به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جامی هروی

جامی هرویغزلیاتشمارهٔ ۲۲۶: ساقیا عهد گل از ابر بهاران تازه شد

1880عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ساقیا عهد گل از ابر بهاران تازه شد

باغ و راغ از سبزه و سبزه ز باران تازه شد

لاله آمد در چمن چون ساغر و نرگس به باغ

سوی ساغر آرزوی میگساران تازه شد

می پرستان ز آتش گل بزم می افروختند

داغهای حسرت پرهیزگاران تازه شد

عندلیبان در هوای گل نوا برداشتند

عشقبازان را هوای گلعذاران تازه شد

سبزه سر برزد ز خاک و مهر خط گلرخان

همچو سبزه در درون خاکساران تازه شد

لاله شمع افروخت نرگس جام می برکف نهاد

در صبوحی رغبت شب زنده داران تازه شد

جامی از نو یک گل آورد از بهار طبع خویش

ذوق گفت و گوی آن گل بر هزاران تازه شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۲۵: سرکویت ز شور بیخودان میخانه را ما ...2شمارهٔ ۲۲۶: ساقیا عهد گل از ابر بهاران تازه ش ...3شمارهٔ ۲۲۷: پریرخا چو خیالت فسونگری گیرد 4شمارهٔ ۲۲۸: اگر نه ساغر لعلت به کام خواهد شد 5شمارهٔ ۲۲۹: صبا همدم بوی جانان رسید 6شمارهٔ ۲۳۰: ز شوقت سوختم هرکس به کویت خانه ای ...7شمارهٔ ۲۳۱: سوار من که غبار رهش به ماه رسید 8شمارهٔ ۲۳۲: زآتش تب مه رخسار تو در تاب مباد 9شمارهٔ ۲۳۳: دلم بی جمال تو نوری ندارد 10شمارهٔ ۲۳۴: کیم پیکان تو از دل برآید 11شمارهٔ ۲۳۵: به من دارد دلت جنگی که دارد 12شمارهٔ ۲۳۶: باز گل اسباب معشوقی به بستان ساز ...13شمارهٔ ۲۳۷: آن ترک کج کله چو هوای شکار کرد 14شمارهٔ ۲۳۸: گر ز هجران چشم من زینگونه خون پال ...15شمارهٔ ۲۳۹: رفتی و دل ز هجر تو با سوز و آه ما ...16شمارهٔ ۲۴۰: خبر آمدن یار دلم خرم کرد 17شمارهٔ ۲۴۱: سحر چون ابر نیسان سایه بان بر کشت ...18شمارهٔ ۲۴۲: بیا که خسته دلان را تویی معاد و م ...19شمارهٔ ۲۴۳: معنی الوجود فی صورالکون قد ظهر 20شمارهٔ ۲۴۴: شمت برقا یلوح للاسرار 21شمارهٔ ۲۴۵: گر همچو عود جا دهدم یار در کنار 22شمارهٔ ۲۴۶: اگر پرده برخیزد از روی کار 23شمارهٔ ۲۴۷: زهی نور تو از هر ذره ظاهر 24شمارهٔ ۲۴۸: تو نور مطلقی و دیگران مجالی نور 25شمارهٔ ۲۴۹: کار من آمد به جان از یار دور 26شمارهٔ ۲۵۰: مکن در کشتنم زین بیش تقصیر 27شمارهٔ ۲۵۱: نشستی دور ازین مشتاق مهجور 28شمارهٔ ۲۵۲: ز ره ملغز چو پرسم تو را به رسم لغ ...29شمارهٔ ۲۵۳: با جگر سوختگان یار نبودی هرگز 30شمارهٔ ۲۵۴: عمر بگذشت و رخت سیر ندیدم هرگز 31شمارهٔ ۲۵۵: چون بامداد بینمت ای ماه دلفروز 32شمارهٔ ۲۵۶: خالیست ازان رشک پری خانه ام امروز 33شمارهٔ ۲۵۷: از شوق تو شوریست عجب در سرم امروز 34شمارهٔ ۲۵۸: لله الحمد آن جان و جهان آمد باز 35شمارهٔ ۲۵۹: نبود عروس ملک سزای کنار و بوس 36شمارهٔ ۲۶۰: صوفی از زنگ سوی آیینه دل بتراش 37شمارهٔ ۲۶۱: برکنار طاس گردون زد هلال انگشت دو ...38شمارهٔ ۲۶۲: مه اشترسوار من که شد رخش فلک پستش 39شمارهٔ ۲۶۳: خاکیست زر که رنگ دهد پرتو خورش 40شمارهٔ ۲۶۴: کمانداری که در قتلم بود تعجیل تأخ ...41شمارهٔ ۲۶۵: نازک اندامی که هست آسیب تن پیراهن ...42شمارهٔ ۲۶۶: آن که بر خیل بتان ساخت خدا پادشهش 43شمارهٔ ۲۶۷: جان و دل پیوند کن با یار بی مانند ...44شمارهٔ ۲۶۸: دادی ز لطف خوی مرا با وصال خویش 45شمارهٔ ۲۶۹: ای دل متاع جان به لب لعل یار بخش 46شمارهٔ ۲۷۰: ای کرده ز حال من فراموش 47شمارهٔ ۲۷۱: بتی که از همه پوشیده ماند لطف تنش 48شمارهٔ ۲۷۲: برلب رسید جان که به جانان فرستمش 49شمارهٔ ۲۷۳: از یمن عشق سوره یوسف به حکم نص 50شمارهٔ ۲۷۴: هست خالی ز سبحه دست خواص 51شمارهٔ ۲۷۵: جوهر وجود عشق بود مابقی غرض 52شمارهٔ ۲۷۶: تا کی ای خواجه مهندس سخن نقطه و خ ...53شمارهٔ ۲۷۷: به کام نفس ز جام فنا نیابی حظ 54شمارهٔ ۲۷۸: آفتابی تو و اعیان وجودت مطلع 55شمارهٔ ۲۷۹: جبین نظم حسن رخت راست مطلع 56شمارهٔ ۲۸۰: مجلسی خواهم تهی از صلح و خالی از ...57شمارهٔ ۲۸۱: سحر که صوفی صبح از نشیمن ابداع 58شمارهٔ ۲۸۲: مرا دلیست ز تن غافل و ز جان فارغ 59شمارهٔ ۲۸۳: گرچه سوزد دل پروانه ز سودای چراغ 60شمارهٔ ۲۸۴: به ساعد تا نهاد آن سیمبر داغ 61شمارهٔ ۲۸۵: چند سوال ای پسر که چیست تصوف 62شمارهٔ ۲۸۶: آن تهیدست چه خوش گفت می لعل به کف 63شمارهٔ ۲۸۷: به از کدورت زهد ریاست باده صاف 64شمارهٔ ۲۸۸: زهی دهان تو کام شکرلبان شگرف 65شمارهٔ ۲۸۹: میل شکل ابرویت دارم درین فیروزه ط ...66شمارهٔ ۲۹۰: چون جمال خود هم اندر خود تماشا کر ...67شمارهٔ ۲۹۱: بیا ای آرزوی جان عاشق 68شمارهٔ ۲۹۲: هر خزان آیدم از رنگ رزان بوی فراق 69شمارهٔ ۲۹۳: ای در سماع عشق تو تسبیح خوان ملک 70شمارهٔ ۲۹۴: در نعت بقا نیست کسی با تو مشارک 71شمارهٔ ۲۹۵: مراست از تب عشق تو جان آتشناک 72شمارهٔ ۲۹۶: بیا ای ز سر تا قدم جان پاک 73شمارهٔ ۲۹۷: ای خط و لب تو را به هم نزدیک 74شمارهٔ ۲۹۸: محتسب در دست سنگ انداخت در خمخانه ...75شمارهٔ ۲۹۹: قد راقنی جمالک یا راکب الجمل 76شمارهٔ ۳۰۰: حادی عشق اگر راز تو گوید به جبل 77شمارهٔ ۳۰۱: ساقیا خیز کز محول حال 78شمارهٔ ۳۰۲: مرا تا کی جگرخون داری ای دل 79شمارهٔ ۳۰۳: دارد آن سرو گل اندام معنبر کاکل 80شمارهٔ ۳۰۴: شدم در گوشه میخانه محرم 81شمارهٔ ۳۰۵: چون ز فیض رشحات نم باران قدم 82شمارهٔ ۳۰۶: ایها الساقی ادر کأس المدام 83شمارهٔ ۳۰۷: صبح است و از خمار شبم مانده تلخکا ...84شمارهٔ ۳۰۸: بر اوج حسن روی تو ماهی بود تمام 85شمارهٔ ۳۰۹: بنشین دمی که پیش رخت زاریی کنم 86شمارهٔ ۳۱۰: من آن نیم که پی حفظ اعتقاد عوام 87شمارهٔ ۳۱۱: امر علی بالیات الخیام 88شمارهٔ ۳۱۲: که گوید سلام من مستهام 89شمارهٔ ۳۱۳: بی تو دارم ز جدا مردن بیم 90شمارهٔ ۳۱۴: به چشم تو زینسان که صیدی حقیرم 91شمارهٔ ۳۱۵: وه که از پای درافکند غم آن پسرم 92شمارهٔ ۳۱۶: به خاک درت ریخت اشک امشبم 93شمارهٔ ۳۱۷: دادیم دست چو دیدی به ره خود پستم 94شمارهٔ ۳۱۸: چون تاب نیاری که به تو دیده فروزم 95شمارهٔ ۳۱۹: ایستاده به سر از آه دمادم دودم 96شمارهٔ ۳۲۰: نیست جز رخ به کف پای تو سودن هوسم 97شمارهٔ ۳۲۱: نشان پای سگانت که بر زمین بینم 98شمارهٔ ۳۲۲: خیزید حریفان که به میخانه درآییم 99شمارهٔ ۳۲۳: شدم به باغ که کنج فراغتی جویم 100شمارهٔ ۳۲۴: ز سجده ای که نباشد در ابرویت رویم 101شمارهٔ ۳۲۵: دردا که درآمد به درت پای به سنگم 102شمارهٔ ۳۲۶: چو دست بی تو بدین چشم اشکبار برم 103شمارهٔ ۳۲۷: گناه عشق بتان گر چه ساخت نامه سیا ...104شمارهٔ ۳۲۸: چهره زرد ز خون بسته جگر ته به تهم 105شمارهٔ ۳۲۹: ای نوجوان که دل به کمند تو بسته ا ...106شمارهٔ ۳۳۰: دیده از جلوه بتان بستیم 107شمارهٔ ۳۳۱: شب که سر از حلقه سلک سگانت برزنم 108شمارهٔ ۳۳۲: عید فطر است بیا تا به می افطار کن ...109شمارهٔ ۳۳۳: نی ماه منظری که نظربازیی کنم 110شمارهٔ ۳۳۴: خوش آنکه روی توبینم در اضطراب شوم 111شمارهٔ ۳۳۵: به دل دردی عجب دارم نمی دانم که چ ...112شمارهٔ ۳۳۶: یار ما یار دگر کرد چه تدبیر کنیم 113شمارهٔ ۳۳۷: برخیز تا به عزم تماشا برون رویم 114شمارهٔ ۳۳۸: بی رخت چون به چمن راه کنم 115شمارهٔ ۳۳۹: هر چند جز فریب و فسونت نیافتم 116شمارهٔ ۳۴۰: چاره عشق تو صبر است ندانم چه کنم 117شمارهٔ ۳۴۱: ز هجران مرده ام جانا نپنداری که ج ...118شمارهٔ ۳۴۲: یار نی روی به گلشن چه کنم 119شمارهٔ ۳۴۳: مهر رخسار تو دارم که جفای تو کشم 120شمارهٔ ۳۴۴: از در صومعه آن به که قدم بازکشیم 121شمارهٔ ۳۴۵: در ره تو ز دیده پا کردم 122شمارهٔ ۳۴۶: به هیچ مسجد و محراب بی تو رو نکنم 123شمارهٔ ۳۴۷: دی تجربة المداد کردم 124شمارهٔ ۳۴۸: نه نگاری که دل و جان به غمش یارکن ...125شمارهٔ ۳۴۹: به عزم کعبه سفر گفتم اختیار کنم 126شمارهٔ ۳۵۰: تا کی آرام دل بی خبرانت بینم 127شمارهٔ ۳۵۱: نمی خواهم که با کس راز آن پیمان گ ...128شمارهٔ ۳۵۲: به بزم عشق بتان را چو نام می گویم 129شمارهٔ ۳۵۳: بیخود فتم هرجا روان آن قد رعنا بن ...130شمارهٔ ۳۵۴: چون خرامان قدت ای سرو دلارا بنگرم 131شمارهٔ ۳۵۵: تا کی از گریه پا به گل باشم 132شمارهٔ ۳۵۶: خوشا وقتی که از خود رسته باشیم 133شمارهٔ ۳۵۷: ساقی بیا که دیگر زین گفت و گو بجا ...134شمارهٔ ۳۵۸: ز جوش باده چو گرددترانه گو لب خم 135شمارهٔ ۳۵۹: زخط سبز خطان سبزه چون کند شادم 136شمارهٔ ۳۶۰: برخیز تا به جانب گلشن گذر کنیم 137شمارهٔ ۳۶۱: هر دم از کوی تو خواهم من شیدا برو ...138شمارهٔ ۳۶۲: برون خرام که تا در ره تو خاک شوم 139شمارهٔ ۳۶۳: کردی ز راندگان در خود شماره ام 140شمارهٔ ۳۶۴: خوش آنکه آینه سان رو به روی آن پس ...141شمارهٔ ۳۶۵: از نهانخانه وصل تو جدا افتادم 142شمارهٔ ۳۶۶: گر ز بار غم هجر تو به تنگ است دلم 143شمارهٔ ۳۶۷: ای روشن از فروغ رخت خانه دلم 144شمارهٔ ۳۶۸: من بسی خوبان عالم دیده ام 145شمارهٔ ۳۶۹: روز مردن کز وصال دوستان دل برکنم 146شمارهٔ ۳۷۰: گوهر نایابی و من بهر تو جان می کن ...147شمارهٔ ۳۷۱: چو نیست بخت که شب روی روشنت نگرم 148شمارهٔ ۳۷۲: عجب دردیست در جانم که درمانش نمی ...149شمارهٔ ۳۷۳: شب خیالت چو شود پردگی منظر چشم 150شمارهٔ ۳۷۴: ندارم صبر کز روی تو چشم خون فشان ...151شمارهٔ ۳۷۵: مرا کی باشد آن یارا که چشم از یار ...152شمارهٔ ۳۷۶: چو ماه من سفری شد وطن نمی خواهم 153شمارهٔ ۳۷۷: شب نیست که از شوق رخت زار نمیرم 154شمارهٔ ۳۷۸: آن عید جان کجاست که قربان او شویم 155شمارهٔ ۳۷۹: عقل می گفت که چند است صفات تو و چ ...156شمارهٔ ۳۸۰: نیست جز رشته جان آن لب باریک و ده ...157شمارهٔ ۳۸۱: جان شیرین است گفتم آن دولب گفت آن ...158شمارهٔ ۳۸۲: رفتی و دیده ام به وداع تو خون فشا ...159شمارهٔ ۳۸۳: ای رخ تو جنت اهل یقین 160شمارهٔ ۳۸۴: خوانی کشیده عشق سزاوار آفرین 161شمارهٔ ۳۸۵: ساقی برآمد ابر بهاران 162شمارهٔ ۳۸۶: ای در غمت انگشت نما سبحه شماران 163شمارهٔ ۳۸۷: عنایتی نکند یار نازنین با من 164شمارهٔ ۳۸۸: بیا جانا که تنگ آمد ز هجرانت جهان ...165شمارهٔ ۳۸۹: دارند جمع ما را خوبان مو پریشان 166شمارهٔ ۳۹۰: ای از تو به خون دل رنگین چو گلم د ...167شمارهٔ ۳۹۱: گر یار ما را پروای یاران 168شمارهٔ ۳۹۲: درین راهم گشادی نیست چندان 169شمارهٔ ۳۹۳: امشب افتاده ست شوری در میان عاشقا ...170شمارهٔ ۳۹۴: گنج خوشی است کنج خرابات عاشقان 171شمارهٔ ۳۹۵: زآب چشم کوهکن کان لاله گون آمد بر ...172شمارهٔ ۳۹۶: مگو چو لب بگشایی که خنده برشکر اس ...173شمارهٔ ۳۹۷: چون نهم سر در رهت یعنی که خاک پاس ...174شمارهٔ ۳۹۸: آن نازنین جوان را میل شکار جان بی ...175شمارهٔ ۳۹۹: بیا ای همچو گل رنگین تو را دامن ب ...176شمارهٔ ۴۰۰: بیا بر آستان خود ببین روی نیاز من 177شمارهٔ ۴۰۱: نیست جز اقرار عشق حاصل گفتار من 178شمارهٔ ۴۰۲: چین در جبین فکنده گذشتی به سوی من 179شمارهٔ ۴۰۳: بیا ای ساقی گلرخ می گلرنگ گردان ک ...180شمارهٔ ۴۰۴: تا کی از جان خود جدا بودن 181شمارهٔ ۴۰۵: ای ز لعل لب تو خون دل من 182شمارهٔ ۴۰۶: زنی بر دل ز مژگان زخم و داری ابرو ...183شمارهٔ ۴۰۷: مه ترکی زبان من نداند فارسی چندان 184شمارهٔ ۴۰۸: خواجه درمانده فرج است و گرفتار گل ...185شمارهٔ ۴۰۹: قسم به نون و قلم یعنی آن قد و ابر ...186شمارهٔ ۴۱۰: ساقیا خیز که چون داس زر آمد مه نو 187شمارهٔ ۴۱۱: آن تندخو که آمد خون ریختن فن او 188شمارهٔ ۴۱۲: تا نموده ست سر از طرف کله کاکل تو 189شمارهٔ ۴۱۳: خورشید و ماه را چه برابر کنم به ت ...190شمارهٔ ۴۱۴: فصل بهار شد بگشا چشم انتباه 191شمارهٔ ۴۱۵: ای ز سنبل خط تو برگل نقاب انداخته 192شمارهٔ ۴۱۶: شاهد گل باز زنگاری نقاب انداخته 193شمارهٔ ۴۱۷: بر طرف ماه زلف تو آمد شب سیاه 194شمارهٔ ۴۱۸: من که از سوز دل غمزده گشتم همه آه 195شمارهٔ ۴۱۹: ابروی تو هرکه دید ای ماه 196شمارهٔ ۴۲۰: با اشک خونین دور از تو ای ماه 197شمارهٔ ۴۲۱: واعظ خر است و انجمن وعظ خرگله 198شمارهٔ ۴۲۲: هست انجمن ما چمنی پر گل و لاله 199شمارهٔ ۴۲۳: ببین پیاله هزاران به روی دشت ز لا ...200شمارهٔ ۴۲۴: ز چشمم ریخت چندان آب کامد خون ز د ...201شمارهٔ ۴۲۵: بی لعل تو دل درون سینه 202شمارهٔ ۴۲۶: غزال من که لبش رو به سبزی آورده 203شمارهٔ ۴۲۷: وقت گل ترک می و جام که چه 204شمارهٔ ۴۲۸: گل را فراز شاخ بین در جلوه ناز آم ...205شمارهٔ ۴۲۹: چو حلقه دور افق بر من است تنگ شده 206شمارهٔ ۴۳۰: تا به چشم تو سرمه ره کرده 207شمارهٔ ۴۳۱: رخت را مه نخوانند اهل توجیه 208شمارهٔ ۴۳۲: ای به خوبی رخ تو از مه به 209شمارهٔ ۴۳۳: بتی که بود چو جانم به سینه جا کرد ...210شمارهٔ ۴۳۴: ای نامه ز خود به خود نوشته 211شمارهٔ ۴۳۵: سرو من بر رخ گل جعد سمن سای منه 212شمارهٔ ۴۳۶: ای مرا از آتش سودای تو جان سوخته 213شمارهٔ ۴۳۷: خوش آنکه بود ز تو خانه ام پریخانه 214شمارهٔ ۴۳۸: ای شکل قدت پیکری از سیم سارا ریخت ...215شمارهٔ ۴۳۹: ماییم ز مشرب مغانه 216شمارهٔ ۴۴۰: ای چو جان در دل من جا کرده 217شمارهٔ ۴۴۱: ای به بالا بلای جان همه 218شمارهٔ ۴۴۲: منم عاشق و بیدل و مبتلا 219شمارهٔ ۴۴۳: تا چو قدح با دل پر خون نیی 220شمارهٔ ۴۴۴: چون هوای باغ با این شکل موزون کرد ...221شمارهٔ ۴۴۵: چه سود ازآنکه کم از کبک خوشخرام ن ...222شمارهٔ ۴۴۶: خوی خود را کرده ای چون روی و نیکو ...223شمارهٔ ۴۴۷: انت شمس البقا و غیرک فی 224شمارهٔ ۴۴۸: بیا بیا که صدای درای و بانگ حدی 225شمارهٔ ۴۴۹: فداک امی یا غایة المنی و ابی 226شمارهٔ ۴۵۰: ماییم شسته زآب می دست از همه آلود ...227شمارهٔ ۴۵۱: تویی آن آفتاب عالم آرای 228شمارهٔ ۴۵۲: آمدی و آتشم به خانه زدی 229شمارهٔ ۴۵۳: بر اوج حسن چون خورشید فردی 230شمارهٔ ۴۵۴: چند باشم چشم بر در، گوش بر آواز پ ...231شمارهٔ ۴۵۵: خرم آن کس که برد پی به ره هیچ کسی 232شمارهٔ ۴۵۶: همی دهد خبر از گل نسیم صبحدمی 233شمارهٔ ۴۵۷: بتابی بر همه چون ماه و از من روی ...234شمارهٔ ۴۵۸: جهانی تازه شد از فیض تو ای ابر نو ...235شمارهٔ ۴۵۹: به هر که هست چو شیر و شکر درآمیزی 236شمارهٔ ۴۶۰: عشق تو منسوخ ساخت دفتر علامگی 237شمارهٔ ۴۶۱: بیا ای عشق پر غوغا که در هر جا فر ...238شمارهٔ ۴۶۲: گرفت خاطرت از عاشقان شیدایی 239شمارهٔ ۴۶۳: شب که رفتی ز برم مونس جان که شدی 240شمارهٔ ۴۶۴: بهر خدنگ آه از بیداد دلستانی 241شمارهٔ ۴۶۵: ای خواجه چه جویی ز شب قدر نشانی 242شمارهٔ ۴۶۶: برگل از سبزه خط غالیه بویی داری 243شمارهٔ ۴۶۷: در وقت گل ای بلبل فریاد بسی داری 244شمارهٔ ۴۶۸: روشن شبی که شمع شبستان من شوی 245شمارهٔ ۴۶۹: از هیچ نشان داده دهانی که تو داری 246شمارهٔ ۴۷۰: چون رخت بینم سر خویش از حیا پیش ا ...247شمارهٔ ۴۷۱: پریرم دیدی و نادیده کردی 248شمارهٔ ۴۷۲: گویی که منم یار تو ای جان و نباشی 249شمارهٔ ۴۷۳: دی آن چه شکل بود که از ره برآمدی 250شمارهٔ ۴۷۴: سبزخطا و گلرخا تازه بهار کیستی 251شمارهٔ ۴۷۵: زما همی گذری و به ما نمی نگری 252شمارهٔ ۴۷۶: دل مرا ز هزار آرزو بگردانی 253شمارهٔ ۴۷۷: ای کاش من برآن سر کو خاک بودمی 254شمارهٔ ۴۷۸: دیدمی دیدار آن دلدار دعنا کاشکی 255شمارهٔ ۴۷۹: ماییم و خاکساری و عجز وفتادگی 256شمارهٔ ۴۸۰: هیچ ازین مبتلا نمی پرسی 257شمارهٔ ۴۸۱: سوی بیمار خود ای جان جهان دیر آیی 258شمارهٔ ۴۸۲: مشک تر بر برگ گل سودی بلای جان شد ...259شمارهٔ ۴۸۳: چو گرد ماه خط مشکبو بگردانی 260شمارهٔ ۴۸۴: در کمندت به گرفتاری من نیست کسی 261شمارهٔ ۴۸۵: بپوش خط بناگوش نازنین کسی 262شمارهٔ ۴۸۶: بیمار تو شدم به عیادت نیامدی 263شمارهٔ ۴۸۷: نه بشر خوانمت ای دوست نه حور و نه ...264شمارهٔ ۴۸۸: ای ز غمهای تو با مردن برابر زندگی 265شمارهٔ ۴۸۹: ای که به شیرین سخنی نرخ شکر می شک ...266شمارهٔ ۴۹۰: ای سپهر از هجر یارم سوختی 267شمارهٔ ۴۹۱: دو ساعد تو که آیین هر دو هست یکی 268شمارهٔ ۴۹۲: ای از دو جام لعلت ما را تمام نیمی 269شمارهٔ ۴۹۳: دی جعد عنبر افشان برماه بسته بودی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ