به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
دادی ز لطف خوی مرا با وصال خویش
وانگه نهفتی از نظر من جمال خویش
شکر خدا که می نتوانی که یک نفس
پیوند خاطرم ببری از خیال خویش
بیرون خرام مست و سرانداز هر طرف
سرهای سروران بنگر پایمال خویش
دیوانه توام دگران را به سنگ زن
در شور کن مرا پی دفع ملال خویش
گر باغبان ز لطف قدت یافتی نشان
بر جویبار دیده نشاندی نهال خویش
داری دریغ تیغ خود از عاشقان، مباش
بر تشنگان بخیل به آب زلال خویش
گفتی که چیست حال تو جامی خدای را
بنشین دمی که با تو کنم شرح حال خویش
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.