به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
به دل دردی عجب دارم نمی دانم که چون گویم
دلا خون شو که تا بر درد خود یک لحظه خون گریم
کند تدبیر عقل ذوفنون تا سازدم خندان
من دیوانه از تدبیر عقل ذوفنون گریم
تنم پر زخم کاری سینه ام پر داغ بی یاری
گهی بر زخم بیرون گاه بر داغ درون گریم
مرا تمکین عالی گوهری دارد چنین گریان
بهانه می کنم کز گردش گردون دون گریم
شود زنجیر بر زنجیر موج سیل اشک من
چو در زندان محنت پا به زنجیر جنون گریم
چو ماتم دیدگان بینم درین جانکاه درد خود
فزایم گریه هر یک را و از هریک فزون گریم
مگو جامی که تسکین ده به افسون گریه خود را
که من از عشوه جادووشان پرفسون گریم
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.