کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مه ترکی زبان من نداند فارسی چندان

    چو گویم بوسه ده مشکل نهد بر فارسی دندان

    پریرم بود در دل شوق او چندان که می مردم

    چو آمد دی دو چندان گشت و هست امروز صد چندان

    ز غیرش دیده دربستم مکن گو جا به دل هر بت

    که این شهریست از آمد شد بیگانه دربندان

    چه حاصل گر شد از سندان دلهایش تنم حلقه

    چو نگشاید دری بر روی من زین حلقه و سندان

    نه یوسف داشت تنها محنت زندان که چون یوسف

    به زندان رفت بی او بر زلیخا شد جهان زندان

    من ابر نوبهارم او گل خندان عجب نبود

    اگر باشم به باغ دهر من گریان و او خندان

    بتان فرزند و جامی نیست جز یعقوب غمدیده

    که مشعوف جمال یوسف است از جمله فرزندان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha