارهٔ ۳۰۹: بنشین دمی که پیش رخت زاریی کنم 150شمارهٔ ۳۱۰: من آن نیم که پی حفظ اعتقاد عوام 151شمارهٔ ۳۱۱: امر علی بالیات الخیام 152شمارهٔ ۳۱۲: که گوید سلام من مستهام 153شمارهٔ ۳۱۳: بی تو دارم ز جدا مردن بیم 154شمارهٔ ۳۱۴: به چشم تو زینسان که صیدی حقیرم 155شمارهٔ ۳۱۵: وه که از پای درافکند غم آن پسرم 156شمارهٔ ۳۱۶: به خاک درت ریخت اشک امشبم 157شمارهٔ ۳۱۷: دادیم دست چو دیدی به ره خود پستم 158شمارهٔ ۳۱۸: چون تاب نیاری که به تو دیده فروزم 159شمارهٔ ۳۱۹: ایستاده به سر از آه دمادم دودم 160شمارهٔ ۳۲۰: نیست جز رخ به کف پای تو سودن هوسم 161شمارهٔ ۳۲۱: نشان پای سگانت که بر زمین بینم 162شمارهٔ ۳۲۲: خیزید حریفان که به میخانه درآییم 163شمارهٔ ۳۲۳: شدم به باغ که کنج فراغتی جویم 164شمارهٔ ۳۲۴: ز سجده ای که نباشد در ابرویت رویم 165شمارهٔ ۳۲۵: دردا که درآمد به درت پای به سنگم 166شمارهٔ ۳۲۶: چو دست بی تو بدین چشم اشکبار برم 167شمارهٔ ۳۲۷: گناه عشق بتان گر چه ساخت نامه سیا ...168شمارهٔ ۳۲۸: چهره زرد ز خون بسته جگر ته به تهم 169شمارهٔ ۳۲۹: ای نوجوان که دل به کمند تو بسته ا ...170شمارهٔ ۳۳۰: دیده از جلوه بتان بستیم 171شمارهٔ ۳۳۱: شب که سر از حلقه سلک سگانت برزنم 172شمارهٔ ۳۳۲: عید فطر است بیا تا به می افطار کن ...173شمارهٔ ۳۳۳: نی ماه منظری که نظربازیی کنم 174شمارهٔ ۳۳۴: خوش آنکه روی توبینم در اضطراب شوم 175شمارهٔ ۳۳۵: به دل دردی عجب دارم نمی دانم که چ ...176شمارهٔ ۳۳۶: یار ما یار دگر کرد چه تدبیر کنیم 177شمارهٔ ۳۳۷: برخیز تا به عزم تماشا برون رویم 178شمارهٔ ۳۳۸: بی رخت چون به چمن راه کنم 179شمارهٔ ۳۳۹: هر چند جز فریب و فسونت نیافتم 180شمارهٔ ۳۴۰: چاره عشق تو صبر است ندانم چه کنم 181شمارهٔ ۳۴۱: ز هجران مرده ام جانا نپنداری که ج ...182شمارهٔ ۳۴۲: یار نی روی به گلشن چه کنم 183شمارهٔ ۳۴۳: مهر رخسار تو دارم که جفای تو کشم 184شمارهٔ ۳۴۴: از در صومعه آن به که قدم بازکشیم 185شمارهٔ ۳۴۵: در ره تو ز دیده پا کردم 186شمارهٔ ۳۴۶: به هیچ مسجد و محراب بی تو رو نکنم 187شمارهٔ ۳۴۷: دی تجربة المداد کردم 188شمارهٔ ۳۴۸: نه نگاری که دل و جان به غمش یارکن ...189شمارهٔ ۳۴۹: به عزم کعبه سفر گفتم اختیار کنم 190شمارهٔ ۳۵۰: تا کی آرام دل بی خبرانت بینم 191شمارهٔ ۳۵۱: نمی خواهم که با کس راز آن پیمان گ ...192شمارهٔ ۳۵۲: به بزم عشق بتان را چو نام می گویم 193شمارهٔ ۳۵۳: بیخود فتم هرجا روان آن قد رعنا بن ...194شمارهٔ ۳۵۴: چون خرامان قدت ای سرو دلارا بنگرم 195شمارهٔ ۳۵۵: تا کی از گریه پا به گل باشم 196شمارهٔ ۳۵۶: خوشا وقتی که از خود رسته باشیم 197شمارهٔ ۳۵۷: ساقی بیا که دیگر زین گفت و گو بجا ...198شمارهٔ ۳۵۸: ز جوش باده چو گرددترانه گو لب خم 199شمارهٔ ۳۵۹: زخط سبز خطان سبزه چون کند شادم 200شمارهٔ ۳۶۰: برخیز تا به جانب گلشن گذر کنیم 201شمارهٔ ۳۶۱: هر دم از کوی تو خواهم من شیدا برو ...202شمارهٔ ۳۶۲: برون خرام که تا در ره تو خاک شوم 203شمارهٔ ۳۶۳: کردی ز راندگان در خود شماره ام 204شمارهٔ ۳۶۴: خوش آنکه آینه سان رو به روی آن پس ...205شمارهٔ ۳۶۵: از نهانخانه وصل تو جدا افتادم 206شمارهٔ ۳۶۶: گر ز بار غم هجر تو به تنگ است دلم 207شمارهٔ ۳۶۷: ای روشن از فروغ رخت خانه دلم 208شمارهٔ ۳۶۸: من بسی خوبان عالم دیده ام 209شمارهٔ ۳۶۹: روز مردن کز وصال دوستان دل برکنم 210شمارهٔ ۳۷۰: گوهر نایابی و من بهر تو جان می کن ...211شمارهٔ ۳۷۱: چو نیست بخت که شب روی روشنت نگرم 212شمارهٔ ۳۷۲: عجب دردیست در جانم که درمانش نمی ...213شمارهٔ ۳۷۳: شب خیالت چو شود پردگی منظر چشم 214شمارهٔ ۳۷۴: ندارم صبر کز روی تو چشم خون فشان ...215شمارهٔ ۳۷۵: مرا کی باشد آن یارا که چشم از یار ...216شمارهٔ ۳۷۶: چو ماه من سفری شد وطن نمی خواهم 217شمارهٔ ۳۷۷: شب نیست که از شوق رخت زار نمیرم 218شمارهٔ ۳۷۸: آن عید جان کجاست که قربان او شویم 219شمارهٔ ۳۷۹: عقل می گفت که چند است صفات تو و چ ...220شمارهٔ ۳۸۰: نیست جز رشته جان آن لب باریک و ده ...221شمارهٔ ۳۸۱: جان شیرین است گفتم آن دولب گفت آن ...222شمارهٔ ۳۸۲: رفتی و دیده ام به وداع تو خون فشا ...223شمارهٔ ۳۸۳: ای رخ تو جنت اهل یقین 224شمارهٔ ۳۸۴: خوانی کشیده عشق سزاوار آفرین 225شمارهٔ ۳۸۵: ساقی برآمد ابر بهاران 226شمارهٔ ۳۸۶: ای در غمت انگشت نما سبحه شماران 227شمارهٔ ۳۸۷: عنایتی نکند یار نازنین با من 228شمارهٔ ۳۸۸: بیا جانا که تنگ آمد ز هجرانت جهان ...229شمارهٔ ۳۸۹: دارند جمع ما را خوبان مو پریشان 230شمارهٔ ۳۹۰: ای از تو به خون دل رنگین چو گلم د ...231شمارهٔ ۳۹۱: گر یار ما را پروای یاران 232شمارهٔ ۳۹۲: درین راهم گشادی نیست چندان 233شمارهٔ ۳۹۳: امشب افتاده ست شوری در میان عاشقا ...234شمارهٔ ۳۹۴: گنج خوشی است کنج خرابات عاشقان 235شمارهٔ ۳۹۵: زآب چشم کوهکن کان لاله گون آمد بر ...236شمارهٔ ۳۹۶: مگو چو لب بگشایی که خنده برشکر اس ...237شمارهٔ ۳۹۷: چون نهم سر در رهت یعنی که خاک پاس ...238شمارهٔ ۳۹۸: آن نازنین جوان را میل شکار جان بی ...239شمارهٔ ۳۹۹: بیا ای همچو گل رنگین تو را دامن ب ...240شمارهٔ ۴۰۰: بیا بر آستان خود ببین روی نیاز من 241شمارهٔ ۴۰۱: نیست جز اقرار عشق حاصل گفتار من 242شمارهٔ ۴۰۲: چین در جبین فکنده گذشتی به سوی من 243شمارهٔ ۴۰۳: بیا ای ساقی گلرخ می گلرنگ گردان ک ...244شمارهٔ ۴۰۴: تا کی از جان خود جدا بودن 245شمارهٔ ۴۰۵: ای ز لعل لب تو خون دل من 246شمارهٔ ۴۰۶: زنی بر دل ز مژگان زخم و داری ابرو ...247شمارهٔ ۴۰۷: مه ترکی زبان من نداند فارسی چندان 248شمارهٔ ۴۰۸: خواجه درمانده فرج است و گرفتار گل ...249شمارهٔ ۴۰۹: قسم به نون و قلم یعنی آن قد و ابر ...250شمارهٔ ۴۱۰: ساقیا خیز که چون داس زر آمد مه نو 251شمارهٔ ۴۱۱: آن تندخو که آمد خون ریختن فن او 252شمارهٔ ۴۱۲: تا نموده ست سر از طرف کله کاکل تو 253شمارهٔ ۴۱۳: خورشید و ماه را چه برابر کنم به ت ...254شمارهٔ ۴۱۴: فصل بهار شد بگشا چشم انتباه 255شمارهٔ ۴۱۵: ای ز سنبل خط تو برگل نقاب انداخته 256شمارهٔ ۴۱۶: شاهد گل باز زنگاری نقاب انداخته 257شمارهٔ ۴۱۷: بر طرف ماه زلف تو آمد شب سیاه 258شمارهٔ ۴۱۸: من که از سوز دل غمزده گشتم همه آه 259شمارهٔ ۴۱۹: ابروی تو هرکه دید ای ماه 260شمارهٔ ۴۲۰: با اشک خونین دور از تو ای ماه 261شمارهٔ ۴۲۱: واعظ خر است و انجمن وعظ خرگله 262شمارهٔ ۴۲۲: هست انجمن ما چمنی پر گل و لاله 263شمارهٔ ۴۲۳: ببین پیاله هزاران به روی دشت ز لا ...264شمارهٔ ۴۲۴: ز چشمم ریخت چندان آب کامد خون ز د ...265شمارهٔ ۴۲۵: بی لعل تو دل درون سینه 266شمارهٔ ۴۲۶: غزال من که لبش رو به سبزی آورده 267شمارهٔ ۴۲۷: وقت گل ترک می و جام که چه 268شمارهٔ ۴۲۸: گل را فراز شاخ بین در جلوه ناز آم ...269شمارهٔ ۴۲۹: چو حلقه دور افق بر من است تنگ شده 270شمارهٔ ۴۳۰: تا به چشم تو سرمه ره کرده 271شمارهٔ ۴۳۱: رخت را مه نخوانند اهل توجیه 272شمارهٔ ۴۳۲: ای به خوبی رخ تو از مه به 273شمارهٔ ۴۳۳: بتی که بود چو جانم به سینه جا کرد ...274شمارهٔ ۴۳۴: ای نامه ز خود به خود نوشته 275شمارهٔ ۴۳۵: سرو من بر رخ گل جعد سمن سای منه 276شمارهٔ ۴۳۶: ای مرا از آتش سودای تو جان سوخته 277شمارهٔ ۴۳۷: خوش آنکه بود ز تو خانه ام پریخانه 278شمارهٔ ۴۳۸: ای شکل قدت پیکری از سیم سارا ریخت ...279شمارهٔ ۴۳۹: ماییم ز مشرب مغانه 280شمارهٔ ۴۴۰: ای چو جان در دل من جا کرده 281شمارهٔ ۴۴۱: ای به بالا بلای جان همه 282شمارهٔ ۴۴۲: منم عاشق و بیدل و مبتلا 283شمارهٔ ۴۴۳: تا چو قدح با دل پر خون نیی 284شمارهٔ ۴۴۴: چون هوای باغ با این شکل موزون کرد ...285شمارهٔ ۴۴۵: چه سود ازآنکه کم از کبک خوشخرام ن ...286شمارهٔ ۴۴۶: خوی خود را کرده ای چون روی و نیکو ...287شمارهٔ ۴۴۷: انت شمس البقا و غیرک فی 288شمارهٔ ۴۴۸: بیا بیا که صدای درای و بانگ حدی 289شمارهٔ ۴۴۹: فداک امی یا غایة المنی و ابی 290شمارهٔ ۴۵۰: ماییم شسته زآب می دست از همه آلود ...291شمارهٔ ۴۵۱: تویی آن آفتاب عالم آرای 292شمارهٔ ۴۵۲: آمدی و آتشم به خانه زدی 293شمارهٔ ۴۵۳: بر اوج حسن چون خورشید فردی 294شمارهٔ ۴۵۴: چند باشم چشم بر در، گوش بر آواز پ ...295شمارهٔ ۴۵۵: خرم آن کس که برد پی به ره هیچ کسی 296شمارهٔ ۴۵۶: همی دهد خبر از گل نسیم صبحدمی 297شمارهٔ ۴۵۷: بتابی بر همه چون ماه و از من روی ...298شمارهٔ ۴۵۸: جهانی تازه شد از فیض تو ای ابر نو ...299شمارهٔ ۴۵۹: به هر که هست چو شیر و شکر درآمیزی 300شمارهٔ ۴۶۰: عشق تو منسوخ ساخت دفتر علامگی 301شمارهٔ ۴۶۱: بیا ای عشق پر غوغا که در هر جا فر ...302شمارهٔ ۴۶۲: گرفت خاطرت از عاشقان شیدایی 303شمارهٔ ۴۶۳: شب که رفتی ز برم مونس جان که شدی 304شمارهٔ ۴۶۴: بهر خدنگ آه از بیداد دلستانی 305شمارهٔ ۴۶۵: ای خواجه چه جویی ز شب قدر نشانی 306شمارهٔ ۴۶۶: برگل از سبزه خط غالیه بویی داری 307شمارهٔ ۴۶۷: در وقت گل ای بلبل فریاد بسی داری 308شمارهٔ ۴۶۸: روشن شبی که شمع شبستان من شوی 309شمارهٔ ۴۶۹: از هیچ نشان داده دهانی که تو داری 310شمارهٔ ۴۷۰: چون رخت بینم سر خویش از حیا پیش ا ...311شمارهٔ ۴۷۱: پریرم دیدی و نادیده کردی 312شمارهٔ ۴۷۲: گویی که منم یار تو ای جان و نباشی 313شمارهٔ ۴۷۳: دی آن چه شکل بود که از ره برآمدی 314شمارهٔ ۴۷۴: سبزخطا و گلرخا تازه بهار کیستی 315شمارهٔ ۴۷۵: زما همی گذری و به ما نمی نگری 316شمارهٔ ۴۷۶: دل مرا ز هزار آرزو بگردانی 317شمارهٔ ۴۷۷: ای کاش من برآن سر کو خاک بودمی 318شمارهٔ ۴۷۸: دیدمی دیدار آن دلدار دعنا کاشکی 319شمارهٔ ۴۷۹: ماییم و خاکساری و عجز وفتادگی 320شمارهٔ ۴۸۰: هیچ ازین مبتلا نمی پرسی 321شمارهٔ ۴۸۱: سوی بیمار خود ای جان جهان دیر آیی 322شمارهٔ ۴۸۲: مشک تر بر برگ گل سودی بلای جان شد ...323شمارهٔ ۴۸۳: چو گرد ماه خط مشکبو بگردانی 324شمارهٔ ۴۸۴: در کمندت به گرفتاری من نیست کسی 325شمارهٔ ۴۸۵: بپوش خط بناگوش نازنین کسی 326شمارهٔ ۴۸۶: بیمار تو شدم به عیادت نیامدی 327شمارهٔ ۴۸۷: نه بشر خوانمت ای دوست نه حور و نه ...328شمارهٔ ۴۸۸: ای ز غمهای تو با مردن برابر زندگی 329شمارهٔ ۴۸۹: ای که به شیرین سخنی نرخ شکر می شک ...330شمارهٔ ۴۹۰: ای سپهر از هجر یارم سوختی 331شمارهٔ ۴۹۱: دو ساعد تو که آیین هر دو هست یکی 332شمارهٔ ۴۹۲: ای از دو جام لعلت ما را تمام نیمی 333شمارهٔ ۴۹۳: دی جعد عنبر افشان برماه بسته بودی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ