جامی هروی
غزلیات
شمارهٔ ۴۳۳: بتی که بود چو جانم به سینه جا کرده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بتی که بود چو جانم به سینه جا کرده گرفت راه جدایی وداع ناکرده به داغ مرگ جدا باد جان ز تن آن را که همچو جان ز تن او را ز من جدا کرده رخی چو آینه رفت از وطن جدا ز رقیب که دید آینه ای اینچنین جلا کرده بریخت خون به رهم بهر آزمودن تیغ بدین بهانه چه خونها که زیر پا کرده فتاده بهر سجودش به روی صد بیدل به هر نظر که گه رفتن از قفا کرده هزار جان گرامی فدای خنجر او که بند بند مرا پرسشی جدا کرده چو بی رقیب محال است وصل ازان جامی به هجر ساخته وز وصل خوی واکرده جامی هروی