به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
چهره زرد ز خون بسته جگر ته به تهم
سرخرویی بجز این نیست ز بخت سیهم
جوی خون گرد من از دیده درآمد چه کنم
قوت پای ندارم که ازین جو بجهم
گر دهد جایگهم پیش خود آن سلسله موی
نتوان داشت به زنجیر دگر جا نگهم
نیست مقصود من از عشق بتان عیش و خوشی
عرض آنست که از ناخوشی خرد برهم
شستم از زنگ ریا خرقه خود صوفی وار
مصطبه صومعه و میکده شد خانقهم
به یکی گوشه ام از میکده گر بار دهند
دلق و سجاده تزویر به یک گوشه نهم
دست جامی بود و دامن جانان یعنی
بدهم جان ز کف و دامن جانان ندهم
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.