به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
دی جعد عنبر افشان برماه بسته بودی
خورشید چاشتگه را رونق شکسته بودی
خوش آنکه با خیالت شب چشم بسته بودم
چون چشم باز کردم پیشم نشسته بودی
حاسد ز بخت وارون گر چه نشست در خون
چون اختر سعادت بر من خجسته بودی
نگسستم از تو هرگز امید گر چه عمری
پیوند آشنایی از من گسسته بودی
جانم به غمزه خستی لیکن ز لطف پرسش
راحت رسان چو مرهم بر جان خسته بودی
گیسو کشان رسیدی چون مشکبو غزالی
کز دست صید پیشه با دام جسته بودی
جامی کنون که رستی از خود به عشق و مستی
می خواه عذر عمری کز خود نرسته بودی
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.