به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
چو دست بی تو بدین چشم اشکبار برم
به آستین ز مژه در شاهوار برم
میان اشک شدم غرقه آشنایی کو
که رخت خویش ازین موج باکنار برم
به هر بهانه بری روزگار پیش رقیب
تو روزگار بری و من انتظار برم
برای حاجت وصلت بس است مشعل آه
چه حاجت است که شمعی به هر مزار برم
زناله درد سر شهریان دهم شب و روز
خوش آنکه درد سر خویش ازین دیار برم
ز جام دور که مستی تو زان و من مخمور
تو ذوق مستی و من تلخی خمار برم
تو نوغزالی و من جامی غزل پرداز
که از تو پی به غزلهای آبدار برم
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.