کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بتی که بود چو جانم به سینه جا کرده

    گرفت راه جدایی وداع ناکرده

    به داغ مرگ جدا باد جان ز تن آن را

    که همچو جان ز تن او را ز من جدا کرده

    رخی چو آینه رفت از وطن جدا ز رقیب

    که دید آینه ای اینچنین جلا کرده

    بریخت خون به رهم بهر آزمودن تیغ

    بدین بهانه چه خونها که زیر پا کرده

    فتاده بهر سجودش به روی صد بیدل

    به هر نظر که گه رفتن از قفا کرده

    هزار جان گرامی فدای خنجر او

    که بند بند مرا پرسشی جدا کرده

    چو بی رقیب محال است وصل ازان جامی

    به هجر ساخته وز وصل خوی واکرده

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha