به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جامی هروی

جامی هرویغزلیاتشمارهٔ ۳۵۵: تا کی از گریه پا به گل باشم

1940عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

تا کی از گریه پا به گل باشم

خرقه رنگین ز خون دل باشم

تا تورا لعبت چگل گفتند

روبه بتخانه چگل باشم

تا به خونم خطت سجل بسته ست

کشته حکم آن سجل باشم

اعتدال قد تو تا دیدم

بنده سرو معتدل باشم

رنجه گشتی به قتل من ای وای

گر نه از لطف تو بحل باشم

تا به کویت رسیده ام خواهم

باشم آنجا و متصل باشم

جامیم نکته گوی شهر ولی

از لبت در سخن خجل باشم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۵۴: چون خرامان قدت ای سرو دلارا بنگرم 2شمارهٔ ۳۵۵: تا کی از گریه پا به گل باشم 3شمارهٔ ۳۵۶: خوشا وقتی که از خود رسته باشیم 4شمارهٔ ۳۵۷: ساقی بیا که دیگر زین گفت و گو بجا ...5شمارهٔ ۳۵۸: ز جوش باده چو گرددترانه گو لب خم 6شمارهٔ ۳۵۹: زخط سبز خطان سبزه چون کند شادم 7شمارهٔ ۳۶۰: برخیز تا به جانب گلشن گذر کنیم 8شمارهٔ ۳۶۱: هر دم از کوی تو خواهم من شیدا برو ...9شمارهٔ ۳۶۲: برون خرام که تا در ره تو خاک شوم 10شمارهٔ ۳۶۳: کردی ز راندگان در خود شماره ام 11شمارهٔ ۳۶۴: خوش آنکه آینه سان رو به روی آن پس ...12شمارهٔ ۳۶۵: از نهانخانه وصل تو جدا افتادم 13شمارهٔ ۳۶۶: گر ز بار غم هجر تو به تنگ است دلم 14شمارهٔ ۳۶۷: ای روشن از فروغ رخت خانه دلم 15شمارهٔ ۳۶۸: من بسی خوبان عالم دیده ام 16شمارهٔ ۳۶۹: روز مردن کز وصال دوستان دل برکنم 17شمارهٔ ۳۷۰: گوهر نایابی و من بهر تو جان می کن ...18شمارهٔ ۳۷۱: چو نیست بخت که شب روی روشنت نگرم 19شمارهٔ ۳۷۲: عجب دردیست در جانم که درمانش نمی ...20شمارهٔ ۳۷۳: شب خیالت چو شود پردگی منظر چشم 21شمارهٔ ۳۷۴: ندارم صبر کز روی تو چشم خون فشان ...22شمارهٔ ۳۷۵: مرا کی باشد آن یارا که چشم از یار ...23شمارهٔ ۳۷۶: چو ماه من سفری شد وطن نمی خواهم 24شمارهٔ ۳۷۷: شب نیست که از شوق رخت زار نمیرم 25شمارهٔ ۳۷۸: آن عید جان کجاست که قربان او شویم 26شمارهٔ ۳۷۹: عقل می گفت که چند است صفات تو و چ ...27شمارهٔ ۳۸۰: نیست جز رشته جان آن لب باریک و ده ...28شمارهٔ ۳۸۱: جان شیرین است گفتم آن دولب گفت آن ...29شمارهٔ ۳۸۲: رفتی و دیده ام به وداع تو خون فشا ...30شمارهٔ ۳۸۳: ای رخ تو جنت اهل یقین 31شمارهٔ ۳۸۴: خوانی کشیده عشق سزاوار آفرین 32شمارهٔ ۳۸۵: ساقی برآمد ابر بهاران 33شمارهٔ ۳۸۶: ای در غمت انگشت نما سبحه شماران 34شمارهٔ ۳۸۷: عنایتی نکند یار نازنین با من 35شمارهٔ ۳۸۸: بیا جانا که تنگ آمد ز هجرانت جهان ...36شمارهٔ ۳۸۹: دارند جمع ما را خوبان مو پریشان 37شمارهٔ ۳۹۰: ای از تو به خون دل رنگین چو گلم د ...38شمارهٔ ۳۹۱: گر یار ما را پروای یاران 39شمارهٔ ۳۹۲: درین راهم گشادی نیست چندان 40شمارهٔ ۳۹۳: امشب افتاده ست شوری در میان عاشقا ...41شمارهٔ ۳۹۴: گنج خوشی است کنج خرابات عاشقان 42شمارهٔ ۳۹۵: زآب چشم کوهکن کان لاله گون آمد بر ...43شمارهٔ ۳۹۶: مگو چو لب بگشایی که خنده برشکر اس ...44شمارهٔ ۳۹۷: چون نهم سر در رهت یعنی که خاک پاس ...45شمارهٔ ۳۹۸: آن نازنین جوان را میل شکار جان بی ...46شمارهٔ ۳۹۹: بیا ای همچو گل رنگین تو را دامن ب ...47شمارهٔ ۴۰۰: بیا بر آستان خود ببین روی نیاز من 48شمارهٔ ۴۰۱: نیست جز اقرار عشق حاصل گفتار من 49شمارهٔ ۴۰۲: چین در جبین فکنده گذشتی به سوی من 50شمارهٔ ۴۰۳: بیا ای ساقی گلرخ می گلرنگ گردان ک ...51شمارهٔ ۴۰۴: تا کی از جان خود جدا بودن 52شمارهٔ ۴۰۵: ای ز لعل لب تو خون دل من 53شمارهٔ ۴۰۶: زنی بر دل ز مژگان زخم و داری ابرو ...54شمارهٔ ۴۰۷: مه ترکی زبان من نداند فارسی چندان 55شمارهٔ ۴۰۸: خواجه درمانده فرج است و گرفتار گل ...56شمارهٔ ۴۰۹: قسم به نون و قلم یعنی آن قد و ابر ...57شمارهٔ ۴۱۰: ساقیا خیز که چون داس زر آمد مه نو 58شمارهٔ ۴۱۱: آن تندخو که آمد خون ریختن فن او 59شمارهٔ ۴۱۲: تا نموده ست سر از طرف کله کاکل تو 60شمارهٔ ۴۱۳: خورشید و ماه را چه برابر کنم به ت ...61شمارهٔ ۴۱۴: فصل بهار شد بگشا چشم انتباه 62شمارهٔ ۴۱۵: ای ز سنبل خط تو برگل نقاب انداخته 63شمارهٔ ۴۱۶: شاهد گل باز زنگاری نقاب انداخته 64شمارهٔ ۴۱۷: بر طرف ماه زلف تو آمد شب سیاه 65شمارهٔ ۴۱۸: من که از سوز دل غمزده گشتم همه آه 66شمارهٔ ۴۱۹: ابروی تو هرکه دید ای ماه 67شمارهٔ ۴۲۰: با اشک خونین دور از تو ای ماه 68شمارهٔ ۴۲۱: واعظ خر است و انجمن وعظ خرگله 69شمارهٔ ۴۲۲: هست انجمن ما چمنی پر گل و لاله 70شمارهٔ ۴۲۳: ببین پیاله هزاران به روی دشت ز لا ...71شمارهٔ ۴۲۴: ز چشمم ریخت چندان آب کامد خون ز د ...72شمارهٔ ۴۲۵: بی لعل تو دل درون سینه 73شمارهٔ ۴۲۶: غزال من که لبش رو به سبزی آورده 74شمارهٔ ۴۲۷: وقت گل ترک می و جام که چه 75شمارهٔ ۴۲۸: گل را فراز شاخ بین در جلوه ناز آم ...76شمارهٔ ۴۲۹: چو حلقه دور افق بر من است تنگ شده 77شمارهٔ ۴۳۰: تا به چشم تو سرمه ره کرده 78شمارهٔ ۴۳۱: رخت را مه نخوانند اهل توجیه 79شمارهٔ ۴۳۲: ای به خوبی رخ تو از مه به 80شمارهٔ ۴۳۳: بتی که بود چو جانم به سینه جا کرد ...81شمارهٔ ۴۳۴: ای نامه ز خود به خود نوشته 82شمارهٔ ۴۳۵: سرو من بر رخ گل جعد سمن سای منه 83شمارهٔ ۴۳۶: ای مرا از آتش سودای تو جان سوخته 84شمارهٔ ۴۳۷: خوش آنکه بود ز تو خانه ام پریخانه 85شمارهٔ ۴۳۸: ای شکل قدت پیکری از سیم سارا ریخت ...86شمارهٔ ۴۳۹: ماییم ز مشرب مغانه 87شمارهٔ ۴۴۰: ای چو جان در دل من جا کرده 88شمارهٔ ۴۴۱: ای به بالا بلای جان همه 89شمارهٔ ۴۴۲: منم عاشق و بیدل و مبتلا 90شمارهٔ ۴۴۳: تا چو قدح با دل پر خون نیی 91شمارهٔ ۴۴۴: چون هوای باغ با این شکل موزون کرد ...92شمارهٔ ۴۴۵: چه سود ازآنکه کم از کبک خوشخرام ن ...93شمارهٔ ۴۴۶: خوی خود را کرده ای چون روی و نیکو ...94شمارهٔ ۴۴۷: انت شمس البقا و غیرک فی 95شمارهٔ ۴۴۸: بیا بیا که صدای درای و بانگ حدی 96شمارهٔ ۴۴۹: فداک امی یا غایة المنی و ابی 97شمارهٔ ۴۵۰: ماییم شسته زآب می دست از همه آلود ...98شمارهٔ ۴۵۱: تویی آن آفتاب عالم آرای 99شمارهٔ ۴۵۲: آمدی و آتشم به خانه زدی 100شمارهٔ ۴۵۳: بر اوج حسن چون خورشید فردی 101شمارهٔ ۴۵۴: چند باشم چشم بر در، گوش بر آواز پ ...102شمارهٔ ۴۵۵: خرم آن کس که برد پی به ره هیچ کسی 103شمارهٔ ۴۵۶: همی دهد خبر از گل نسیم صبحدمی 104شمارهٔ ۴۵۷: بتابی بر همه چون ماه و از من روی ...105شمارهٔ ۴۵۸: جهانی تازه شد از فیض تو ای ابر نو ...106شمارهٔ ۴۵۹: به هر که هست چو شیر و شکر درآمیزی 107شمارهٔ ۴۶۰: عشق تو منسوخ ساخت دفتر علامگی 108شمارهٔ ۴۶۱: بیا ای عشق پر غوغا که در هر جا فر ...109شمارهٔ ۴۶۲: گرفت خاطرت از عاشقان شیدایی 110شمارهٔ ۴۶۳: شب که رفتی ز برم مونس جان که شدی 111شمارهٔ ۴۶۴: بهر خدنگ آه از بیداد دلستانی 112شمارهٔ ۴۶۵: ای خواجه چه جویی ز شب قدر نشانی 113شمارهٔ ۴۶۶: برگل از سبزه خط غالیه بویی داری 114شمارهٔ ۴۶۷: در وقت گل ای بلبل فریاد بسی داری 115شمارهٔ ۴۶۸: روشن شبی که شمع شبستان من شوی 116شمارهٔ ۴۶۹: از هیچ نشان داده دهانی که تو داری 117شمارهٔ ۴۷۰: چون رخت بینم سر خویش از حیا پیش ا ...118شمارهٔ ۴۷۱: پریرم دیدی و نادیده کردی 119شمارهٔ ۴۷۲: گویی که منم یار تو ای جان و نباشی 120شمارهٔ ۴۷۳: دی آن چه شکل بود که از ره برآمدی 121شمارهٔ ۴۷۴: سبزخطا و گلرخا تازه بهار کیستی 122شمارهٔ ۴۷۵: زما همی گذری و به ما نمی نگری 123شمارهٔ ۴۷۶: دل مرا ز هزار آرزو بگردانی 124شمارهٔ ۴۷۷: ای کاش من برآن سر کو خاک بودمی 125شمارهٔ ۴۷۸: دیدمی دیدار آن دلدار دعنا کاشکی 126شمارهٔ ۴۷۹: ماییم و خاکساری و عجز وفتادگی 127شمارهٔ ۴۸۰: هیچ ازین مبتلا نمی پرسی 128شمارهٔ ۴۸۱: سوی بیمار خود ای جان جهان دیر آیی 129شمارهٔ ۴۸۲: مشک تر بر برگ گل سودی بلای جان شد ...130شمارهٔ ۴۸۳: چو گرد ماه خط مشکبو بگردانی 131شمارهٔ ۴۸۴: در کمندت به گرفتاری من نیست کسی 132شمارهٔ ۴۸۵: بپوش خط بناگوش نازنین کسی 133شمارهٔ ۴۸۶: بیمار تو شدم به عیادت نیامدی 134شمارهٔ ۴۸۷: نه بشر خوانمت ای دوست نه حور و نه ...135شمارهٔ ۴۸۸: ای ز غمهای تو با مردن برابر زندگی 136شمارهٔ ۴۸۹: ای که به شیرین سخنی نرخ شکر می شک ...137شمارهٔ ۴۹۰: ای سپهر از هجر یارم سوختی 138شمارهٔ ۴۹۱: دو ساعد تو که آیین هر دو هست یکی 139شمارهٔ ۴۹۲: ای از دو جام لعلت ما را تمام نیمی 140شمارهٔ ۴۹۳: دی جعد عنبر افشان برماه بسته بودی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ