کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای ز سنبل خط تو برگل نقاب انداخته

    زلف شبرنگت بر اوج مه طناب انداخته

    جعدتر داری به رخ یا راقم خط لبت

    شسته مشکین لیقه و بر آفتاب انداخته

    از لبت دل در خیال آب حیوان تشنه ایست

    برامید آب خود را در سراب انداخته

    از لطافت روی تو خط می نماید زیر پوست

    سبزه ترگوییا عکس اندر آب انداخته

    طره پر خم که شد موی میانت را کمر

    بر رگ جانم هزاران پیچ و تاب انداخته

    دل که از غم سوخت از بویش من بیخود خوشم

    همچو آن مستی که برآتش کباب انداخته

    ای خوش آن شبها که جامی رخ به پایت سوده است

    چون تو واقف گشته ای خود را به خواب انداخته

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha